نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1340/01/08
تاریخ شهادت : 1361/02/13
محل شهادت : دارخوین

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید مهران پور ابراهیمی عمران*

 

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون – 156

آنان که هر گاه پیشامدی رسد گویند ما از خدائیم و مائیم بسوی او بازگردانندگان

یا ایها الذین امنوا استعینوا بالصبر و الصلوه و ان ا... مع الصابرین- 153

ای آنان که ایمان آورده اید کمک جوئید از صبر و نماز همانا خداوند است با صبرکنندگان

ولاتقولوا لمن فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لا تشعرون

و نگوئید به آنان که کشته شدند در راه خدا مردگانند بلکه زندگانند و لیکن نمی یابید

ولنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین

و هر آینه بیازمائیم شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهشی از مالها و جانها و میوه ها و مژده ده به صبرکنندگان.

بنام ا... پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود خدا بر محمد (ص) و آل طاهرین و سلام بر مهدی موعود (عج) که همه مستضعفین و دل شکستگان زیر بار ظلم و جور جهانخواران جهان چشم انتظار اویند و و سلام بر نایب بر حقش فرزندی پاک از سلاله رسول اکرم و مبارزی شکست ناپذیر همچون حسین (ع) و مردی که مسلمین جهان او را رهبر خود می دانند امام خمینی و سلامی بر خون خفته گان شهید که نهال این انقلاب را با خون خود بارور کرده و در مسیر نیز با خون خود آبیاری و از خشکانده شدن آن توسط طوفانهای زمان جلوگیری کردند. و سلامی دگر بر کلیه رهروان صدیق رهبر و سلام بر پدر و مادران شهید داده و پدر و مادرم و برادرانم و خواهرم و کلیه دوستان و آشنایان کلامم و قلمم عاجز بود تا بتواند جملاتی را سرهم کند که حاکی از حالات درونی من باشد و نیز قدرت این قلم آنقدر ضعیف که بتواند مسکن روح بزرگ و سختی کشیده پدر و مادرم باشد از این رو در اول سخنم از آیاتی از قرآن مجید یاری گرفتم و در ادامه به توفیق خداوند کمک خواهم گرفت که این کلام خدا بهترین و شیرین ترین وسیله برای نشاط روحهای دربند و سختی کشیده شده می باشد و زیباترین کلامها سخنم، سخنی تکراری خواهد بود که زیرا تقاضایم این استکه در نبودم ماتم نکنید و اگر می کنید برای اباعبدا... و یارانش و برای علی اکبر حسین گریه و زاری کنید که با خون پاکشان نهال اسلام را چنین آبیاری کردند که آنچنان قوی و استوار بعد از هزار و چهارصد سال می بینیم فردی از خانواده پاک پیغمبر آنچنان شوری در دلها آویخت که این چنین امتی برای محکم تر کردن نهال اسلام دست از جان و مال شسته و از معلم و آموزگار خود حسین درس گرفته و عاشقانه جان می بازند اما مادر و پدر اگر مرگم در راه هدف هدفی عزیز و بزرگ که پیروزی اسلام بر کفر و لقاء ا... بوده و بدانید دیگر جای مصیبت و زاری نیست که همانطور خداوند در قرآن می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

و نپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه زندگانند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند. ولی اگر مرگم را غیر از راه و هدف اسلام دیدید آن وقت است که باید مصیبت و زاری کنید پس امیدوارم که در دعایتان طلب آمرزش گناهانم را از خداوند بخواهید که بار گناهانمان خیلی سنگین و جوابگوئی آن خیلی مشکل است.

الهی! قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مقلوب و هوائی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر

بارخدایا دلم در پرده است و نفسم معیوب و عقلم مغلوب و هوسم غالب و طاعتم کم و گناهم بسیار

و لسانی مقر بالذنوب فکیف حلیتی یا ستار العیوب و یا علائم الغیوب و یا کاشف الکروب اغفر ذنوبی کلها بحرمتک محمدا و ال محمد یا غفار یا غفار یا غفار ... برحمتک یا ارحم الراحمین

و زبانم مقر به گناهان چه چاره ای دارم ای پرده پوش عیوب و ای دانای غیبها و ای برطرف کننده گرفتاریها بیامرز گناهایم همه را به حرمت محمد و آل محمد یا غفار به رحمت تو ای ارحم الراحمین.

بار خدایا براستی آمرزنده[] تر از کردار من است و راست [] از گناهانم است بار خدایا اگر گناهم نزدت بزرگ است [] بزرگتر از گناهم است.

بار خدایا! اگر من اهل نیستم که به رحمتت برسم رحمت تو اهل است که به من در رسد و مرا فرا گیر زیرا که آن فرا گرفته همه چیز را به مهر تو ای ارحم الراحمین.

اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک

خداوندا! به ما توفیق شهادت در راهت نصیب کن.

بله در پایان سخنانم از کلیه شما پدر و مادر و برادرانم و کلیه آشنایانم التماس دعا دارم که سخت به آن نیاز دارم از همگی شما بخصوص پدر و مادر عزیز گرچه در طول مدتی که در خدمت شما بودم نتوانستم آنچنان که باید به عنوان فرزندی مخلص با رفتار و اعمالم جبران کنم که گوشه ای از زحمات و سختیهای شما به امید اینکه خطاهای مرا که از روی نادانی سرزده عفو کرده و حلالم کنید از برادرانم بهرام و بهمن به دلیل اینکه نتوانستم بخوبی حق برادری را در حق آنها انجام دهم و به امید نادیده گرفتن اشتباهات و خطاهایم حلالیت می طلبم و از کلیه دوستان و آشنایان که به دلیل کثرت نمی توانم نام ببرم حلالیت طلبیده و از کلیه شماها التماس دعا دارم.

به امید اینکه همگی پویندگان راه ا... و حامیان صدیق روح ا... و سربازان دلیر و جان بر کف مهدی (عج) پاسدار انقلاب اسلامی باشید. به امید توفیق شهادت برای کلیه عزیزان.

یا مولانا یا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی ادرکنی الساعه الساعه العجل العجل العجل یا ارحم الراحمین بحق محمد آل الطاهرین.

 

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

والسلام

 

 

 

 


زندگی نامه

شهید «مهران پورابراهیم عمران»

نام پدر: محمد

سال 1341 در شهر بهار نارنج، یعنی «بابل»، چشم به هستی گشود و با قدومش به زندگی «محمد و شمسی» گرما بخشید.

دوره ابتدائی «مهران» در دبستان «قائم‌مقام» ساری طی شد. سپس با گذر از مقطع راهنمائی، به هنرستان «شهید خیری‌مقدم» فعلی این شهر راه یافت و بعد از قبولی در کنکور، به تحصیل در رشته متالوژی دانشگاه سمنان مشغول شد.

از آن‌جایی که او، فردی با تفکرات میهنی و اعتقادی بود، در ایام انقلاب با شعارنویسی بر دیوار، شرکت در تظاهرات و مطالعه اعلامیه‌های امام خمینی، سعی در شناخت این نهضت بزرگ و بیداری اطرافیانش داشت.

مهران دانشجوی سال اول دانشگاه بود که با انقلاب فرهنگی مواجه شد. از این‌رو، بلافاصله به سپاه پاسداران رفت و بعد از طی ثبت‌نام و دوره آموزش نظامی، در سال 1359 با پوشیدن لباس پاسداری، در واحد مخابرات سپاه مشغول به انجام وظیفه شد.

او بعد از پایان دوره آموزش نظامی، به پاوه رفت و در کامیاران، همراه دیگر نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به مبارزه با گروهک‌های مخالف انقلاب، مثل کومله و دموکرات پرداخت.

در کامیاران که بود، زخمی شد و به مدت یک ماه در بیمارستان کرمانشاه بستری بود. یک‌بار هم در منطقه «شیاکو»ی کرمانشاه، از ناحیه چشم آسیب دید که منجر به دو ماه درمان در بیمارستان الوند تهران شد.

در نهایت، مهران عزیز در 13/2/1361، طی عملیات بیت‌المقدس در جبهه دارخوین، با سِمَت فرماندهی گروهان، به ضیافت حق پیوست و سپس، با تشییع باشکوهی در ساری، در گلزار «ملامجدالدین» این شهر در دل خاک آرام گرفت.