نام پدر : موسی
تاریخ تولد :1341/02/02
تاریخ شهادت : 1365/04/13
محل شهادت : غرب مهران

زندگی نامه

در دومین روز از آخرین ماه فصل زمستان سال 1341 و در تاریکی شب پنج شنبه، چهارمین فرزند و تنها پسر «موسی» و «محرم بانو» پا به عرصه ی هستی گذاشت. پدر او را مرتضی نامید. مرتضی با رسیدن به سن مدرسه در سنگر علم و دانش مشغول به تحصیل شد و دوره ی ابتدایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد. برای ادامه ی تحصیل به رامسر رفت و دوره ی راهنمایی را در مدرسه ی شهید «رستگاری» فعلی به پایان برد. برای مقطع متوسطه به تنکابن رفت و در هنرستان شهید مسلمی تنکابن در رشته برق مشغول به کسب علم و دانش شد.
مرتضی از دوران کودکی نماز را از پدربزرگش آموخت و با پدر پا به مسجد گذاشت. در نماز جماعت شرکت کرد و همیشه سعی می کرد به بزرگان مسجد در پذیرایی و خدمت رسانی کمک کند.
او فردی مهربان، زیرک، باهوش، متواضع، صادق، مؤمن و متدین بود و به انجام فریضه ی نماز اول وقت و خواندن دعای کمیل و توسل اهمیت زیادی می داد.
یکی از خواهران شهید می گوید: «مرتضی بسیار وقت شناس، بسیار حساس و جدّی در امور دینی بود. به حق الناس توجه خاصی داشت. در اوقات بیکاری به پدر در امر کشاورزی و یا مادر در امر خانه کمک می کرد. هم چنین تا جایی که می توانست به اهالی روستا نیز کمک می رساند.»
او از دوران کودکی با توجه به اقامت روحانیون در منزل پدرش برای برگزاری مراسم سخنرانی یا عزاداری در ایام ماه مبارک رمضان و محرم، نسبت به اسلام و انقلاب شناخت پیدا کرد و در سال 56 قاب عکس شاه ملعون را بر زمین کوبید. این گونه نفرت خود را از رژیم منحوس پهلوی نشان داد. از مقطع دبیرستان با حوزه ی عملیه ی قم ارتباط برقرار کرد. کتاب های مذهبی، اعلامیه ها و بیانیه هایی که از آنجا برای او ارسال می شد، موجب گشت تا فعالیت های انقلابی اش را بر علیه رژیم شاه بیشتر کند تا جایی که چند بار در مدرسه ی تنکابن به علت شعارنویسی بر روی دیوار و هدایت و ارشاد هم کلاسی ها به سوی انقلاب، از طرف مسوولین مدرسه بازداشت شد؛ اما دست از کار نکشید و در تشکیل تظاهرات و راهپیمایی ها و پخش اعلامیه ها و پیام های حضرت امام در بین مردم و هدایت مردم فعّالیت چشمگیری داشت.
پس از پیروزی انقلاب، فعّالیت هایش بیشتر شد. به گونه ای که بیشتر اوقات به ویژه شب ها، در ایستگاه های بازرسی نگهبانی می داد. هم چنین در تهیه ی وسایل مورد نیاز مردم که باید از شهر خریداری می شد، کمک زیادی می کرد. او اولین انجمن اسلامی منطقه را تشکیل داد.
مرتضی به مطالعه ی قرآن و کتاب های حضرت امام، استاد مطهری و شهید بهشتی علاقه ی زیادی داشت. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، عضو پایگاه شد. با اخلاق و رفتار حسنه ای که داشت بسیاری از جوانان روستا اعم از دختر و پسر را جذب بسیج کرد. او اولین فرمانده پایگاه بسیج شد و مدتی پس از آن به عضویت رسمی نهاد مقدس سپاه درآمد، ولی حقوق اش را خرج مردم بی بضاعت و فقیر منطقه می کرد. با شروع جنگ به دفعات در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت.
خواهر شهید می گوید: «مرتضی برای امامان و اهل بیت (ع) احترام خاصی قائل بود. می گفت ما هر چه داریم از امامان و سیره ی اهل بیت داریم و باید از سیره ی اهل بیت درس زندگی بگیریم.»
او به علت آشنایی با روحانیون در کودکی، برای این قشر در سن جوانی نیز ارزش و احترام خاصی قائل بود و برای برگزاری مراسم در مناسبت ها و ایام خاصی، از روحانیون برجسته ی کشور دعوت می کرد.
ایشان به فریضه ی نماز جمعه توجه خاصی داشت و سعی می کرد با ماشین خودش و یا دیگران، اهالی روستا را برای شرکت در نماز جمعه به شهر ببرد. حتی به کسانی که در انجام فرائض دینی مشکل داشتند، به خصوص نوجوانان و یا بی سوادان، آموزش می داد.
وی برای انتخاب دوست اهمیت زیادی قائل بود و سعی می کرد با کسانی که برتر از خودش از نظر اخلاق و معنویت هستند، دوست شود. در این خصوص به خواهرانش توصیه می کرد که: «دوستانی را انتخاب کنید که اهل دین و تقوا باشند و مسائل اخلاقی را رعایت کنند.»
او به امام علاقه ی وافری داشت؛ به گونه ای که در وصیت نامه اش آمده است: «بنده، مقلّد امام خمینی بوده و به ولایت فقیه و رهبری امام اعتقاد راسخ دارم و پایبند به اسلام فقاهتی هستم. از خداوند منّان خواستارم که تا آخرین لحظه حیاتم، عاشق، بانشاط و ثابت قدم باشم. از عموم مردم خواستارم که پشتیبان دولت و ارگان های انقلابی باشند و در انجام مسوولیت ها آن ها را یاری دهند.»
ایشان مسوولیت هایی چون فرمانده عملیات سپاه رامسر، فرمانده پایگاه را تجربه کرد و سرانجام در آخرین اعزام به عنوان جانشین فرمانده گردان قائم لشکر 25 کربلا در عملیات آزادی مهران با عنوان عملیات کربلای (1) شرکت و در ارتفاعات قلاویزان در تاریخ 13/4/65 شهد شیرین شهادت را نوشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد و در گلزار شهدای کتالم رامسر به خاک سپرده شد.
مرتضی در سال 63 به اصرار خانواده با دختر عمه اش ازدواج کرد؛ ولی شرکت در جنگ فرصت زیادی به او نداد تا زندگی مشترکش را شروع کنند.

وصیت نامه

 

                                             ***بسم الله الرحمن الرحیم***

وَ لا تَحسَبَنَّ اَّلذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ الله اَمواتاً بَل اَحیاَ عِندَ رَبِّهِم یَرزُقون              

کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنها زنده اند و در نزد خدای خویش روزی می خورند.

آیه شریفه بعدی قرآن می فرماید آنانکه ایمان آورده اند و در راه خدا مقابله می کنند و آنانکه کفر ورزیدند در راه خدا پس بکشید شیطان را زیرا مکر و حیله شیطان ضعیف است. اینجانب مرتضی پور امامی فرزند موسی با شماره شناسنامه39 صادره از حوزه 3 تنکابن با اعتقاد کامل از دو آیه بالا و اعتقاد کامل مبنی بر اینکه بر هر فرد مسلمان واجب است و ضروری می باشد که وصیت نماید برخود لازم دیدم چند نکته ای وصیت نمایم.

مسلمانان داوطلب به جبهه ها بروند و مسئله جنگ را زود حلش کنند . امام خمینی (وظیفه شرعی)

1-    بنده تا تاریخ 26/7/61 مقلد امام خمینی بوده و به ولایت فقیه و به رهبری امام اعتقاد راسخ داشته و پایبند به اسلام فقاهتی بوده از خداوند منان خواستارم که تا آخرین لحظه حیات خویش در ای راه بر عشق و نشاط ثابت قدم باشم.

2-    به کلیه امت مسلمان خصوصاً به جوانان توصیه می کنم نسبت به مادیات زیاده روی ننمایند تا اینکه خدا نکرده معنویات را فراموش کنند.

3-    از محل و افراد هم محلی خود رضایت کامل دارم چرا اینکه همیشه پشتیبان انقلاب خونبارمان بوده اند و هرگز به منافقان کوردل و مزدور و محلی و غیر محلی اجازه نفوذ نداده اند.

از کلیه برادران و خواهران انجمن اسلامی و گروه مقاومت و افراد حزب الهی تقاضای عاجزانه دارم که اگر خدای ناکرده خطائی از من سرزده باشد مرا مورد بازخواست خداوند قرار ندهند و از همه آنها تقاضای صبر و بردباری در راه اهداف عالیه شان همان پیشبرد جمهوری اسلامی می باشد را دارم.

از عموم مردم خواستارم که پشتیبان دولت و تمامی ارگان ها بوده و در انجام مسئولیت ها آن ها را یاری دهنده باشند.

بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد                                                         

والسلام

خدمت گذار روح الله فرزند حقیرتان

از شماها تقاضا عاجزانه درام صبر، پایداری، مقاومت و حضور در صحنه را حفظ نمائید با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن.

مرتضی پور امامی.

پشتیبان ولایت فقیه باشید مردم را نسبت به جنگ و جبهه و دانشگاه تربیت و تزکیه آشنا و تشویق نمائید. بی تفاوتی ها را آگاهی، نسبت به مسائل حقه آشنا نمائید به طرفداران انقلاب صبر و حضور در صحنه را گوشزد نمائید. مسجد را خالی نکنید جبهه جای برادری و برابری و جدا از هوای نفس [ ] ساختن و نمونه شدن و تقوا و ایمان است. خلاصه جبهه بهشت رزمندگان است.

**********************************************