نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1337/04/20
تاریخ شهادت : 1363/10/18
محل شهادت : هور الهویزه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید صادق پاریاب*

 

توصیه من به شما عزیزان این است که حامی ولایت فقیه باشید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. نماز را به پا دارید که خواندن نماز شما را از انجام کارهای ناپسند باز می دارد. در زندگی صادق باشید و به پدر ومادر خود احترام بگذارید. حق الناس را رعایت کنید.


زندگی نامه

شهيد صادق پارياب

فرزند: قنبر

«كوچك بود كه مادرم او را به من مي­داد و سركار مي­رفت. يك جورهايي، من او را بزرگ كردم. وقتي از جبهه برگشت، گفتم: ديگر نمي­خواهد بروي. يك بار رفتي ديگر! گفت: خواهر! اگر نروم، دشمن مي­آيد كشورمان را مي­گيرد. بايد بروم. آخرين بار كه با من خداحافظي كرد، گريه كردم. انگار يك­دفعه صدايي در گوشم افتاد كه برادرت ديگر برنمي­گردد. گفت: خواهر! چرا گريه مي­كني؟ گفتم: چيزي نيست. بعد پشت سرش رفتم تا بدرقه­اش كنم. گفت: اگر تو همراهم بيايي، نمي­روم. دستم را گرفت، آورد خانه و گفت: تو اين­جا باش. من مي­روم و برمي­گردم. او رفت و ديگر برنگشت..!!»

با دل­گفته­هاي «سكينه»، تقويم سال 1337 را مرور مي­كنيم. آن­گاه در بيستمين طلوع تابستانه­اش، هم­زمان با نواي دلنشين اذان صبح، نو رسيده­اي متولد شد با نام «صادق».

دو ماهه بود كه پدرش، «قنبر» را از دست داد و تنها با مهر مادرانه «هاجر خاتون» پرورش يافت. تحصيلات صادق به چهارم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب دبيرستان «فردوسي» زادگاهش، «قائم­شهر» ختم مي­شود.

اوقات فراغت­اش نيز در ايّام تابستان، به كار در زمين كشاورزي مي­گذشت و كمك­ به مادر. هاجر، دفتر خاطرات آن سال­ها را اين­طور ورق مي­زند:

«زماني كه من سركار بودم، خانه را جارو مي­كرد و خودش لباس­هايش را مي­شست. با من رفتار خوبي داشت و نمي­گذاشت احساس ناراحتي كنم.»

وي در ادامه از تقيّدات ديني فرزندش مي­گويد:‌
«به نماز و قرآن خيلي اهميت مي­داد. يك روز كه از سركار آمدم، ديدم هنوز به خانه نيامده است. وقتي برگشت، پرسيدم: كجا بودي؟ گفت: با دوچرخه رفته بودم مسجد نماز بخوانم.»

شركت در راهپيمايي­ها، توزيع اعلاميه­ و نشريه ازجمله فعاليت­هاي سياسي صادق در روزهاي انقلاب به شمار مي­رود. او در سال 1358 به عضويت سپاه درآمد و به مدّت يك ماه در واحد آموزش به سر بُرد. سپس با طي دوره مهندسي در ساري، در 23/7/1363 به مدت سه ماه به عنوان مهندس راه­سازي در جبهه مشغول خدمت شد. علاوه بر آن در كِسوت جانشيني گروهان نيز خدمات ارزنده­اي از خود ارائه نمود.

صادق كه حضور در عمليات بدر و مجروحيت در اين آوردگاه را تجربه كرده بود، سرانجام در 18 دي ماه سال 1363 در هورالهويزه، به دليل سانحه تصادف به فيض عظيم شهادت نائل شد.

در نهايت با بدرقه همسرش، «زهرا» و دردانه­اش «ميثم»، در گلستان شهداي «امام­زاده اسماعيل» قائم­شهر به خاك آرميد.

و امّا روايت ديگري از مادر اين شهيد سرافراز مازندراني:

«وقتي مي­خواست برود جبهه، گفت:‌ مادرم! تو خيلي برايم زحمت كشيدي، ولي من براي تو هيچ كاري نكردم. گفتم: جبران كن. الان جبران زحماتم را كرد.»