نام پدر : نصرالله
تاریخ تولد :1347/03/19
تاریخ شهادت : 1365/12/11
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

ابراهیم بیگی درون کلایی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1350 ـ درون کلا

3- نام و شغل پدر :

نصرت الله بیگی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

حیات گرجی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

3 فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مومن، مذهبی در دامان پدر و مادری متدین با اوضاع اقتصادی متوسط که با کسب روزی حلال تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید یک سال در حوزه ی علمیه ی قم مدرسه آیت الله گلپایگانی درس حوزوی را گذراندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

شهید یک سال به قم برای درس حوزوی رفته اند.

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شهید سماگوش ـ بابل ـ درونکلا شرقی

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه سجاد ـ بابل ـ درونکلای شرقی

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید تا مقطع سوم راهنمایی درس خواند به علت رفتن به جبهه ترک تحصیل کرد .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید بسیار به پدر ومادر علاقه داشت و به همه ی اعضای خانواده احترام می گذاشت .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1363 ـ بابل ـ سپاه ـ غرب ـ پدافندی

1365 ـ بابل ـ سپاه ـ جنوب ـ آفندی

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

2بار

4- مسئولیت در جبهه :

تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

11/12/65 ـ شلمچه ـ اصابت ترکش خمپاره ـ کربلای 5

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

24 /12/65 ـ گلزار شهدای درونکلای شرقی

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید :

ویژگی شهید : شهید بزرگوار بسیار متواضع و فروتن بودند . خیلی محجوب و با حیا بودند در امانتداری و حفظ اسرار در خانواده سرآمد بودند . صداقت و صفا داشتند . همیشه گشاده رو بودند . صبر و استقامت ایشان در راه خدا سرمشق گرفته از ائمه اطهار بود .

فرزند شهید : زمانی که من 3 ساله بودم ، پدرم مرا هر صبح با خود به مسجد می برد و بر سرم سربند یا فاطمه زهرا می بست . همیشه مرا به روی پاهایش می نشاند و می گفت : دختر من ! بهترین دختر دنیاست . آخرین باری که قرار بود به جبهه برود ، من گریه می کردم و گفتم موقع برگشتن برایم چادر مشکی بیاورد . 


زندگی نامه

 
 
 
روحاني شهيد: ابراهيم بيگي
 
ابراهيم نامي در فصل سپيد عاشقي، پاي به عرصة وجود نهاد. او از دامن مهر مادر خوشه‌هاي سبز محبت را چيد. پدرش كشاورز بود. عنايتي آسماني، شمع شب افروزي بود كه اهلش انسي ديرينه با آسمان داشتند و به پاس صداقتي كه در آن خانه موج مي‌زد، خداوند ابراهيم را در سال 1350 به آنها عطا كرد تا نام روستاي «درون‌كلاي شرقي» چون ستاره‌اي پر فروغ براي آسمانيان بدرخشد. 
ابراهيم درس زيبا زيستن را از مادري بهشتي آموخت. مادر، فطرت پاك كودك را به عشق امير كاروان كربلا پيوند داد. ابراهيم سرشار از كنجکاوي كودكانه پاي به دبستان نهاد. كودكي چابك كه در كنار جاليزهاي برنج درس سبز زيستن را مي‌آموخت. پس از پايان دوران ابتدايي قدم به مدرسة ‌راهنمايي نهاد.
وقتي كه دل در گرو عشق نهي، مي‌فهمي كه از آن خود نيستي. اوست كه تو را به سوي خود مي‌كشاند. او در جنون مقدسش نقش دلبري را در بيستون دلش حك كرد. وقتي شكوه عشق تجلي پيدا كرد، ابراهيم خود را در محفل عشاق خدا ديد.
حوزه آغاز ماجرايي است كه او را به آسمان‌ها مي‌رساند. طريق پرآشوب  عشق، دستان نيازت را به ضريح پولادين حضرت فاطمه –سلام الله عليها- پيوند مي‌زد تا در سايه سار عشق بانوي كرامت، راه وادي سلوك را طي كني.
وقتي ابرهه صفتان بر ارابه‌هاي آهنين سوار شدند تا شقايق‌هاي سرخ را تصرف كنند، «ابراهيم» ابابيل‌وار محكم و استوار در برابر دشمن ايستاد. چندين بار به جبهه رفت و هر بار كه از جبهه باز‌ مي‌گشت، غمي جانكاه بر دلش مي‌نشست. وقتي ديد كه دوستانش سبك‌بال به آسمان‌ها پر كشيده‌اند و او مانده  است، اين جا ماندن در زندان دنيا چقدر براي پرستويي كه عاشق پرواز است، سخت مي‌باشد.
آخرين بار در 21/11/65 همراه با همسفران افلاكي راهي منطقة شلمچه شد. اين دنياي كوچك جايي است كه فرشتگان خدا خاكش را به تبرك مي‌بوسند، سرزميني كه در آن مرداني قدم نهاده‌اند و احساس خطر را در هم شكستند. عابران بيابان مرگ كه در امتداد آتش قدم برداشتند و در موج خون، رقص مستانه كردند.
ابراهيم در آخرين وداعش با خانواده گفته بود كه اين بار شهد شهادت را خواهم نوشيد و چه عارفانه در 11/12/65 شلمچه را به خون خويش آغشته كرد و در آن حشر عاشقي، وقتي تابوتش بر موج احساس سوار بود، همه دانستند «ابراهيم» بنده برگزيده خداست. پيكرش در گلزار شهداي «درون‌كلاي شرقي» به تبرك به يادگار ماند.
 
«ستاره ياد و نامش در آسمان پاكي درخشان باد»
 
 
 
 
 
استان: مازندران        شهرستان: بابل تولد:1350  شهادت: 11/12/65-شلمچه

وصیت نامه

 
 
 
 
روحاني شهيد: ابراهيم‌ بيكي‌
 
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله‌ من‌ الشيطان‌ الرجيم‌
«ان‌ الذين‌ امنو و الذين‌ هاجروا و جاهدو في‌ سبيل‌ الله‌ اولئك‌ يرجون‌ رحمت‌ الله‌ و الله‌ غفور رحيم‌»(بقره/218)
(آنان كه‌ به دين‌ اسلام‌ گرويدند و از وطن‌ خود هجرت‌ نموده‌ و در راه‌ خدا جهاد كردند، اينان اميدوار و منتظر رحمت‌ خدا باشند كه‌ خدا بر آنها بخشاينده‌ و مهربان‌ است‌)
اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌ و اشهد ان‌ محمداً رسول‌ الله‌
ستايش‌ مخصوص‌ ذات‌ جامع‌ كمالات‌ الهي‌ بر نعمتهايي‌ كه‌ ارزاني‌ داشته‌ و سپاس‌ فراوان‌ بر آنچه‌ كه‌ الهام‌ فرموده‌ است‌ و صلوات‌ متتابع‌ فراوان‌ و سلام‌ متوالي‌ بي‌ پايان‌ بر روان‌ سيد اولاد آدم‌ و رسول‌ خاتم‌، حضرت‌ محمد-صلي الله عليه و آله- و بزال‌ كرام‌ او كه‌ حج‌ اكبر و شهود اثني‌عشرند، به ويژه بر جان پاک نخستين وحي، شاه اولياء، علي مرتضي – عليه السلام- که برگزيده در زمين و سماء است و به خصوص بر جان‌ تابناك‌ آخرين‌ وصي‌ و سمي‌ و كني‌ وي‌، امام‌ عصر و حافظ‌ دهر، حضرت‌ حجه‌ بن‌ الحسن‌ العسگري‌-عجل الله تعالي فرجه- و با درود وسلام‌ بي‌ حد خداوندي‌ به‌ رهبر عظيم‌ الشان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ حضرت‌ امام‌ خميني‌.
اكنون‌ كه‌ توفيق‌ آن‌ پيدا كردم‌ كه‌ به‌ رحمت‌ ايزد منان‌ با فيض‌ شهادت‌ بميرم‌ از درگاه‌ خداوند عالميان‌ اين‌ تجارت‌ جان‌ با بهاي‌ بهشت‌ را كه‌ همان‌ قرب‌ الهي‌ به‌ صاحب‌ عصر، مهدي‌ موعود-عجل الله تعالي فرجه- تبريك‌ مي گويم‌ واز او مي‌خواهم‌ كه‌ اين‌ جان‌ ناقابل‌ كه‌ تسليم‌ رضاي‌ خدا است‌، با نظر عنايت‌ و لطف‌ و بزرگواري‌، از اين‌ بنده‌ تأييد فرمايد.
 الهي‌! تو خود گواهي‌ كه‌ من‌ براي‌ كمك‌ و تحقق‌ بخشيدن‌ به‌ قوانين‌ الهي‌ و اسلامي‌ و كمك‌ به‌ محرومان‌ و مستضعفان‌ جامعه‌ و در راه‌ رسيدن‌ به ‌لقاء الله‌ در اين‌ جهاد مقدس‌ كه‌ همان‌ معرفت‌ خدا است‌ شركت‌ نمودم‌ و اين‌ را يك‌ وظيفه‌ اسلامي‌ و انساني‌ خود مي دانم‌. بارالها! ‌عشق‌ به تو و بشارت هايت‌ وادارم‌ كرد كه‌ روحم‌ توأم‌ با وجدانم‌ براي‌ قرب‌ به‌ تو در بحر حكمت‌ الهي‌ پرواز كند. معبودا! ايمان‌ به‌ تو وعشق‌ به‌ شهادت‌ -آن‌ شهادتي‌ كه‌ در ستيز با كفر و نفاق‌ ]است[ براي‌ حفظ‌ قرآن‌ كريم‌ است‌. مرگ‌، حقيقتي‌ است‌ روشن‌ كه‌ براي‌ همه‌ دير يا زود به‌ پيوست‌ مي رسد. حالا كه‌ آخر و عاقبت‌ همه‌مان‌ مردن‌ است‌ چه‌ بهتر كه‌ اين‌ مردن‌ در راهي‌ باشد كه‌ رضاي‌ خدا در آن‌ است.‌ اميدوارم ‌با شهادت‌ من‌ حركت‌ عظيمي‌ در بين‌ شما مردم‌ حزب‌ الله‌ ايجاد شود و همگي‌ به يك‌ بار، سلاح‌ جنگ‌ را برگيريد و ريشه‌ ظلم‌ و فساد وتباهي‌ را از صحنه‌ روزگار محو سازيد و خوشا به‌ آناني‌ كه‌ در راه‌ خدا كشته‌ مي شوند و خوشا به‌ آناني‌ كه‌ خداي‌ خود را طلب‌ كردند و به‌ ديار عاشقان‌ شتافتند و خداي‌ رب‌ العالمين‌ آنان‌ را طلبيد. خداوند تبارك‌ و تعالي‌ اجر و پاداش‌ عظيمي‌ را براي‌ شهدا در نظر گرفته‌ ]است[ در اسلام‌ شايد هيچ‌ پاداشي‌ بالاتر از ثواب‌ جهاد در راه‌ خدا و عزيمت‌ خالصانه‌ يك‌ مؤمن‌ متقي‌ و مسلمان‌ به‌ جبهه‌ حق‌ عليه‌ باطل ‌نباشد. آيات‌ و روايات‌ متعددي‌ در اين باره‌ نقل‌ شده‌ كه‌ بنده‌ اشاره‌ مختصري‌ به‌ آن‌ روايت ها مي نمايم.
 پيامبر اكرم‌ -صلي الله عليه و آله- بارها اين‌ روايت ‌را بيان‌ مي فرمود: «فوق‌ كلّ‌ ذي‌ برٍّ برٌّ حتي‌ يقتل في سبيل‌ الله‌ فاذا في‌ سبيل‌ الله‌ فليس‌ فوقه‌ برٌّ». (بالاتر از هر خوبي‌ خوبي‌ ديگري است‌ تا اينكه‌ انسان ‌در راه‌ خدا كشته‌ شود پس‌ اگر در راه‌ خدا كشته‌ شد‌ پاداش‌ و ثوابي‌ بالاتر از آن‌ نخواهد بود و همچنين‌ فرمايش‌ خداوند عالم‌ در اين باره‌ اين‌ است‌ كه‌ مي فرمايد: «يا ايها الذين‌ امنوا هل أدلّكم‌ علي‌ تجاره‌ تنجيكم‌ من‌ عذاب‌ أليم‌ تومنون‌ باالله‌ و رسوله‌ و تجاهدون‌ في‌ سبيل‌الله‌ باموالكم‌ و انفسكم‌ ذالكم‌ خيرٌ لكم‌ ان‌ كنتم‌ تعلمون‌». (اي‌ اهل‌ ايمان‌! آيا شما را به‌ تجارت‌ سودمند كه‌ از عذاب‌ دردناك‌ آخرت‌ نجات‌ بخشد دعوت‌ كنم؛‌ آن‌ تجارت‌ اين‌ است‌ به خدا و رسول‌ او ايمان‌ آوريد و به‌ مال‌ و جان‌ خود در راه‌ خدا جهاد كنيد؛ اين‌ كار از هرتجارتي‌ اگر آگاه‌ باشيد براي‌ شما بهتر است‌.)
اين‌ تجارتي‌ است‌ بين‌ عبد و مولي‌؛ خريدار معامله‌، خداوند عالم‌ و فروشنده‌، عبدالله‌ است. ‌خداوند در اين‌ معامله‌ در برابر جان‌ و مال‌ همه‌، آمرزش‌ انسان‌ را و جنّات‌ عدن‌ را (همان‌ بهشتي‌ كه‌ قصرهاي‌ مجلل‌ و مساكن‌ طيبه ‌دارد) به‌ عبد خود عطا مي كند يا مي خرد. ما بايد همچون‌ مولاي‌ خود علي‌-عليه السلام- كه‌ در راه‌ خدا به‌ جهاد با كافران‌ و منافقان‌ مي پرداخت‌ وهمچنين‌ موقعي كه‌ فرق‌ نازنين‌ مولايمان‌ شكافته‌ شد، فرمود: «فزت‌ برب الكعبه‌» (به خداي كعبه‌ قسم‌ كه‌ من‌ رستگار شدم.)‌ بلي‌، شهادت‌ در راه‌ خدا رستگاري‌ است‌ و ما بايد درس‌ آزادگي‌ و شجاعت‌ و شهادت‌ را از مولاي‌ متقيان‌ علي-عليه السلام- بياموزيم‌. سيدالشهدا وقتي كه ‌مشاهده‌ كرد اسلام‌ عزيز در معرض‌ تهاجم‌ دشمنان‌ خدا قرار گرفته‌ است‌، دفاع‌ جانانه‌ را يك‌ وظيفه‌ اسلامي‌ و انساني‌ خود قلمدادكرد و ريخته‌ شدن‌ خونش‌ را ارزشمندتر و والاتر از آن‌ دانست‌ كه‌ اسلام‌ مورد هجوم‌ و حربه‌ دشمنان‌ قرار گيرد و تشخيص‌ آن‌ داد كه‌ باريختن‌ خونش‌ درخت‌ پربار اسلام‌ را آبياري‌ كند. من‌ از شما سئوال‌ مي كنم‌ كه:‌ مگر جان‌ ما ارزشمندتر و والاتر از جان‌ سيد الشهدا است‌ كه‌ چنانچه‌ بعضي ‌ها پشت ‌سر نق‌ مي‌زنند، البته‌ با جهالت‌ و بي‌ اطلاعي‌ از مسائل‌ نق‌ مي‌زنند.
اميدوارم‌ كه‌ شما مردم‌ شهيدپرور، اين‌ عناصر فساد و تباهي‌ را از جامعه‌ شناسائي‌ كرده‌ و از بين‌ ببريد. اسلام‌ همچون درخت‌ تنومندي ‌است‌ كه‌ بر عكس‌ درختان‌ عالم،‌ عوض‌ آب‌، خون‌ مي خواهد و اين‌ خون‌ عزيزان‌ شما است‌ كه‌ اين‌ درخت‌ را آبياري‌ كرده‌ است‌، پس‌ بايد متوجه‌ باشيم‌ كه‌ بالاخره‌ همه ما رفتني‌ هستيم؛‌ چرا كه‌ دنيا فاني‌ است‌ و كسي‌ در او نمي‌ماند، چنانچه‌ خداوند فرموده‌ است‌ : «كل‌ نفس‌ ذائقه‌ الموت‌» (هر نفسي‌ چشنده‌ مرگ‌ است‌) و كسي‌ در او حيات‌ ابدي‌ نخواهد داشت‌، پس‌ بايد مهياي‌ پذيرايي‌ از شربت ‌شيرين‌ مرگ‌ باشيم‌.
ان شاء الله‌ كه‌ عمل‌ و فرامين‌ الهي‌ و اسلامي‌ را از ياد نمي بريد تا اين كه‌ فرداي‌ قيامت‌ جلوي‌ اهل‌ بيت‌ عصمت‌ و طهارت-عليهم السلام-‌ خجل‌ نباشيم‌ و با عملمان‌ در اين‌ دنيا بگوييم:‌ اي‌ حسين‌ مظلوم!‌ اگر چه‌ در كربلا نبوديم‌ تا به‌ نداي‌ جان‌سوز «هل‌ من‌ ناصر ينصرني»‌ لبيك‌ گويم‌، ولي‌در كربلاي‌ ايران‌ با دادن‌ خون‌، سنت‌ پيامبر‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ را مهيا مي‌سازيم‌ تا انتقام‌ خون‌ گلهاي‌ پرپر شده‌ را از يزيديان‌ زمان‌ خود بگيريم‌ و سفارش‌ آخرم‌ به‌ شما امت شهيدپرور و حزب‌الله‌ اين‌ است:
‌ گر چه‌ من‌ كوچكتر از آني‌ هستم‌ كه‌ بتوانم‌ به‌ شما امت‌ فداكار و غيور و شجاع‌ که از جان‌ گذشتگي‌ را از سرور سالار شهيدان‌ حسين‌ بن‌ علي‌-عليهما السلام- آموخته‌ايد سفارش‌ داشته‌ باشم‌، ولي‌ در هر حال‌ براي‌ اداي‌ وظيفه‌ سفارش‌ مي كنم‌ كه‌ هرگز صحنه‌ نبرد و انقلاب‌ را خالي‌ نكنيد و سعي‌ كنيد در تمام‌ حالات‌ زندگي‌ خود بسيار به‌ ياد خدا باشيد و به‌ خدا توكل‌ كنيد؛ به‌ خدا اعتماد كنيد رابطه‌تان‌ را با خدا محكم تر سازيد؛ حاجات‌ خود را از خدا طلب‌ كنيد كه‌ انشاءالله‌ خدا به‌ شما عنايت‌ مي فرمايد و همچنين‌ وصيتي‌ به‌ پدر و مادرم‌ دارم‌ كه:
‌اي‌ پدرم‌ و اي‌ مادرم!‌ از شما طلب‌ عفو و بخشش‌ مي كنم؛‌ از اين كه ‌نتوانستم‌ حق‌ فرزندي‌ نسبت‌ به‌ پدر و مادر را آن طوري‌ كه‌ هست‌ انجام‌ دهم،‌ عذر مي خواهم‌ و از شما مي‌خواهم‌ كه‌ بعد از شهادتم‌ گريه ‌مكنيد؛ چون‌ فرزندتان‌ را در راه‌ احياء ديني‌ نثار كرديد كه‌ اباعبدالله‌ الحسين-عليه السلام-‌ جان‌ عزيزش‌ را در آن راه‌ فدا كرد و شما بايستي‌ افتخار كنيدكه‌ چنين‌ فرزندي‌ را تربيت‌ كرده‌ و تحويل‌ جامعه‌ داده‌ايد تا در راهي‌ كه‌ سالار شهيدان‌ انتخاب‌ كرد جان‌ خود را فدا كند وهم‌ ذخيره‌اي ‌برايتان‌ در روز قيامت‌ باشد. وصيتي‌ نيز به‌ برادرانم‌ دارم‌: از برادر بزرگم‌ مي خواهم‌ در درجه‌ اول‌ قلم‌ بر جاي‌ مانده‌ مرا برداشته‌ و ادامه‌دهنده‌ راهم‌ باشد و لحظه‌اي‌ از پاي‌ ننشيند كه‌ اين‌ رسالت‌ عظيم‌ رسالت‌ پيامبري‌ است‌ و همچنين‌ اسلحه‌ خون‌آلود مرا بردارد و به‌ ستيز با دشمنان‌ خدا بپردازد و اگر عمري‌ باقي‌ بود براي‌ برادران‌ ديگرم‌ سفارشاتي‌ هم‌ براي‌ آنها دارم‌ كه‌ همچنان‌ ادامه‌ دهنده‌ اين ‌رسالت‌ عظيم‌ و مسؤوليت‌ خطيري‌ كه‌ به عهده‌تان‌ است‌ باشيد و همچنين‌ هرگز سنگر مرا خالي‌ نگذاريد و اسلحه‌ بر زمين‌ افتاده‌ام‌ را برداشته‌ و به‌ پيكار با دشمنان‌ خدا و دشمنان‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ بپردازيد.
 وصيت‌ آخرم‌ به‌ خواهران‌ اين است‌ كه: سفارش‌ اكيد دارم‌ كه‌ خونم‌ در مقابل‌ سياهي‌ چادر شما كمتر ارزش‌ دارد، چون‌ حجاب‌ شما سنگر پولادين‌ است‌ در مقابل‌ فرهنگ ‌ضد بشري‌ و استعماري‌ غرب‌ كه‌ امروز جامعه‌ ما را تهديد مي كند و با حجابتان‌ ميراث‌ زينب‌ -سلام الله عليها- را پاسداري‌ كنيد كه‌ شهدا بيش ‌از اين‌ از شما انتظار دارند.
دوم‌ آن كه،‌ دعا، اين‌ سلاح‌ مؤمن‌ را هميشه‌ مدّنظر داشته‌ و امام‌ عزيز را از دعاي‌ خير فراموش‌ نفرماييد كه‌ دعا اسلحه‌ مؤمن‌ است‌.
در پايان‌ عطاي خير و سلامتي‌ و طول‌ عمر براي‌ امام‌ امت‌ را آرز مي كنم‌ و اميدوارم‌ كه‌ امت‌ شهيدپرور و عزيز فداكار ايران‌ و ديگر نقاط‌ جهان،‌ با رهبري‌ پيامبر گونه‌ امام‌ امت‌، زير سايه‌ پرچم‌ پر افتخار حضرت‌ مهدي-عجل الله تعالي فرجه- ريشه‌ تمامي‌ ظلم‌ و فساد را از صحنه ‌روزگار ريشه‌كن‌ كرده‌ و انتقام‌ خون‌ به ناحق ريخته‌ سالار شهيدان،‌ حسين‌ بن‌ علي-عليه اسلام- را از يزيد و يزيديان‌ زمان‌ بستانيم‌.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌ الله‌ و بركاته‌
خدايا خدايا تا انقلاب‌ مهدي‌ خميني را نگه دار
ابراهيم‌ بيكي‌ 16/11/1365
 
 
 
 
استان: مازندران           شهرستان: بابل          تولد: 1350           شهادت: 11/12/65- شلمچه