نام پدر : صفر علی
تاریخ تولد :1329/11/30
تاریخ شهادت : 1360/11/30
محل شهادت : چزابه

وصیت نامه

                                   *و صیت نامه شهید اصغر بیاتی تروجنی*

 

                                                                      بسمه تعالی

«یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهدا بالقسط و لا یجر منکم شنئان قوم علی الا تعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون»                  (سوره مائده آیه 7)

ای اهل ایمان! در راه خدا پایدار واستوار بوده و  بر سایر ملل عالم شما گواه عدالت و راستی و درستی باشید والبته شما را نباید عداوت گروهی بر آن بدارد، که از طریق عدل بیرون روید عدالت کنید که عدل به تقوی نزدیک تر از عمل است زیرا عدالت پایه و اساس هر نیکی و پرهیزگاریست و از خدا بترسید که خدا البته هر چه می کنید آگاهست.

اهدا به پدر و مادرم:

به پاس اینکه جوانه هستی ام را لحظه به لحظه همگامی کرده اند، و سرزمین تشنه قلبم را آبیاری.

و به خواهران و برادرانم:

به بهانه بزرگداشت این عزبزان با امید آنکه همیشه سبزی وجودشان با سلامت و کامیابی آبیاری شود.

ای کسانی که بر تنهایتان داغ شکنجه ها خورده است! و ای کسانی که بر لبهایتان مهر سکوت زده اند! ای کسانی که در طول زندگیتان استضعاف سیاسی اقتصادی و فکری کشیده اید! ای کسانی که چپاولگران تاریخ خون شهیدانتان را پایمال کرده اند! ای کسانی که استعمار قکری در طول زندگیتان شما را بخواب فرو برده بود! اکنون اسلام این دین مردمان و ستمدیدگان قیام کرده است، اینک خمینی بت شکن این اسطوره زمان به نفع اسلام به پا خواسته است و فریاد بر می آورد: ای کاخهای سر به فلک کشیده از خون مظلومان! فرو ریزید، ای ستمگران دوران! و ای سالزان های زمان! گور خود را بکنید که اسلام قیام کرده است و همه شما را نابود خواهد کرد دیگر شما را توان آن نیست که با نیروی حق درافتید، و شما را یارای آن نیست که چراغ حق را خاموش کنید شماها می خواهید با فوتهای ناچیز و بی مقدار خویش چراغ روشنگر خداوندی را خاموش نمائید گم شوید. ای رزمندگان سپاه که اسلام پیروز است و حق آمد و باطل باید به کنار برود برادران و خواهران: در این دوران که ماهستیم اصالت ها فراموش و حقیقت ها دگرگون می شوند و برای تعبیه های نادرست که آن چیزها که باید به شناسایی آیند از چشم ها به د.ر می مانند و آنها که باید به زباله دان نیستی و فراموشی سپرده شوند پیوسته در پیش می رویند، آنچه در این میان ما را به نام یک انسان متعهد می سازد درک و تشخیص وقایع و آگاهی و شناخت بهتر از روی دادها است. راهیابی است به درون قضایا و عمق مسائل تا که کسئولیت خویشتن خویش و شکوفایی گلهای سبزه های گلدان زمان باشیم تا در آن هنگام همگام با نسیم سرگاهی بر غنچه های نور رسیده و گلهای باز بوسه نثار کرده و پاس مقدمشان را با شور و هیجان به شادی داریم. اینک برای همیشه دریای خروشناک همدف همچنان آغوش گشوده و به انتظار آزادگان راه یافته ای نشسته است، که پیکر مردانه خویش را به آبهای گرمش نثار کنند تا بدان امید که از این آمیزش پاک و مبارک فرزندی آراد راده شود چه بهتر که ایمان بیاوریم به آغاز فصل طلوع تا که بر حقایق بوسه ها بیفشانیم و در فضای آکنده از عطر گلهای حقیقت در بهاران سبزه ها جویبار هستی اندیشه مان را به تاراج و غارتگری ایده های گوناگون دور از مناطق می سپاریم.

چراغدان حرمت اندیشه را و باور کنیم گذشت سریع و بی درنگ زمان زا در سایه چراغی در تبلور چراغدان تاریخ که به نور گستری تا دور دستها نشسته وهمیشه روزگار راهنمای کذرگاههای خطیر بشری بوده است تاریک ها را در آغوش ظلمت تیرگی فرو ریزیم وبه نور بپیوندیم، ایمان بیاوریم به  سر فصل آزادی انسان به اسلام این بزرگترین و تنهاترین و برترین مکتب. مکتبی که الله در آن آفریننده تنهای تمامیت هستی و پهنه خلقت است ازلی و ابدی او است بی نیاز از هر نیاز است و همه آنچه که هست به او نیازمند. خدائی که علم و قدرتش نامنتهای یس نهایت هاست اسلامی که پیش از زلده شدن تو ای انسان ،تو همراه است- هنگامی که به دنیا می ایی ترا در آغوش دارد- وبدان گاه که نزدیکی را با گریه آغاز می کنی او به تو لبخند می رند تا وابسین دم حیات همان گاه که تو دیگر بدرود را بر لب می آوری باز هم با تو است، و بگذر بگویم وقتی چشم از این دنیا قرو می بندی باز نهاست نمی گذارند که در نقطه نقطه بودنت یاور توست در دین اسلام تشیع یک اصل است یک حقیقت است یک نیاز است یک خواست است یک جهش است، از سوی می دانیم که مکتب بی رهبر را ارج و ارزشی نیست، زیرا رهبر مفسر مکتب است در تشیع رهبرامام گفته می شود که به همان دلیل وجودش لازم است که وجود پیامبرلازم است زیرا امامت استمرار نبوت است و امام به نص صریح پیامبر یعنی به فرمان و به دستور و انتخاب اوست که در تمام رهبریت زمام امور توده را به دست می گیرد، و ما امروزه نیاز عمق و ژرفی به پیروی از مراجع تقلید بزرگ و دانشمندان و اندیشمندان مسلمان داریم. واستعماردر این راه از هیچ گونه کوشش و تلاش مذبوحانه ای دریغ نمی ورزد و استعمار به ویژه می کوشد که ما دامان پر مهر اندیشمندان و بزرگان دین را فرو گذاریم تا خود بتواند به سادگی اندیشمندان  این ارزشمندترین جزء هستی مان را به تصرف آورد تا دیگر خودمان نباشیم. اگر می خواهید جامعه  را از سقوط فنا و نیستی ها رهایی بخشم باید اطاعت ازمرجع عالیقدر داشته باشیم و توجیه برای خودمان نتراشیم تا بتوانیم نقشه های شوم استعمار را نقش بر آب کنیم. وبرادران و خواهران جنگ دیروز ابو سفیان بر خلاف جنگ امروز علی (ع) با معاویه است که جنگ پیغمبر یک جنگ خارجی است درست با دشمن جبهه مشخص اما جنگ اکنون امام خمینی یک جنگ داخلی دولت با شبه دولت است که شناخت این دوستان خیلی مشکل است. و رهبرما علی هم به دست این مقدسین بی شعور که همیشه بازیچه دشمنان با شعور بودند کشته می شوند برادران وخواهران اینک زمان عمل فرا رسیده دیگر حرف بس است، چفدر حرف زدن چقدرگفتن اما از عمل خبری نبود، بیائید عمل کنید، و این دین حنیف را از دست این چپاولگران قرن بیرون بکشید و در کلبه های محقر محرومان و گرسنگان تاریخ ببرید و با عمل خویش اسلام را به مردم بشناسانید، به قول سید جمال اگر خواستیم اسلام را ترویج بدهیم، باید قبلا بگوئیم که ما مسلمانان نیستیم، چرا باید اینچنین باشیم بر خلاف اینکه دشمن خارجی داریم دشمنان داخلی زیادی هم داریم گروههای چپ احمق که خود را فدایی خلق می نامند و برای خاق کار می کنند مگر نه این است که این خلق فریاد می زند که ما به کمک شما احتیاج نداریم یا اینکه خلق آگاه نیستند که سخنان گوهربار شما را بشنوند از یک طرف از دست اینها ضربه می خوریم واز طرف دیگر از منافقان بی شعور که در قرآن جزو بدترین کسانی هستند که یاد شده است. در طول تاریخ گروههایی که التقاطی فکر می کردند دیدند که منافعشان در خطر است درصدد آن برآمدند که ضربه بزنند، اما این بارخلق آگاه مسلمانان آگاهانه از نفعشان خائنانه آنه آگاه شدند و نقشه های آنها آگاه شدند و نقشه هایشان را نقش بر آب کردند رحمت خداوند به این خلق رزمنده که برای اسلام جانفشانی می کنند. برادران و خواهران اکنون شهیدان رفته اند و ما به ثمر آن زنده ایم اکنون شهیدان خون خویش را داده اند اینک ما باید پیام آنها را برسانیم.اکنون شهیدان با جانفشانی خویش به انسانها نشان داده اند که انسان باید حرکت کند و هجرت چونکه خدا از سکوت،خدا از سکون بدش می آید و اگر بماند می گندد.اینک شهیدان فریاد خویش را با خون خویش زده اند بر شما باد که این فریادها را نگهدارید و پیرو راه شهیدان مکتب اسلام باشید در بحبوحه انقلاب بود که یکی از برادران که نامش حمزه بود حمزه وار شهید شد قبل از شهادتش من با او صحبت کردم و گفتم که انتقام تورا خواهم گرفت و به ندای این شهید لبیک گفتم و انتقامش را گرفتم و با شهادت خویش به تاریخ نشان دادک که مومن برادر مومن دیگر است.اینک پیام مادر شهید و پیام شهیدان تاریخ بر شما باد که این مسئولیت سنکین را بر کوله بار خویش بکشید،و زینب وار پیام شهیدان را در هر نقطه از نقاط جهان ببرید تا آن سرزمینها شهیدخیز بشود،سرزمینی زنده است که شهید داشته باشد،به قول استادشهید دکتر علی شریعتی خوشا به حال آنان که به استقبال مرگ می روند و به حال آنان که مرگ به سراغ آنها می آید. و اما اینک فرزندم این شیره جان شهید.این افتخار فروزان شهید- این ادامه دهنده راه شهید این میراث برنده کوله بار پدر این تحمل کننده رنج و مشقت پدر این برپاکننده پیاک پدر اینک بر تمامی شماست این فرزندم این مهدی ام این شیره جانم را مواظبت کنید و راه شهیدان را به او بشناسانید و با اسلام حقیقی و تشیع علوی او را آشنا کنید تا علی وار زندگی کند،و علی وار احساس کند و علی وار فکر کند ، و علی وار بمیرد که شهادت دعوتی است به تمامی عصرها و نسلها که اگر می توانی بمیران (جهاد)و اگر نمیتوانی بمیر(شهادت).

                                                                                                                                            والسلام.

ان الارض یرثها من الصالحین

مرا در پهلوی شهیدان تروجن دفن نمائید.

از خداوند بزرگ می خواهم که شهادت این فریضه مقدس را نصیب فرد فرد شما بنمابد.

برادرجان،بیاتی،حتما این وصیت نامه را به عنوان یک امانت نگهدارید تا فرزندم بزرگ شود و به او بدهید و بر سر قبرم خوانده شود. 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد ‌اصغر بياتي تروجني*

 

نام پدر: صفرعلي

طلیعه حضورش در آخرين غروب بهمن ماه 1329، بهاری زودهنگام را برای «صفر‌علي و زيور» به ارمغان  آورد؛ نورسیده‌ای برخاسته از طبیعت زیبای «قره‌طغان» از توابع «تروجن» بهشهر، و در دامان زوجی کشاورز و سختکوش.

به سبب مهاجرت خانواده به «شهیدآباد»، تحصيلات «علی‌اصغر» به پايه دوم نهضت سوادآموزي در این روستا ختم مي‌شود.

او از دوازده سالگي به پيشه خياطي روي آورد و با شاگردي در بهشهر، از همين راه كمك‌خرج پدر بود.

در اوصاف اخلاقی این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که همواره نسبت به والدین، ادب و احترام قائل بود و در همه امور، رضایت‌شان را مد نظر داشت. علاوه بر آن، در خوش‌خلقی با دیگران نیز، زبانزد بود.

علی‌اصغر که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، در ادای فرائض واجب و مستحب، به ویژه نماز مستحب، اهتمامی خاص داشت. آیه‌های قرآن، این مصحف روح‌بخش را نیز، هماره به گوش جان می‌سپرد و در عمل به آن، کوشا بود.

با گفته‌های همکارش «قدرت دهبندي»، فصل انقلاب زندگانی علی‌اصغر را مرور می‌کنیم: «سال 1354 از شهيدآباد، جهت همكاري، به مغازه خياطي مي‌آمد. خيلي باوقار و خوش‌خلق بود. جذابيت عجيبي در رفتار و كردارش وجود داشت؛ به‌طوري‌كه هميشه مغازه‌مان پُر از مشتري بود. يك‌سال مانده به انقلاب، فعاليت‌هاي انقلابي‌اش زياد شد. بيشتر وقت‌ها اعلاميه‌هاي امام خميني را در مغازه نگهداري، و بيرون پخش مي‌كرد. شب‌ها هم بچه‌هاي مذهبي در مغازه جمع مي‌شدند و تا نيمه‌شب حرف‌هاي او را درباره انقلاب گوش مي‌دادند.»

تهیه اعلامیه و ارسال آن به مشهد، همکاری با «شهید هاشمی‌نژاد»، حضور در جلسات دینی و تظاهرات مردمی در گلوگاه، بندرگز و تهران، از دیگر اقدامات علی‌اصغر در آن ایام محسوب می‌شود.  

علی‌اصغر در زمينه مسائل فرهنگي نيز، فعاليت‌هاي چشمگيري داشت. او در دوران سربازي در بندرتركمن، با تهیه كتاب‌های مذهبي و علمي، و توزیع آن بین جوانان و اهالي شهيدآباد، سعی در جلوگيري از انحراف فكري آن‌ها نسبت به عقايد الحادي داشت. علاوه بر آن، با آموزش فوتبال و رشته‌های رزمی به قشر جوان، در آمادگی جسمی و سلامت روح‌شان، نقش موثری ایفا می‌کرد.

هم‌زمان با نفوذ منافقان در جنگل‌های شمال، او جهت سركوبي تحرکات آن‌ها، به گشت‌زني در جنگل‌هاي شهيدآباد پرداخت.

«مهدي مهدوي» از هم‌رزمش چنین مي‌گويد: «او فردي صبور و مقاوم بود و در اكثر عمليات‌ها، به‌خصوص واقعه سياهكل، در لاهيجان حضور داشت. عملياتي كه منجر به در هم‌ كوبيدن ضد انقلاب در آن محور شده بود.»

کلام برادرش «محمد» نیز شنیدنی است: «زماني كه انقلاب تازه شكوفا شده بود، يك‌سري از منافقان، در روستا در صدد ترور علي‌اصغر بودند. بعد، از طرف دادگاه انقلاب آمدند و آن‌ها را گرفتند؛ اما او نگذاشت كه اين افراد را معرفي كنند. او هم منافقان را به مسجد برد و با آن‌ها صحبت كرد. اين افراد هم توبه كردند. الان هم دارند در همين محل، زندگي مي‌كنند.»

علی‌اصغر در1358/6/1 جامه پاسداري را به تن كرد و در 3 آذر همین سال، راهی قصرشیرین شد.

او در کسوت فرماندهی عملیات بندرترکمن نیز، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود.

در 29 شهریور 1359، به سر پل‌ذهاب عزیمت کرد. سپس، دوشادوش دیگر برادران رزمنده، در عملیات مطلع‌الفجر به دفاع از وطن پرداخت. مدتی نیز از طرف سپاه، به خدمت در دادسرای انقلاب بهشهر و قائمشهر مامور شد. او در پشت جبهه نیز، فعالیت‌های قابل توجهی در قالب تشکیل نمایشگاه عکس شهدا ـ در راستای پاسداشت یاد و راه‌شان ـ، سازماندهی و اعزام نیروهای بسیجی به عرصه ظهور رساند.

 همسرش «سيده‌سامره موسوي» روایت می‌کند: «هميشه به او مي‌گفتم: ما مستأجر هستيم. تو كه به جبهه مي‌روي، به من و اين چهار فرزند[1]، خيلي سخت مي‌گذرد. لااقل جايي برويم كه براي‌مان راحت‌تر باشد. مي‌گفت: خانم! ما همه مستأجر خدا هستيم. آن‌ها هم كه آپارتمان و ويلا دارند، مستأجر خدا هستند. ناراحت نباش كه اين خانه گِلي را داري. مردمي كه در جنگ هستند، حتي چادر براي زندگي كردن ندارند. آن‌ها حتی نفت هم ندارند که داخل بخاري‌هاي‌شان بريزند.»

و عاقبت، علی‌اصغر در 30 بهمن 1360 با حضور در  عمليات فتح بستان در تنگه چزابه، به خيل ياران شهيدش پيوست. پيكر پاكش نیز، طي تشييع باشكوهي در بهشهر، در گلزار شهدای مسجد «جامع‌النبي» شهيدآباد به خاك سپرده شد.



[1] . زيور، سميه، سمانه و مهدي.