نام پدر : موسی
تاریخ تولد :1347/06/30
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

وصیتنامه شهید محمد بهشتی

انالله و انا الیه راجعون

با عرض سلام و درود فراوان به محضر بقیه الله الاعظم امام زمان (ع) مهدی موعود و نائب بر حقش امام عزیز رهبر و امید مستضعفان جهان و با درود و سلام فراوان به رزمندگان سلحشور جبهه های حق علیه باطل و نور علیه ظلمت که با دست شستن از جان و مال و زن و فرزند مبین اسلام و قرآن را نگهبان می شوند و سربازان واقعی امام زمان(ع) می باشند آنکه مسلمان است هیچ وقت زیر با ظلم نمی رود امام خمینی همانند جدش نبی اکرم (ص) و سرور و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) بار خدایا ترا صدها هزار بار شکر می کنم که مرا جزء نگهبانان دین مبین اسلام قرار دادی این جوانان ما همانند جوانان امام حسین با هدفی واحد اما تاریخی دوباره در میدان رزم جوانمردانه همانند اباالفضل العباس و علی اکبر و قاسم داماد و علی اصغر شیرخوار چون شیر می غرند و از اسلام عزیز و مملکت اسلامیان دفاع می کنند تا شما امت حزب الله با خیال راحت به زندگی روزمره خود ادامه دهید و شما امت حزب الله هم تا به حال خوب پشتیبانی از آنان نمودید و خواهید نمود اول باید بگویم من کوچکتر از آنم که به شما امت حزب الله ذکر پیام بدهم.

شما ای برادران عزیز و خواهران محترم ای پدرانی که مانع از جبهه رفتن فرزندانتان می شوید نه تنها خود نمی روید بلکه از فرزندانتان هم جلوگیری می کنید ای آنکه ادعای مسلمانی می کنی تا کی باید در این دنیای پرفریب ماند این دنیائی که رهبر شما علی علیه السلام سه بار آنرا طلاق داد و فرمود من دنیا یعنی متاع دنیا را به اندازه پر کاهی برای آن ارزش قائل نیستم اگر ما شیعه علی (ع) هستیم چرا باید اینقدر سرگرم دنیا شویم و از آخرت و جهان ابدی که دنیا محل امتحان خداوند برای آنست غافل باشیم بعضی از افراد مانع فرزندان خود می شوند و می گویند که جنگ است شما را می کنند. ای پدران اگر پسرهایتان نروند شما می توانید ضمانت زنده بودنشان تا فردای صبح را بکنید.

توئی که دلسوزی از فرزند نمی کنی دلسوزی ترا چه کسی باید بکند آیا تو تا پنج دقیقه دیگر اختیار را داری برای آنهائی که تا ابد باید نمانی چه کار کردی ای آنانکه ادعای مسلمانی می کنی و پنجاه هزار تومان خرج می کنی و به قول خودت امر خدا را اجراء می کنی به مکه مشرف می شود حج را خداوند فرمود درست است بعد از حج چی فرمود بگو خجالت نکش جهاد آیا جهاد را عمل کردی جهاد بر علیه یزیدیان زمان آن کافرانی که به خاک کشور عزیزمان با بیشترین حالات تجاوز کردند آن کافر اینکه در 31 شهریور 59 به شهر شهیدپرور خرمشهر آمدند خواهران ما را از پشت به درخت بستند و بیشرمانه به آنها تجاوز کردند و در شهر شهیدپرور هویزه 59 تن از برادران سپاهی ما را زنده زنده تا گردن زیر خاک کردند و با سیمهای خاردار به صورتشان زدند تا آنها را به شهادت رساندند مگر همین کافران نبودند که در کردستان جلوی عروس و داماد خود برادران سپاهی ما را بجای گوسفند سر می بریدند و قربانی می کردند آیا درست است آیا در شان یک مسلمان هست که این خیانتها را ببیند و بترسد و خاموش بنشیند و به کمک برادر مؤمن مسلمان نرود آیا با همه این چیزها از مرگ ترسیدن بجاست این مرگ نیست این دوباره زنده شدن است برای همیشه مگر خداوند متعال در قرآن مجید نمی فرماید که و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون آنهائی که در راه خدا کشته شده اند مرده نشمارید بلکه آنها زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند بیائیم اگر مسلمانیم آگاه باشیم در این برهه از غفلت ننگ بزرگی برای همیشه است امروز که حسین زمان ندای هل من ناصر ینصرنی سر داده است و به او جواب بدهیم.

مگر هدف امام حسین (ع) جز اسلام بود مگر غیر از اینکه ما مسلمانیم مگر امام حسین (ع) وقتی از مکه به سوی کوفه حرکت می کرد نمی دانست که در این راه و در این مسیر به شهادت می رسد مگر جان خود را دوست نمی داشت پس چرا برنگشت چون که مسلمان بود جان شیرین را برای جان گرفتن اسلام فدا کرد و به امر خدایش لبیک گفت من رفتم به سوی خدایم و از تمامی اهل محل تمام فامیلان و آشنایان می خواهم که مرا ببخشند که در حقتان بدی کرده ام امیدوارم به بزرگواری خود این بنده حقیر را ببخشید و شما ای پدرم مبادا از فراغم غصه بخورید من نمردم نه تنها من که همه شهیدان مان می گویند بلکه این حرف خداوند متعال در قرآن مجید است پدرم هر وقت می خواهی برایم گریه کنی برای من گریه نکن برای آقا امام حسین (ع) گریه کن چون غم او بسیار سنگین تر است چون که هدف حسین (ع) هدف من و من سرباز جان باخته فرزند امام حسین (ع) حضرت مهدی (ع) بودم و هستم پدرجان امیدوارم مرا ببخشید که نتوانستم در برابر زحمتهای فراوانی که در راه بزرگ کردنم کشیدی ادای وظیفه کنم انشاء الله فردا پیش رهبرم حسین (ع) رو سفید خواهی شد و شما ای مادر مهربان ای مادر که با سرگهواره نشست نهایت در ثواب رزم و شهادتم شریکی شیر پاکت را حلالم کنی مادرجان سرت را وقتی در خیابان راه می روی بلند کن و با سربلندی و وقار راه برو چون همانند زهرا (ع) مادر شهیدی مبادا در خیابان و ملاء عام گریه و زاری کنی تا خدای ناکرده دشمنی که خونم را ریخت خوشحال شود مادر از شما خیلی انتظار دارم انتظار استقامت و شیرزنی همانند بی بی زینب (ع) که در مجلس یزید بجای گریه و زاری خطبه می خواند و یزید را رسوا می سازد و شما ای برادرانم سعی کنید با درس خواندنتان حافظ خون من و همه شهدای اسلام باشید تا خدای ناکرده از نظر اقتصادی و فرهنگی دوباره وابسته به ابر جنایتکاران شرق و غرب نشویم آقا حسین و آقا رضا و آقا علی (مؤمن) و آقا باقر خان دیگر به شما سفارش نمی کنم و تو ای خواهرم و همه خواهران مذهبی کوتاهی نمی کنید سیاهی چادر شما کوبنده تر از سرخی خون من است چون که شهیدان عزیز ما در راه دفاع از عصمت و عفت جان فدا نمودند و شما ای برادران گروه مقاومت و بسیج انجمن اسلامی شما که الحمدلله آگاهید و وظیفه دان دیگر به شما سفارش نمی کنم همانطوری که رهبر عزیزمان فرمود مسجد سنگر است و شما بسیجیان حافظ سنگر دعای کمیل جلسات بسیج و جبهه و دعا بجان امام عزیز یادتان نرود و در کارتان ثابت قدم و استوار باشید و کارها را با نام خدا و برای خدا انجام دهید.

و شما ای پدر زن و مادرزنم:

امیدوارم که هر بدی از من دیده اید مرا ببخشید که نتوانستم در برابر عظمت شما ادای وظیفه کنم می دانم که خیلی دوستم داشتید از آنجائی که به سوی خدا رفتم مبادا افسرده بشوید.

برای تو ای همسرم:

ای همسفر زندگی دنیا و ای زحتمکش من و فرزندانم امیدوارم به بزرگی خویش مرا ببخشید چون شما سیدی و نامت فاطمه است تا فردا پیش فاطمه زهرا (ع) از من راضی باشید فاطمه مبادا به فرزندانم دروغ بگویی تا آنها را قانع کنی به فرزندانم بگو که پدرتان در راه دفاع از اسلام عزیز و آزادی قبر حسین (ع) به شهادت رسید و حسین (ع) سرش را به عنوان سربازش به زانو گرفت و روی زانوی حسین (ع) جان سپرد.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار 26/7/65

 

 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمد بهشتی قادی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

30/6/47 ـ بابل ـ روستای قادیکلا 

3- نام و شغل پدر :

حاج موسی بهشتی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

منور حیدری ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود: ـــــــــــــ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی و زحمتکش به دنیا آمد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــت

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

بابل ـ روستای قادیکلا

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

شهید در کلاس دوم راهنمایی ازدواج کرده و به شغل کشاورزی می پرداخت .

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید تا مقطع دوم راهنمایی درس خواند بعد ازدواج کرد و ترک تحصیل نمود . 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد .

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متأهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

سیده  سکینه حسینی ـ 1362

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

2 فرزند ـ جابر ـ وجیهه

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید بسیار به پدر و مادر احترام می کرد .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کشاورزی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید متأثر از امام (ره) ، شهید مطهری و شهید بهشتی بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید در تظاهرات و راهپیمایی ها حضور فعال داشت .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو فعال بسیج بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

15/7/65 الی 4/10/65 ـ سپاه ـ بابل

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

2ماه و 21 روز

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

ام الرصاص ـ 4/10/65 ـ ترکش تیر

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

گلزار شهدای  روستای قادیکلا.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر خانم شهید : وقتی شهید برای خواستگاری به منزل ما آمدند رفتار شهید آن قدر خوب بود که من اگر روزی او را نمی دیدم واقعاً ناراحت می شدم شهید هم هر کجا بودند باید غروب به خانه ما می آمدند و من به او سلام می کردم و صحبت می کردیم بعد او به خانه می رفت . خدا ان شاءالله دنیا و آخرت را به او بدهد .

پدر شهید : شهید در زمین کشاورزی به من کمک می کرد ، شوخی می کرد ، توپ بازی می کرد و با برادرانش کشتی می گرفت.

همسر شهید : آن زمان که خانه ساخته بودیم ، فقط یک اتاق داشتیم . او به پدرش سفارش کرد یک آشپزخانه هم درست کند و برای اتاق و آشپزخانه در بگذارد تا وقتی مهمانی می آید من راحت باشم همیشه به پدر و مادر و فامیل ها سفارش می کرد مراقب من باشند . 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد