* وصیتنامه شهید بهزاد بحری*
و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین «قرآن کریم»
البته ما شما را به چیزهای آزمایش می کنیم از قبیل ترس و گرسنگی وکم شدن مالهایتان، گرفتن جوانهایتان، کم شدن خوراکیهایتان و مژده بر آنان که در مقابل این مصیبتها صبر پیشه کردند.
اینجانب بهزاد بحری، فرزند قاسم، شماره شناسنامه 2 متولد 1344 بنا به وظیفۀ شرعی و انسانی وصایای خود در چند صفحۀ کاغذ به اطلاع خانواده گرامی و عموم امت حزب الله می رسانم. با سلام و درود به یگانه منجی عالم بشریت ناموس دهر مهدی زهرا امام عصر و با سلام به امام عزیز و شهدای جنگ تحمیلی که خونشان بر پهن دشت نیلگون کربلاهای ایران سایه افکنده و به سیلابی پرخروش تبدیل شده و در آینده ای نه چندان دور بساط ظلم در دنیا را در خود غرق خواهد کرد اکنون که حاصل خون هزاران شهید به خون خفته انقلاب اسلامی مراحل تکامل خود را طی می نماید باید لحظاتی را خود اندیشید و عاقلانه تصمیم گرفت و راهی که صلاح است انتخاب کرد و باید اندیشید که چگونه طی 9 سال و اندی ایران اسلامی در دل مسلمانان آن سوی مرزها ریشه گرفته است.
برادر و خواهر امت حزب الله! باید در این مقطع حساس زمانی از گوشه های گرم خانه ها بیرون بیایم و واقعیت را به وضوح مشاهده نمایم. مشاهده نمایم رزم شیران بیدار دل را مشاهده نمایم حماسه سراداران اسلام را این زهدان شب و شیران روز را آری این جهاد مقدس حسین فاطمه جانش را گذاشت و هفتاد و دو یار دیرینه اش را و عصر ما جهاد سر را پا ایمان سربازان امام زمان را اکنون ای برادرم ای وراث خون شهیدان ای برادرم که زیر تابوت عزیزان را می گیرد می گوید برادر شهیدم راهت ادامه دارد و اشک تأثر از دیده گانت جاری می سازی در عمل هم باید ثابت کرد که رهرو شهیدانیم زیرا شهید بعد از خود بیرق قیام خونین کربلا را به دست شما سپرد و اگر سخن مان شعار باشد طریق راه شهدا را اشتباه آمده ایم باید برگشت و میدان جهاد به عمل را برای دیگران باز گذاشت که این میدان جولان عاشقان است.
خدایا! بار پروردگارا! این بنده گنهکار تو امروز پرونده اعمال نابخشودنی خود را زیر بغل گرفته و در آستانت قدم نهاده ام و اعتراف می کنم که خطاکارم خدایا اکنون با بدنی آغشته به خون آمدم که شاید زخمهای فراوان گناه را بر بندۀ خطاکارت بپوشانی. ای خطاپوش ای رب العالمین خدایا آن روز اگر نبودم میوۀ دل فاطمه، حسین (ع) در کربلا یاری کنم اکنون برای پاسخ گویی ندای فرزندش آمدم با این پیکر خونین پذیرا باش حسین عزیز چه شب های را پشت[] بعثی[] به تو سلام کردم ولی جواب سلام نشینیدم حسین عزیز چه به شبها و چه روزها و چه ساعتها در مراسم عزاداری بخاطر مظلومیتت سینه ام را سرخ کردم و اشک ریختم و حال با پیکر سرخ حسین مظلوم پذیرا باش، حسین عزیز آن روز دختر کوچولوی تو در فراغت در خرابه شام در حسرت پدر گریه می کرد و صدای مظلویتش را در کوچه های شام می پیچید امروز دختر کوچولیم همدرد دختر مظلومه ات می باشد حسین عزیز آن روزی که پسر شش ماهه ات را روی دستت شهید کردند امروز پسرکوچولوم بخاطر بدوش کشیدن رسالت پدر شهیدش کف پوش و بر پیشانی، پیشانی بند السلام علیک یا حسین شهید، رهرو راهت خواهد شد. حسین عزیز آن روز که مادرت، خواهرات، همسرت برای مظلومیت بر سینه و سر می زدند مادرم، خواهرانم، همسرم و دخترم این رسالت را با صبر و حجاب،عفت پاسدار حرمت خون شهدا خواهند شد. انشاالله.
امروز دنیاپرستان بدانند که حسین خون داد و زیر بار ظلم نرفت کسانی که در کنج گرم خانه ها نشسته و ندای صلح به لشکر حسین می دهند بدانند که از شروع این جهاد مقدس هدف قدس و کربلا بود و خواهد ماند زیرا جهاد دو راه اساسی دارد شهادت و هدف پیروزی معین، زیرا رسول اکرم می فرماید ایمان واقعی وقتی است که اولاد من عزیزتر باشد و نزد مؤمن از اولاد خودش اگر مومن هستی باید حسین گونه باشید باید جوانت همچو دسته گل دادی دلت را از زنده نگهداری بنابراین اشک ما برای شهدای مظلوم کربلا باشد که غریبانه جان دادند و غریبانه دفن شدند گریه برای شهید باید با تعهد ایمان باشد و سوز دل وگرنه برای شستشوی چشم است و بس. گریه بدون تعهد محتوا ندارد پدر و مادر، همسر، برادران، خواهران و فرزندان بر اینکه کشته شدم لبخند بزنید زیرا خداوند بر شما منت نهاد و شما را در کاروان خانواده های شهدا قرار داد.
مادر گرامی! به پاس بیداری هایت در کودکی تا بلوغ رنجها و مشقات فراوان کشیدی در جبران آن کوتاهی نمودم امید است مرا ببخشید پدرم به پاس محبتتان، لطفتان، مهربانیتان در مقابل به شما ظلم کردم مرا ببخشید، همسرم! در طی چند سال زندگی مشکلات فراوان دیده اید ظلم بسیار در حقتان کردم کمتر درکنارتان بودم باعث نگرانی شده که نبودن در کنارتان مشیت الهی بود پس به پاس تمام زحماتتان تشکر می نمایم. همسرم، مادرم، خواهران، دخترم! همواره پشتیبان عفت بوده و حجاب تان سنگرتان باد حافظ این سنگر مقدس باشید و از خواهران به پاس زحماتتان جدا جدا تشکر می نمایم.
برادرانم! بعد از من زانوی غم بغل نگرید چون زمان غلبه بر شیطان است. برادران! عوض گریه کردن برای شادی روحم نماز بخوانید فراموش نشود. مراسم تشییع جنازه ام آنطوری که در خور شهداست برگزار نمائید.پیکر ناقابل هدیه به درگاه خدا را بر دوش برادرن سپاه تنکابن حمل کنید و از شما عاجزانه تقاضا دارم برایم لباس عزا نپوشید زیرا این گونه عمل کردن باعث آزرده کردن شهید است در مراسم تشییع جنازه ام به هیچ وجه راضی نیستم حتی کسانی که در خط امام شک دارند در تشییع جنازه ام شرکت کنند خانواده گرامی به همه تان عرض می نمایم در شهادتم لبخند بزنید.
همسرم! بعد از من فرزندانم را آن طوری که در خور تربیت مکتب شهیدان است تربیت کن به جای من پدری و در حق خودت مادری، پدرم، مادرم و همسرم نگذارید فرزندانم بعد از من احساس کنند که کسی دست محبت به سرشان نمی کشد محبت داشته اید بعد از من دو چندان کنید فراموش نشود.
مادرم! در پایان عاجزانه از شما تقاضا دارم مرا حلال کنید به همه کسان دور و نزدیک، مادرخانم، پدرخانم، برادر خانم همۀ کسانی و همۀ اقوام اگر طی مدتی که با هم رفت و آمد و برخورد و سلام و علیک، برخورد زشتی از من سر زد به بزرگواری خودتان ببخشید انشاالله. خداوند انشاالله قلم عفو بر جرائم اعمالمان بکشد و به امید گشودن حرم امام حسین و قدس قبله اول مسلمین سربازکوچولوی امام زمان بهزاد بحری.
خداوند سایه پر عطوفت امام عزیز و قائم مقام رهبری را بر سر ما مستدام بدارد.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.