نام پدر : علی
تاریخ تولد :1340/07/26
تاریخ شهادت : 1364/11/21
محل شهادت : فاو

زندگی نامه

*زندگی نامه شهید محسن بهاور*

 

نام پدر: علي

در 26 مهر 1340، در خانواده‌اي معتقد به مكتب ولايت، و از زوجی به نام «علي و ايران»  به دنيا آمد.

كودكانه‌هاي «محسن» در زادگاهش «بابل»، و در میان هیاهوی هم‌بازی‌هایش خاطره شد. 

تحصیلاتش به مقطع متوسطه در دبیرستان «شیخ‌کبیر» بابل، در رشته فرهنگ و ادب ختم می‌شود.

او که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات امتناع می‌ورزید. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، هماره سعی در کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی داشت.

در بیان خلق‌وخوی این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعت‌پذیری از آنان، پیشتاز. با دیگران نیز، در نهایت گشاده‌رویی و ملاطفت رفتار می‌کرد و نزدشان محبوبیتی خاص داشت.  

دربحبوحه انقلاب 1357، او كه نوجواني بيش نبود، در تظاهرات خيابانی و مدرسه، در صف اول انقلابيون قرار داشت و چندين‌ مرتبه نيز، مورد تهاجم مزدوران حكومتي واقع شد. حضور در جلسات سیاسی و توزیع اعلامیه، از دیگر اقدامات محسن به شمار می‌رود.

با تشکیل کمیته و بسیج، محسن فعالیت‌هایش را در راستای حراست از دستاوردهای قیام از سر گرفت.

او هم‌زمان با آغاز ورودش به سپاه در 7 دی 1360، به مدت سی ‌و شش روز، جهت آموزش در رسته حفاظت بخش عقيدتي نظامي، در پادگان «المهدي» چالوس به سر برد. سپس با حضور در واحد اطلاعت ـ عملیات سپاه بابل، در کسوت محافظت از مرحوم «آیت‌الله روحانی»ـ نماینده ولی فقیه وقت ـ مشغول خدمت شد. محسن بارها مي‌گفت:

«هر چند كه به حفاظت از آقاي روحاني افتخار مي‌كنم، ‌اما وظيفه‌ام اين است كه از اين كشور حفاظت نمايم.»

از این‌رو، چون ديگر فرزندان اين آب و خاك، جامه رزم به تن پوشيد و عزم پيكار با دشمن كرد.

محسن با حضور در جزیره مینو مجروح شد. او در سال1361 به عنوان مسئول دسته، راهی مناطق نبرد با دشمن شد.

دل‌جوئی از خانواده‌های شهدا با هدف پاسداشت یاد و نام سربازان خلف این سرزمین، و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از دیگر فعالیت‌های محسن در پشت جبهه محسوب می‌شود.

و سرانجام، بيست‌ويكمين برگ بهمن 1364 را با خون خود رنگين ساخت و طي عمليات ظفرمندانه والفجر 8، از چشمه لايزال شهادت سيراب گشت. او در اين عمليات، فرمانده دسته شناسائي واحد اطلاعات ـ عمليات و از غواصان داوطلب لشكر 25 كربلا در اروند بود. گلزار شهداي آرامگاه «معتمدي» بابل، اينك سال­هاست كه جسم پاك محسن را چونان گوهر در صدف وجودش به يادگار داد.  

محسندر وصيت‌نامه‌اش، اين‌گونه به مادرش مي‌نويسد: «وقتي براي اولين بار چشمت به جنازه‌ام افتاد، دو دستت را به سوي آسمان دراز كن و به جان امام دعا نما.»


وصیت نامه

*وصیتنامه شهید محسن بهاور*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقو

آنهائی که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید بلکه آنان زندگانند و نزد خدا روزی می خورند.

بنام خداوند درهم کوبنده منافقان درود بر شهیدان کربلای حسین(ع) سلام بر یاران باوفای حسین(ع) و درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و سلام بر امام امت ابراهیم زمان و حسین دوران خمینی بت شکن حامی مسلمین و مستضعفان جهان درود به یاران باوفای امام امت درود بر تمام شهیدان گلگون کفن کربلای ایران سلام به عاشورا حسین سلام بر سنگرهای پرخون مرزهای ایران که توسط مزدوران بیگانه و جیره خواران شرق وغرب که دستشان از آسین صدام خائن بدر آمده است مرگ بر منافقان که می خواهند این انقلاب نونهال را ناتوان سازند ولی باید بدانند ملت مسلمان ایران متکی به سلاح ایمان است به خاطر همین به شرق و غرب نه گفته و به جمهوری اسلامی آری گفتند و در پای رای خود تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهند کرد تا استعمار شرق و غرب را به جای خود بنشانند و به یاری خدای متعال و به رهبری امام امت خمینی بت شکن این انقلاب را از مرزهای کشور به کشورهای دیگر مخصوصاً به کشورهای اسلامی صادر خواهید کرد.

ای آمریکا و شوروی و نوکران اجنبی این را بدانید که اگر به جای آب از زمین خون جاری شود صدام و دیگر مزدورانش کوچکتر از آن هستند که بتوانند جلوی این رهبر و ملت به خروش آمده مسلمان را بگیرند این نیروهای نظامی و پاسداران و مردم ایران به یاری الله به صدام یزید و دیگر رژیمهای مزدور منطقه که با صدام خائن همکاری می کنند چنان درسی خواهند داد که بدانند یک من گندم چند مثقال است.

اما چند توصیه به برادران حزب الهی

اولا من کوچکتر از آنم که برادران حزب اللهی توصیه کنم ولی با کوچکی خود لازمن دانیم این چند مطلب را یادآوری نمایم برادران دینی شماها وارث اسلحه از دست افتاده شهدا هستید وصیت می کنم که هرگز تا آخرین قطره خون با دشمنان اسلام سرسازش نگیرید و همیشه گوش به فرمان امام باشید برادران حزب الهی تا آنجا که می توانید و قدرت دارید جلوی ضد انقلاب و منافقین به ظاهر دوست نماها ایستادگی کنید و نگذارید که این انقلاب بیش از این از اجانب اینها ضربه خورد و به شما می گویم که ضد انقلاب و منافقین بطور محسوسی در خود ما رخنه کرده برادران مواظب باشید.

برادران حزب اللهی!

هر چند بیشتر به مبارزه با نفس خودمان پرداخته و کاری کنید که خدای ناکرده از روی ناآگاهی خودمان انقلابمان ضربه بخورد.

برادرانم دوست ندارم که در مراسمم کسی که مخاف راهم بوده و خط امام را قبول نداشته خدای نکرده در عین مجلسم راهم را اشتباه تلقی کند و همچنین وصیت می کنم که بر جنازه ام کسانی نماز بگذارند که پیرو خط امام و در غیراینصورت چه بهتر که جنازه ام بی نماز به خاک سپرده شود و سعی شود در صورت امکان نماز بر جنازه ام را حجت الاسلام حاج آقای روحانی نماینده امام در استان و امام جمعه محبوب شهرمان برگزار کند.

اما چند وصیت به خانواده ام:

دلم می خواهد که بعد از شهادتم راهی را که انتخاب کرده ام یعنی خط امام را ادامه داده و روحم را شاد گردانید و با ضد انقلاب و ضد دین خدا بشدت مبارزه کرده و آنها را به نابودی بکشانید.

پدر و مادرم: افتخار کنید که یکی از فرزندانت را به قربانگاه عشق فرستادید و تحویل خداوند و فدای امام حسین در زمان نایب بر حق امام زمان قربانی نمود مادرم دلم می خواهد که وقتی جنازه خونینم را برایت آورده اند پهلوی جنازه ام بنشینی و دو دستت را به سوی آسمان دراز کرده و به جان امام عزیزمان دعا کنید و طول عمر امام عزیزمان را از خداوند بزرگ بخواهید و برای این سلحشوران عزیز و بیداردلان شب و زاهدان شبانگاه و کوه پیمایان روز دعا کنید تا به حرم اباعبدالله(ع) و بعد هم به حرم قدس شریف راه یابند. مادرم خوشحال که فرزندت در لباس سپاه در خون غلطید و خوشحال که این پسرت به اهداف و عقیده ای که داشته رسید در مقابل منافقین ایستادگی کنید و از روحانیت جدا نشوید در خطر روحانیت باشید و از حرفهای امام جمعه محبوبمان پیروی کنید که من نیز عاشق و شیفته سخنان این مرد بزرگ بودم مادرم، اگر خواستید برایم گریه کنید به یاد مظلومیت فاطمه زهرا اشک بریزید پدرم: اگر شما هم خواستید از دوریم بگریید به یاد مظلومیت علی (ع) گریه کنید. برادرانم: شما اگر خواستید به خاطر دوری من گریه کنید برای مظلومیت و غریبی امام حسن(ع) گریه کنید.

خواهرانم: شما اگر خواستید برایم اشک بریزید به یاد اسیری و سرگردانی حضرت زینب اشک بریزید زیرا من نیز در راه برادرش امام حسین(ع) رفتم و کشته گشته ام و هدفم جز امام حسین(ع) چیز دیگری نبود خانوده ام به خاطر اینها گریه کنید تا خداوند از همه شما راضی باشد.

خانواده ام: اگر جنازه ام را برایتان آورده اند با همان لباس خونین دفن نمائید زیرا می خواهم در روز محشر نزد امام حسین(ع) سربلند باشم و بگویم که پدر و مدر مرا تربیت کرده و در راه تو پیشبرد اهداف توبه سپاه فرستاده اند و با همان لباس مقدس رزم که در جبهه به شهادت رسیدم به شما اهدا کرده اند تا سدی ارزنده برای خانواده ام باشم و دلم می خواهد شما ای پدر و مادرم اینکار را انجام می دهد و نزد خداوند روسفید گردید. مادرم از اینکه دامادم نکرده اید ناراحت نباشید و این را بدانید که بزرگترین عروسیم را در سنگرم که همان حجله دامادیم می باشد انجام داده ام و رگبار نقل بر سرم شروع به باریدن کرد مادرم اگر شما خواستید مجلس عروسی ترتیب بدهی سفره ای پهن نما لباس سپاهم که خیلی مایل بودی در روز دامادیم بر تن من بپوشانی در وسط قرار بده و خانواده های معظم شهدا و برادران حزب الله و دوستان محلمان را در مجلس دعوت نما و برادران مداح مدح امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر در این مجلس ذکر یادی بنماید و خوشحال باش بزرگترین عروسی برای فرزندت که مایل بوده ای انجام دادید و خداوند بزرگ این هدیه را از شما قبول بفرماید و مادرم شما نیز در پیش فاطمه زهرا (س) و پدرجان شما هم نیز در پیش حضرت علی(ع) و امام حسین روسفید و سربلند خواهید دید خانوده ام ازاینکه شما را در مدت این چند سال به زحمت انداخته ام مرا می بخشید و از شما حلالیت می طلبم خانواده ام مجلس را ساده تر انجام دهید پدرجان مقدار پولی در بانک قرض الحسنه دارم هرگونه که شما صلاح دانسته اید آن را خرج نمائید.

در پایان این شعر را بعنوان هدیه جوانان حزب الله

همسنگران ما را در این ره گفتگوهاست                  دریادلان در پیش رود دریاست دریاست

راهی پر از خوف خطر در پیش داریم                     باید که در راه هدف سر را ببازیم

باید که از دستان خود زنجیر سازیم                        سرباز روح الله شویم و سربازیم

اللهم الرزقنی توفیق الشهداه فی سبیل الله

به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی

وعده ما دیدار شما صحن اباعبدالله

والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته

محسن بهاور

تاریخ 14/5/64

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار