نام پدر : كاظم
تاریخ تولد :1339/03/02
تاریخ شهادت : 1364/09/05
محل شهادت : جاده اهواز اسلام آباد

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید ریاض بند ه وار*

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ.

ای رسول ما! بگو امت مرا که ای مردم! اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان  خود را و اموال که جمع کرده‌اید و مال  التجاره که از کسادی ان می‌نالید و منازل عالی که به آن دلخوش داشته‌اید از خدا و رسول خدا و جهاد در راه خدا بیشتر دوست می‌داری پس بروید و منتظر باشید تا عذاب خدا جاری گردد و خدا فساق و بدکاران را هدایت نخواهد کرد.

درود و تحیت بر محمد(ص) پیامبر عظیم‌الشان اسلام این ناجی از ضلالت و هادی به فلاحت.

سلام بر مهدی(عج) این امام فضل و عدالت و سلام بر نائب بر حق حضرت مهدی روح خدا معجزه عصر ما متقی زاهد و استوار ولی فقیه زمان خمینی کبیر و با درود و سلام به روح با طهارت شهیدان راه خدا و با سلام بر رزمندگان اسلام این عابدان و شیران شب و روز ای امام حسین(ع) ما از کوچکی عاشق تو بودیم ای حسین(ع) خونمان از تو جریان دارد و قلبمان به خاطرادامه نهضت تو می‌تپد. برای تو که این‌چنین در خون خویش غلطان گشتی و مرگ را با عزت را برای تشییع به ارث نهادی. حسین جان ما از کودکی عاشق تو بودیم و با اسم تو بزرگ شده‌ایم. و شور تو را در سر داشیم و درس شبیه بودن را از تو آموخته‌ایم. می‌جنگیم با کسی که با تو در جنگ است و در صلحیم با کسی که با تو در صلح است و شهادت  شاهد و دلیل گفته‌هایمان است، مولای من آرزو داشتم که بار دیگر حرمت را زیارت کنم ولی خداوند توفیق دیدار تو را به من عطا فرموده خدا را حمد و ثنا گویم که مرا مسلمان آفرید و به معرفتش هدایت کرد و به دوستی و محبتش نائل گردانید و به طاعتش موفق داشت و محبت آن محمد(ص) را در دلم کاشت و موهبت و سعادت و شهادت در راه دینش نصیبم گردانید. خدایا خود بر گناهانم واقفم در طول زندگی بنده لایقی و یاور خوبی برای دین تو نبودم بر خود ستم کردم که از موهبت‌های تو در دنیا استفاده نکردم و با دست خالی و توشه ای کم و پرونده ای سیاه دارند مرا به روز حساب روانه می‌کنند. ولی ای خدای رحمان ای سبحان قدوس، دل به رحمت تو بسته ام به خداوندی خودت قسم می‌خورم که فقط رحمانیت و مغفرت تو در دلم را آرام می کند چون می‌دانم که با عدالت با ما رفتار خواهی کرد و برضعف ما رحم خواهی کرد. ای رحیم به آیه‌های قرآنت که هر کدام نشانه ای از عظمت و جلال وجود تو است. سوگندت می‌دهم که همه چیز را از من بگیر و رضای خودت را عطا فرما. خدایا مرا از توبه کنندگان درگاهت قرار بده، خدایا مرا از بندگان صالح خود قرار بده. خدایا مرا از پیروان ولایت فقیه قرار بده، امروز روز حمایت از ولایت فقیه است امروز روز اطاعت از ولایت فقیه است و روز قدرت بخشیدن به ولایت فقیه است است. امروز روز تحصیل در دانشگاه کربلای ایران است، خدایا! وقتی گناهانم را به یاد می‌آورم دلم مضطرب و قلبم کند می‌شود، جانم ملتهب و پایم سست و اشکم ریزان می‌شود و وقتی رحمت واسعه تو به می آید دلم مطمئن و آرام می‌شوم بارالها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما، و بر ما وسیله رشد و هدایت کامل مهیا ساز، خدایا مرا با قلبی سلیم پیش خود بخوان.

خدا را شکر می‌کنم که شهادت را نصیبم ساخت، ای دنیا من شهادت را خودم انتخاب کردم اگر ما می‌گوییم که جهان مقابله می‌کنیم به خاطر آن ایمان و عشق است که به شهادت داریم. اگر روزی جهان بی سلاح شود دیگر نعره ای نمی‌تواند بکشد خدایا در آن روز هر شخصی جزای اعمال نیک و بدی که پیش از این کرده خواهد دید. و همه بسوی معبود و مولای حقیقی خود باز می‌گردند و خدایان باطل که دروغ می بستند همه نابود می‌شوند.

معلم عزیز ایثارگر! ای ملت الهی! می‌خواهم بر شما درود بفرستم ولی می‌بینم هم لیاقت آنرا ندارم و هم عظمت و مجد شما بسیار بالاتر از این است پس درود و سلام خدا بر شما باد به انسانهای خدا گونه، سلام خدا بر شما خانواده‌های شهدا، شما مادران شهدا اسوه‌هاي بارز صبر و ايمان هستيد خود لباس رزم بر تن فرزندانتان می پوشانید آنها را روانه میدان مبارزه می‌کنید. زنده باد مکتب ما که انسانهایی چون شما ساخته است.

ای پدر و مادر! کلام خدا را برای شما می‌گویم که پیغمبر فرموده است : فاستقم کما امرت والذین 

خدا شما را به استقامت امرکرده و امر خدا واجب است خدا می‌فرماید : نه فقط خودت صبر کن بلکه باید دیگران را هم به صبر دعوت کنی (و اصبرو و صابرو) پدر و مادرم از خود چیزی ندارم که بگویم از قرآن برای شما می‌گویم که می‌فرماید.

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ.

ای استکبار جهانی! ای شرق و غرب و ای دشمنان بشریت و انسانیت! ای گروه شیطان! ای کسانی که  به قدرت نظامی خود می‌نازید! ای شما که در مقابل هر اسلامی اسلحه ای ضد آن ساخته‌اید! در مقابل سلاح ایمان و شهادت ما چه دارید؟ و چه می‌توانید بسازید. در مقابل این سلاح ما چقدر ضعیف هستید، دیدید که یک گروه اندک ایمان چه بلایی بر سرشما  می‌آورد.

نکته‌های مهم: ای دنیا! من شهادتم را خودم انتخاب کردم.

حسین جان! ما از کوچکی عاشق تو بودیم و به اسم تو بزرگ‌شده‌ایم و شور تو سر داشتیم.

حسین‌جان! ای مولای من! آرزو داشتم بار دیگر حرمت را زیارت کنم ولی خداوند توفیق دیدارتو را به من عطا فرمود.

                                                                                               امروز روز احیای اسلام است.

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید رياض بنده­وار*

 

نام پدر: كاظم

در دوّم خرداد 1339 در شهر «كاظمين» عراق و در کاشانه «کاظم و عطیه» به دنيا آمد.

پدرش كه در عراق به شغل ساعت­سازي و عينك­سازي مشغول بود، بعد از مدّتي به ايران مهاجرت كرد و در كارخانه بهپاك بهشهر مشغول به كار شد.

«رياض» قبل از رفتن به مدرسه، برای مدتی در کتاب‌فروشی آقای مهدوی در بهشهر  شاگردی کرد؛ تا این‌که مادر اسمش را در دبستان نوشت.

او بعد از دیپلم رشته اتومكانيك در هنرستان «الفتح» این شهر، موفق به آزمون قبولی در کنکور پزشکی شد؛ اما به دلیل حضور در جبهه، تحصیلاتش را در این مقطع کنار گذاشت.

در بیان خلق‌وخوی ریاض، باید گفت که نسبت به والدین مودب و متواضع بود و در همه حال، مطیع‌شان. با دیگران نیز رفتار حسنه‌ای داشت و از محبوبیتی خاص نزد آنان بهره‌مند بود.

او به جهت تربیت دینی خانواده، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. قرآن را نیز سرلوحه زندگی خود قرار می‌داد و از فرامین آن، بهره‌ها می‌گرفت. گذشته از آن، ارادت ویژه‌ای به اهل بیت، به‌خصوص امام‌حسین(ع) داشت. از این‌رو، در ایام محرم به عزاداری و خادمی عزادارانش می‌پرداخت.

او در سال 1360 داوطلبانه جهت دفاع از وطن به مناطق نبرد عزیمت کرد.

در 16/6/61 به عضويت سپاه درآمد و در واحد پرسنلی سپاه بهشهر مشغول خدمت شد. یک سال بعد نیز، به عنوان مسئول روابط عمومی تبلیغات لبنان انجام وظیفه کرد.

در سال 1363 مسئولیت واحد تبلیغات قرارگاه سلمان را به عهده گرفت.

مادرش مي­گويد:‌ «وقتي كه از مأموريت برمي­گشت، از او مي­پرسيدم: در آن‌جا کارت چیست؟ چيزي نمي­گفت. در طول زماني كه در سپاه بود، يك بار هم لباس سپاه را تنش نديدم. هيچ‌وقت هم به خانه نمي‌آورد.»

«حامد» از برادرش این‌گونه می‌گوید: «هميشه تأكيد مي­كرد كه برادران ما براي نگهباني از مرزهاي مملكت اسلامي روانه جنگ شدند. ما هم بايد راه آنان را ادامه دهيم و از دين و قرآن و اسلام دفاع كنيم.»

 

 

و سرانجام، ریاض در 5/9/64 در جاده اهواز ـ اسلام­آباد، در حال مأموريت در سانحه رانندگي دچار مرگ مغزي شد و به فیض والای شهادت نائل گشت. پیکر پاکش نیز با همراهی مردم ولایی بهشهر، در گلزار شهدای «بهشت فاطمه» این شهر به خاک سپرده شد.