نام پدر : غدیر
تاریخ تولد :1343/07/19
تاریخ شهادت : 1361/11/15
محل شهادت : اهواز

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید محمد بلباسی*

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لا تشعرون . نگوئید آنانکه در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زندگانند و لیکن در نمی یابید . با درود بیکران بر مهدی (عج) منجی عالم بشریت و نائب برحقش امام خمینی و سلام فراوان بر شهیدان راه خدا که با خون خودشان درخت اسلام را آبیاری کردند و برای رسیدن به هدف مقصدشان از هیچ قدرتی خوف و ترس نداشتند .

و درود و سلام بر رزمندگان این منادیان الله وارثان ثارالله که با قدرت ایمان شان بر علیه جنایتکاران و دشمنان تواریخ در حال مبارزه و جنگ می باشند . آری این امام و این شهیدان و این رزمندگان سلحشور که همه آنها برای حاکمیت الله و اجرای احکام اسلامی مبارزه و قیام کردند و هر روز که می گذرد در قلب امام روشن گر و گامهایش مستحکم را و شهید در راه خدا پیش تر و رزمندگان بر تعداشان افزودند . آری امروز انسانهای مومن و متقی که در قلب و فکرشان هیچ تزلزلی نیست و برای اسلام خدمت و حرکت می کنند و همیشه و همواره با ابرقدرتهای شرق و غرب در حال مبارزه هستند . خدایا این انسانها را نیتی پاک و قدرت ایمان و تفکر الهی عطا فرما . هان ای انسانهای دربند کشیده و استضعاف شده و ای انسانهای کره زمین بپاخیزید و با همه توان و نیرویتان بر علیه ابرقدرتهای نبرد و قیام کنید و امیدتان به اسلام و امام باشد بدان که اگر از اسلام و ولایت فقیه پیروی کنی هیچ کس نمی تواند حق شما را پایمال و شما را برده خود کند .

خدایا اگر چنین است . وا حسین یا رب سعیدا و توفیقی شهیدا ( رسول اکرم ) خدایا مرا سید زنده دار و شهید بمیران . ما وارصان کربلا و وارثان حسین (ع) همواره و همیشه در تاریخ می خروشیم و می جوشیم تا تاریخ مرده و بی جان را به خود شائیم و بجوشانیم تا اسلام این مکتب انسان ساز دوباره زنده شود مکتبی که از فریاد مظلومانه علی (ع) و از خون پاک حسین (ع) و از شهدای کربلا تا امروز در جوامع اسلام حاکم بود .

خدایا من عاشق تو هستم ولی تو عاشق نمی باشی دنیا را چه می خواهم بکنم خدایا به من نیروی ده تا اعمالم را صادقانه و با خلوص نیت باشد .

خدایا تو می دانی که در طول حیات دنیایی خودم چه زجرها و شکنجه های روحی کشیده ام تا بتوانم به مهمانی تو بیایم . پس خدایا با این مهمان مظلومت را بپذیر که از زندگیش گذشت و به سوی تو رو آورد . خدایا غرور و کبر که صفت ذائلی می باشد از من دور کن خصیصه های انسانی و اسلامی را به من عطا به فرما .

خدایا تو می دانی که الان 15 سال است که من در انتظار طلبه شدن هستم ولی چرا آن قدرت و توانایی را به من عطا کن تا چه طلبگی عشق می ورزم برسم .

خدایا نماز و حیات و مرگم در راه توست بارلها همه حرکات و تلاشهای من پس تقوا را به من عطا بفرما مرا در جوار رحمت خود سکنی ده .

خدایا بارالها مرا پاسداری از خیل بیکران پاسدارن قرار بده و تا بتوانم همواره و همیشه پاسدار مملکت اسلامی باشیم . خدایا به من عقیده و تفکر عطا به فرما که آنچه تو می خواهی و تو دوست داری .

خدایا به من در همه کارها و اعمال نیکم که برای توست یار و کمکم کنی .

خدایا شهادت را نصیب این بنده حقیر و خوار ذلیل کن مرا جزء شهدای کربلا بپذیر . برادران پاسدار و برادران و خواهران حزب الهی خدا و مکتب اسلام امروز احتیاج به حرکت و تلاش و خون شما برادران و خواهران حزب الهی . خدا و مکتب اسلام امروز احتیاج به حرکت و خون شما برادران دارد .

پس حسین گونه و علی وار در میدان نبرد حق علیه باطل شرکت کنید و این مزدوران و ابرقدرتهای جهانخوار را از بین ببرید که این یکی از بزرگترین رسالت و مسئولیت شما می باشد .

مادر عزیزم و پدر عزیزم و خواهران و برادران امروز خداوند همه ما را آزمایش می کند و اگر جلب رضای خدا خون و مال ندهیم هیچ عذری در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی نداریم زیرا من فقط با خونم می توانم رضای خداوند را جلب کنم و شما در شهادتم گریه و زاری نکنید مقاوم و استوار باشید زیرا خداوند در سوره توبه می فرماید ولنبونکم من الخوف والجوع و نفس من الاموال و لا نفس والثمرات و بشر الصابرین الذین اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الله راجعون. و بدانید من با چشم باز و فکری و عشقی به معشوق به دیدارش می روم و شما دعا کنید که این جان ناقابل را از من بپذیرد و شما خانواده عزیزم و برادران انجمن اسلامی روستا هرگز امام را تنها نگذارید و با منافقین کوردل و منادیان دروغین خلق مبارزه کنید و هر کاری که می خواهید انجام بدهید فقط برای رضای خدا باشد .

خواهرانم در شهادتم زینب گونه مقاوم باشید و همیشه در خطر امام عزیز حرکت کنید و تو ای مادرم و خواهرانم در شهادتم گریه و زاری نکنید و سیاه نپوشید و فکر کنند که شب اول عروسی من است و بدانید که به سوی معشوقم به مهمانی رفتم . و تو برادرم الان که تنها ماندی مسئولیت شما بیشتر شد و تا توان و نیرو داری برای اسلام و امام و این مستضعفان خدمت بکنید و تو برادرم اسلحه خونین مرا (جواد جان من) از زمین بردار و تا پیروزی نهایی اسلام راهمان ادامه بده .

آن کان دین محمد کم یثقم الا یقتلی فیا سیوف حذینی .

اگر دین (مکتب) رسول الله (ص) جز با گشتن من پابرجا نمی ماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرند آن صلواتی و نسکی و محیاتی و قمائی لله رب العالمین .

همانا نماز من و پرستیدن من و زندگیم و مرگم برای پروردگار جهانیان است . از امت حزب الله می خواهم که امام را تنها نگذارند و از اسلام و ولایت فقیه پیروی کنند و مواظب اعمال و گفتار خود باشند . ای عزیزان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی همه باید فردا حساب پس بدهیم پس نیتمان را خالص کنید و همچنان استقامت کنید در برابر تمام مشکلات و سختیها پشتیبان دولت و روحانیت مبارز پیرو خط امام باشید .

و شما خواهرانم زینب وار در مقابل شهادت برادرتان مستحکم و پایدار باشید و همیشه در سنگر اسلام برای خدا کار کنید هرگز لحظه ای غفلت نکنید . از برادران انجمن اسلامی روستا می خواهم این رسالت انبیاء تا نابودی جهانخوران و دشمنان تاریخ تا پیروزی اسلام انجام دهید به نحو احسن و سعی کنید که خطوط های انحرافی و تفکرهای غیر اسلامی در انجمن نفوذ نکند به امام بزرگوار سلام برسانید و بگوئید این پاسدار کوچک اسلام سعادت آنرا نداشت که حتی برای یکبار شما را ببیند .

خدایا من شهید شدم اما امام عزیز و بزرگوار را برای یکبار هم ندیدم .

آخرین کلام جند الله ، معبودم الله ، کتابم کلام الله ، هادیم رسول الله ، امامم بقیه الله ، راجعم سبیل الله ، بر زبانم ذکر الله ، در نهانم حب لله ، حزبم الله ، رهبرم روح الله .

                                                                                                                                                     والسلام . 


زندگی نامه

شهيد «محمّد بلباسي»

نام پدر: قدير

با تولدش در سال 1343، شادي مضاعفي به كانون زندگي «قدير و سكينه» بخشيد. كودكانه­هايش در «آسور» از توابع فيروزكوه گذشت.

«محمّد» چهار ساله بود كه همراه خانواده، به «نور» مهاجرت كرد. از اين­رو، دوره ابتدائي‌اش را در دبستان «طالقاني» اين شهر گذراند. سپس، با طي مقطع راهنمائي در مدرسه «داريوش» سابق نور، تحصيلاتش را تا پايه دوّم متوسطه در رشته حسابداري، در همين شهر ادامه داد.

او كه قرآن را در خردسالي آموخته بود، در عمل به آن كوشا بود. نسبت به انجام فرائض واجب و رعايت فرامين دين، تقيّد خاصي داشت. در بيان ارادتش به اهل بيت (ع)، پدرش می‌گوید: «هر سال در ماه رمضان، افطاردهی مي­کرديم. شب نهم محرّم هم مراسم داشتيم. محمّد در انجام همه اين كارها حضور داشت و زحمت زيادي مي­كشيد.»

محمد، نوجوان بود که تحت‌تأثير انديشه­هاي انقلابي برادرش «جواد»،[1] آثار امام خميني و شهيدان مطهّري و بهشتي را، با همراهي او، در شهرهايي چون نور، بهشهر و تنكابن توزيع مي­كرد. علاوه بر آن، او در راهپيمائي­هاي ضدّ طاغوت نیز شركت داشت.

بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب، محمد از اولین نفراتی بود که جهت بیداری قشر جوان، به فروش کتاب‌های اسلامی مبادرت ورزید.

در سال 1358، در كِسوت بسيجي، به كردستان عزيمت كرد. سپس، در سال­هاي 1359 و 1360 به عنوان پاسدار رسمي، از سپاه فيروزكوه، راهي جنوب شد.

 قدير از فرزندش این‌گونه روایت می‌کند: «به خانواده­هاي شهدا سر مي­زد و نسبت به آن­ها رفتار خوبي داشت. حتّي يك روز كه در آمل، 28 شهيد را تشييع می‌كردند، محمد رفت بیست نفر را جمع كرد و با آن‌ها، به تك تك خانواده­هاي اين شهدا سر زد.»

گفته‌های مادر نیز، درباره محمد، شنیدنی است: «علاقه زیادی برای رفتن به جبهه داشت. بعد از شهادت برادرش، می‌گفت: من هم باید مثل او شهید شوم. گفتم: چه کسی از من و پدرت نگهداری کند؟ گفت: خدا شما را نگه می‌دارد. او یک ماه بعد از شهادت برادرش، شهید شد.»

و سرانجام، محمد در پنجم اسفند 1361، از سپاه چالوس راهی جبهه موسیان [ـ منطقه عمومی فکه ـ] شده، در آن‌جا به شهادت رسید؛ و هفت روز بعد، با تشييع اهالي نور، در گلستان شهداي «مسجد جامع» اين شهر آرام گرفت.



[1] . شهید.