نام پدر : عباس
تاریخ تولد :1339/09/00
تاریخ شهادت : 1365/12/14
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید جعفر بذری*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خدارا شکر می‌کنم که در یک چنین عصری واقع شدم و در یک چنین مقطع از زمان به دنیا آمدم و الطاف و نعمت‌های الهی را درک می‌کنم. نعمت‌ها و الطافی که در حقیقت برای آزمایش انسان و کمال انسان داده شده‌اند، خداوند منان انسان را خلق کرد در جهت کمالش در دیدگاه اسلام و قرآن انسان خلق شده است برای عبادت که (وَ ما خَلَقتُ الجن وَ الاِنس اِلّا لِیَعبُدون)

استاد مطهری در تفسیر این آیه می‌فرماید: که خداوند منان هیچگاه به عبادت انسان نیازی ندارد بلکه این خود انسان است که برای رسیدن به مقاصد عالیه انسانی و الهی به عبادت نیاز دارد در دیدگاه اسلام انسان خلق شده است برای کمال و کمال را باید دید که چیست. به طور کلی از نظر اسلام و ائمه‌هدی کمال یعنی رسیدن انسان به خدا فقط و فقط رسیدن به خدا مطرح است و نه هیچ چیز دیگر انسان وقتی به خدا رسید یعنی به حقیقت خودش دست یافته است آن حقیقت عشقی که علی (ع) در سوزش یک عمر می‌سوزد. آن مبدأ اتصالی که عرفاء و عشاق یک عمر در عطش آن می‌سوزند. مهم اینست که انسان به این درجه برسد و درک کند که از مبدأ اصلی دور مانده، آن‌وقت به فکر چاره می‌افتد و مسیرش را پیدا می‌کند و در جهت رفع نواقصات خویش گام بر می‌دارد بزرگترین نقصی که در این بین مطرح است و مانع بسیار بزرگی در مسیر انسان به آن اهداف بزرگ مطرح است و انسان را باز می‌دارد و زمین‌گیرش می‌کند و انسان را به پایین‌ترین درجات حیوانی و پست‌ترین درجات نزولش می‌دهد و شاید انسان را از هر درنده‌ای درنده‌تر و از هر وحشی، وحشی‌تر کند. حب دنیا و عشق به ماندن در دنیا می‌باشد. آری دنیا و مظاهر فریبنده‌اش و آنهایی که دل بستند به این زندگی چند روزه مادی و فانی بدانند که از قرارگاه ابدی بی‌خبرند و وای به حال‌شان در روز قیامت و در صحرای محشر و آن ترازوی بسیار دقیق و بزرگی که علی (ع) وزنه‌اش می‌باشد.

اصولاً در زندگی این دنیا اهداف و نیت‌ها هستند که به انسان جهت می‌دهند. دو نیت است که انسان را جهت می‌دهند یکی نیت ماندن در دنیا و دیگری نیت رفتن از دنیا. آن انسانی که نیت او بر ماندن است تمام شئون زندگیش اعم از ابعادی اجتماعی، خانوادگی، فردی، اقتصادی و غیره را در بعد ماندن پی‌ریزی می‌کند و او در این مسیر آن‌قدر سیر می‌کند که یک روزی از وجود خودش بیزاری می‌جوید، اما آن انسانی که شئون زندگیش را بر مبنای رفتن از دنیا پی‌ریزی می‌کند اوست که حقیقت انسانی خودش را دریافته و اوست که فهمیده چه باید بکند و در کجا هست و به کجا خواهد رفت، و ائمه هدی سلام علیها و پیامبران خدا این‌چنین بودند.

آن الگوهای بشریت و آن برگزیدگان خداوند متعال که در تمام سراسر زندگیشان حتی یک لحظه خطا نداشتند و  همیشه به یاد خدا بودند و در زندگیشان خدا را می‌جستند.

و در نیمه‌های شب برمی‌خاستند و به سوز و گذاز عشق الهی می‌نشستند و همچنان در هدایت اینها می‌کوشیدند تا آن‌جا که برای اشاعه احکام خدا سر از پا نمی‌شناختند و در این راه قربانی می‌شدند بخصوص ائمه هدی از زندانی کشیدن‌ها و شکنجه شدن‌ها، تبعید شدن‌ها که بدین ترتیب دین خدا را نسل به نسل منتقل کردند و هم اکنون در این مقطع از عصر بدست ما سپردند. امروز قرآن کریم در دست ماست تا ما چه بکنیم. خوشا به حال شهیدان رو سفید که دِین خود را نسبت به اسلام‌شان ادا کردند شهیدانی که سوخته و محفل همه‌ی مجالس را روشنایی دادند. شهیدانی که لحظه لحظه جان کندن‌شان یاد خدا را زیر لب زمزمه کردند و به سوی کوی عشق پر کشیدند و به مهمانی شان‌ شتافتند شهیدانی که پیش آقا و سرورشان اباعبدالله روسفید و خوشحال هستند و همه‌ی آنها خوشحال و مسرورند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. شهیدانی که راه چگونه زیستن و چگونه مردن را به همه‌ی ما آموختند. به همه‌ی ما گفتند که ای بندگان خدا دست از بندگی و بردگی شیطان و دست از بندگی جاه، مقام، پول، ثروت، زن و فرزند، شهوت و غیره بردارید و به بندگی خدای بزرگ رو آورید، اما کجایند آن گوش‌های شنوا. وای به حال ما اگر که در آخور زندگی معدنی و پوچ، زندگی مادی در آوریم و عمر بسیار گرانقدر خود را در راه پوچی بپروریم.

ای خدا! به تو پناه می‌آوریم از اینکه خود را نشناسیم و سپس تو را نشناسیم و یک عمر در جهل ­و بی‌خبری­­­­­­­­­­­­­ به سر بریم. خدایا! به تو پناه می‌بریم از اینکه فریادمان شنیده نشود دعاهای‌مان استجابت نشود دانش‌مان سود ندهد قلب‌مان خاشع نگردد نفس و درونمان سیراب نگردد. خدایا! از عذاب آتش جهنم و از سرگردانی و حیرانی روز محشر به تو پناه می‌آوریم. خدایا! از عذاب و فشار قبر به تو پناه می‌آوریم. خدایا! از انبوه گناهانی که پشتمان را خم کرده است به تو پناه می‌آوریم. به تو پناه می آوریم از رو سیاهی و شرمندگی در روز قیامت از گرفتاری و بدبختی و بیچارگی حال خودمان از اینکه تا اعمال مان فردای قیامت در دست چپ‌مان قرار گیرد، از دزدی و دروغگویی و غیبت و بهتان، خدایا! به تو پناه می‌آوریم از سهل انگاری‌ها از عدم احساس مسئولیت‌ها، از کارشکنی‌ها، از خیانت در امور و در رأس همه این امور حب دنیا، خدایا! به تو پناه می‌آوریم از اینکه عشق دنیا را به عشق آخرت ترجیح دهیم. خدایا! نکند ما از آنگونه بندگانی باشیم که دین و آخرت را تا زمانی بخواهیم که حوائج مادی ما تأمین گردد و چون گرفتار آزمایش شویم از گرد حق پراکنده شویم. خدایا! ای مونس و غمخوار ستم‌دیدگان و یاور مستضعفان! ای پناه بی پناهان! ما را در جوار پر فیضت جای ده. و ما را با آل محمد محشور فرما ... و آن‌چنان‌مان کن که فردای قیامت پیش روی پیغمبر اسلام و پیش روی شهیدان گلگون کفن‌مان شرمنده نباشیم. ان شاء الله.

و اما سخنی با امت عزیز: بدانید که امروز شما در معرض بزرگترین آزمایشات خداوندی قرار گرفته‌اید. ما در قرآن داریم که خداوند منان در هر دوره‌ای و در همه عصری و زمانی یک سلسله نعمت‌ها و الطاف خویش را به عنوان آزمایش در اختیار آن امت قرار می‌دهد که تا آنها با آن نعمت چه بکنند، نعمت‌های آزادی، رهبری الهی  پیامبرگونه، آزادی تبلیغ دین خدا و بطور کلی زمینه پیاده شدن احکام خدا فراهم می‌گردد. اگر آن ملت‌ها لیاقت پذیرایی و حفظ آن نعمتهای الهی را نداشتند خداوند منان آن الطاف را از دستشان می گیرد و آن ها را به همان  رذالت و پستی و ذلت گذشته بر می‌گرداند؛ آنها را به مال خودشان واگذار می کند و به سراغ ملت‌های دیگر و آزمایشات جدیدی می‌رود، ملت عزیز امروز ما در معرض آزمایش خداوندی با دادن نعمت رهبری امام امت، قرآن اسلام، آزادی قلم، بیان و غیره قرار داریم. نکندکه خدای ناکرده لیاقت را از دست بدهیم، به دنبال رهبر عزیز باشیم. و همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشید که امروز تجسم عینی آن را در وجود مبارک امام عزیزمان می‌بینیم. شهدای خودتان را و آن راهی که آن‌ها رفتند را فراموش نکنید همیشه در فکر آخرت باشید و در نظرتان دنیا گذرگاه باشد. مبادا به این زندگی چند روزه دنیا دل ببندید و گرفتار قهر و عذاب الهی شوید. تمام شئون زندگی خود را در مسیر خواسته‌های شهیدان‌مان قرار دهید. که ان‌شاالله فردای قیامت پیش روی آنها شرمنده نباشید و رو سفید باشید، با قرآن مأنوس باشید، با دعاها مأنوس باشید. دعای توسل، دعای کمیل، نماز جمعه، تشیع جنازه و تظاهرات. بطور کلی همه‌ی ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، روحی، فکری، معنوی و غیره فراموش نشود که امروزه انجام این امور بر ما فرض است. خداوند ان‌شاالله ما را الگوی نمونه برای نسل آینده و افتخارآفرین نسل کنونی و رو سفید در آخرت قرار دهد.

 

 ای مادر بچه‌هایم! و مربی فرزندانم! آنها را چون حسن و حسین تربیت کن. میل دارم بچه‌هایم وقتی بزرگ شدند طلبه شوند و در دریای اقیانوس علم الهی شناور شوند و مردم را به حقایق اسلامی و معرفت آشنا سازند که هدف از خلقت انسان چیزی جز این نیست. ان شاالله.

و اما تو ای همدمم! تربیت بچه‌هایم به عهده توست و تو مسئولیت نگهداری و پرورش آنها را داری. سعی کن بچه‌هایم را طوری بزرگ کنی که با محبت اهل بیت انس بگیرند و با روح اهل بیت آشنا شوند. سعی کن که با قرآن و دعا‌ها بیشتر مانوس باشی. قرآن بخوان و روحت را از ذکرها‌ی خداوند جان بخش. ان‌شالله.

 در ضمن وصیت می‌کنم اگر به لقاء‌الله پیوستم مرا در کنار شهیدان آرامگاه معتمدی به خاک بسپارند. وعده همه ما در روز قیامت. ان شالله.

 

التماس دعا

بنده گنهکار؛ جعفر بذری

29/3/65

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید جعفر بذری*

 

نام پدر: عباس

«جعفر» در یکی از شب‌های جمعه ماه آذر 1339 در «بابل» به دنيا آمد. پدرش «عباس»، شغل آزاد داشت؛ و مادرش «نجيبه»، خانه­دار بود.

جعفر در يك خانواده­اي وابسته به اهل بيت(ع) بزرگ شد. مراقبت مادر و دقت­ پدر در حلال و حرام و تربيت بچه­ها، او را به جايي رساند كه در اوج جواني، به دنبال كمال رفت.

او قبل از سنّ مدرسه، قرآن را نزد ملّاي محل، به طور كامل فرا گرفت.

در هفت سالگی به دبستان «صبوري» زادگاهش راه یافت. او بعد از پايان دوره راهنمايي در مدرسه «سعيدالعلما»ی بابل، وارد هنرستان «نوشيرواني» این شهر شد و در رشته برق دیپلم گرفت.

جعفر که با آموزه‌های دینی و توجه والدین پرورش‌یافته بود، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. به گفته پدر، «جعفر به نماز جمعه بسيار اهميت مي­داد. يك موتور خريده بود که همه هفته، مادرش را با خود به نماز جمعه مي­برد.» ارادتش به اهل بیت(ع) نیز، به‌گونه‌ای بود که همواره از سیره این بزرگان در کسب کمال و معرفت انسانی بهره می‌گرفت.

جعفر از همان دوران نوجواني كه هم‌زمان با پيروزي انقلاب بود، راهش را شناخت و در جريان مبارزه با رژيم پهلوي، خط‌مشي خود را مشخص كرد. از این‌رو، با مبارزان پيرو خط امام و بچه­هاي انقلابي و مردم ايران همراه شد.

بعد از انقلاب، با مسئوليتي كه در بسيج به عنوان مسئول نيروي انساني داشت، تلاش زيادي در جهت جذب جوانان و پيوستن آن­ها به ارتش بيست ميليوني در مقاطع مختلف انجام داد.

او در ابتدای دوره سربازی، به تربت حیدریه رفت. بعد به تهران آمد و به  خدمت سربازي­اش در يگان زميني پايان داد.

او در 12/4/61 به عضويت سپاه پاسداران در آمد و دوره آموزشي خود را در پادگان المهدي چالوس به اتمام رساند.

خبرهاي جنگ و تهاجم حزب بعث عراق، او را بي­تاب حضور در جبهه­ براي دفاع از كشورش كرده بود. براي همين، با اين‌كه در دانشگاه و در رشته الهيات قبول شده بود، امّا براي هميشه درس را رها کرد و با حضور در عملیات رمضان، دچار جراحت شد.

جعفر از مهر 1362 الی 30 آبان همین سال، جهت انجام ماموریت، در لبنان به سر برد.

او از سال 1363 الی 1364 نیز، بارها در میادین نبرد با دشمن در کشور حضور یافت.

او در 12/2/65 در جبهه اشنويه، بر اثر اصابت تركش مجروح شد.

دوستش «ابراهيم فتحي» می‌گوید: «من جعفر را خوب مي­شناسم؛ خيلي با هم بوديم. او در شمار آن دسته از جواناني بود كه راهش را خوب می‌شناخت. او تا آخرين لحظه همرش، در حال سرزنش نفس و تأديب روحش بود. وقتي در بين بسيجيان حرف مي­زد، همه را شيفته خود مي­كرد. داراي بيانی صريح و قاطع بود. در برابر ناملايمات، سر خم نمي­كرد و نسبت به مسائل دنيوي بي­اعتنا بود. تمام كارهايش را براي رضاي خدا انجام مي­داد. لبخندش را هرگز فراموش نمي­كنم. هرگز دنبال مسئوليت نبود و دلش مي­خواست همیشه در جبهه باشد. او اهل خودسازي بود و ما در فكر خود بودیم.»

دستگیری از خانواده‌های شهدا و جمع‌آوری کمک‌های مردمی، از جمله فعالیت‌های او در جبهه فرهنگی به شمار می‌رود.

و سرانجام، جعفر در 14/12/65 طی عمليات كربلاي 5 در منطقه شلمچه، مصادف با شهادت امام‌هادي(ع) بر اثر اصابت تركش به بدن، به ديدار معبود شتافت. پير پاكش نیز، با وداع همسرش «حوریه خورشیدی» و یادگارانش «رضا جعفر و سجاد»، در آرامگاه «معتمدي» زادگاهش به خاك سپرده شد. هم او که «دفاع از وطن را دفاعی در جهت سربلندی اسلام می‌دانست و معتقد بود که باید در این راه قدم بردارد تا دشمنان را نابود کند.»