نام پدر : ضیاء بخش
تاریخ تولد :1347/06/19
تاریخ شهادت : 1367/04/23
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد علي­اكبر بخشيان كلاريجاني*

 

 

نام پدر: ضياء­بخش

تابستان سال 1347 به نوزدهمين طلوع شهريور رسيده بود كه دوّمين ثمره زندگي «ضياء­بخش و راضيه» در روستاي «كلاريجان» زيرآب به دنيا آمد.

پدرش كارمند كارخانه ذوب­آهن بود و مادرش خانه­دار.

«علي­اكبر» كودكي بيش نبود که نزد «مُلّارمضان آرون» قرآن آموخت و روح و جانش را با آيه­هاي نوراني اين مصباح هدایت عجين کرد.

به سبب مهاجرت خانواده به روستای «پارسی»، دوره ابتدائی علی‌اکبر در دبستان «جامی» این محل گذشت. دانش‌آموز پايه سوّم مقطع راهنمايي در مدرسه «شهيد رزّاقي» فعلی قائم­شهر بود که به قصد  جبهه، ترک تحصیل کرد.

این فرزند نیک‌سیرت که هماره خود را به زیور فضائل اخلاقی می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین و اطاعت‌پذیری از آنان زبانزد بود. علاوه بر آن، به جهت خوش‌روئی و ملاطفت در رفتار و گفتار با دیگران، از محبوبیتی ویژه نزد آن‌ها بهره داشت.

پدر بُعد دیگری از شخصیت فرزندش را بیان می‌کند: «يادم مي­آيد كه يك ساعت پيدا كرده بود. تا يك‌سال دنبال صاحب آن گشت، امّا او را پيدا نكرد. بعد ساعت را فروخت و پول آن را به فقرا داد.»

در بیان تقیدات دینی علی‌اکبر، همین‌بس که در ادای فرائض واجب و مستحب کوتاهی نمی‌کرد و از انجام محرمات اجتناب می‌ورزید.

علی‌اکبر علي­رغم برخورداري از سنّ كم در ايّام انقلاب، در توزیع اعلاميه­هاي امام خميني و ترویج عقایدشان فعاليت وافری داشت.

با تشكيل بسيج، به عضويت اين نهاد مردمی در آمد و فعالیت‌هایش را در این راستا از سر گرفت.

از سال 1364 با حضور در جبهه­هاي دهلران، هفت­تپه، كردستان و شلمچه، دوشادوش دیگر برادران رزمنده‌اش به نبرد با دشمن پرداخت. ناگفته نماند که او، در مناطق یاد شده دچار جراحت شده، و در بیمارستان‌های تهران و شهید بقایی اهواز به سر برد.

مدتي بعد نیز، جامه­ پاسداري را به تن كرد و به عنوان مسئول محور تخريب، رهسپار مناطق عملياتي شد. حضور در جمع خانواده‌های شهدا، جهت پاسداشت یاد و نام سربازان خلف این آب و خاک و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از جمله فعالیت‌های علی‌اکبر به شمار می‌رود.

مادر با ذکر خاطره‌ای از پسرش، چنین نقل می‌کند: «یک روز به او گفتم: پسرم، دیگر نمی‌خواهد به جبهه بروی. بمان این‌جا و درست را بخوان. با لبخند نزد من آمد و صورت روی صورتم گذاشت و از من خواست تا او را ببوسم. من هم این کار را کردم. بعد با بغضی در گلو گفت: مادر جان! یک نگاه به مادر شهیدان «ابوطاهر آرون و ایرج بخشیان» بکن. آن‌ها فرزندان خود را در راه خدا دادند. من دوست دارم که خودت ساک سفرم را برایم آماده کنی و مرا با روحیه‌ای باز، به جبهه بفرستی، تا من هم سربلند شوم.»

و در نهايت، علی‌اکبر در 23/3/1367، طي عمليات بيت­المقدس 7 در شلمچه، به جمع هم‌رزمان شهيدش پيوست. پنج روز بعد نیز، با بدرقه اهالی قهرمان‌پرور سوادکوه در بوستان شهداي پارسي به خاك آرميد.

 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید علی اکبر بخشیان*

 

بسم رب الشهداء والصدیقین

«ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله به اموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله»

شهادت کمال انسان است. " امام خمینی"

   بنام او که همه هستی در ید قدرت اوست و قادر و تواناست. با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش خمینی بت شکن و قائم مقام رهبری و درود و سلام بر رزمندگان کفر ستیز اسلام.

خدمت خانواده معظم و امت حزب الله سلام علیکم:

   دستم قادر نیست تا این همه ایثارگری های دلاوران و جانبازی های شهیدان قلم بر گیرد و بر کاغذ بنگارد ولی با همه ناتوانی که در وجودم احساس می کنم، وصیتم را آغاز می کنم. قبل از هر چیز به کوری چشم منافقین و به خاطر آگاهی ناآگاهانه اعلام می دارم راهی را که این جانب در پیش گرفتم آرزوی دیرینه من بوده است. امیدوارم روزی همرزم برادران فلسطین و لبنانی باشم و برای آزادی قدس شمشیر بر فرق خصم بزنم و همه با هم دین مبین اسلام را در جهان گسترش داده تا روزی که پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان به اهتزاز در آید و در آن روز نه امپریالیستی باشد نه کمونیسم و همه عالم تحت لوای حکومت الله قرار گیرد.

امت حزب الله! به شما بشارت می دهم که سرانجام پیروزی از آن شماست و کفر صدامی نیز بزودی از پای در خواهد آمد زیرا که خداوند به ما و چون شما وعده نصرت داده است.

   امت حزب الله! اگر امروز انقلاب اسلامی بعد از سال های سال هم چنان توفنده و استوار در راه تحقق اهداف عالیه اسلام عزیز به پیش می رود و ترفندهای استکبار جهانی را یکی پس از دیگری خنثی می کند به خاطر وجود امام امت که چون خورشید در بین ما می درخشد و از نفوذ ظلمت جلوگیری می کند. وجود امام نعمت الهی است. پس بر شماست که در حفظ این نعمت کوشا باشید و حفظ این نعمت امکان پذیر نیست مگر به اطاعت از او.

امت همیشه در صحنه! عزت اسلام در گرو مبارزه و جنگ با استکبار است. پس شما ای پدران و مادران! مانع فرزندانتان به جبهه نشوید بلکه با تشویق آنان در این راه بار سنگینی را که عزیزان شهید ما بر دوشمان نهادند، به سر منزل مقصود برسانید.

امت حزب الله! تنور جنگ را گرم نگه دارید و هرگز صحبت از صلح به میان نیاورید زیرا صلحی را که جهان امروز از ما می خواهد آغاز ذلت و خواری است و ملتی که بخواهد با خواری زندگی کند نبودنش بهتر از بودنش است.

   تو ای مادر عزیزم! از آنجایی که گریه و زاری نشانه ضعف است با توجه به اینکه از دست دادن عزیز مشکل است، سعی کن همچون زینب باشی و از گریه و زاری بر حذر باش. دین فرزندی را نسبت به تو ادا نکردم ولی از تو می خواهم شیرت را بر من حلال کنی.

پدر بزرگوارم! همچون یعقوب که سالیان دراز دوری فرزند را تحمل کرد تو نیز دوری مرا تحمل کن و از شهادت من خود را مرنجان و با صبر خود لرزه بر اندام دشمن بیفکن.

شما ای برادرانم! می دانم از رفتن من صبورید چرا که این صبر مایه پیروزی است. از شما می خواهم در سنگر علم و ایمان و جهاد کوشا باشید و آینده ساز کشور اسلامی باشید.

در خاتمه به هر کس از این جانب رنجشی رسید عاجزانه تقاضای بخشش دارم. بار دیگر یادآوری می کنم، دعا بجان امام و رزمندگان را فراموش نکنید.

بزرگ فلسفه نهضت حسین است                که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

حسین مظهر آزادگی و آزادی ست      خوشا کسی را که حسین مرام و آیین است

والسلام علیکم و رحمه الله

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.

علی اکبر بخشیان تیر ماه 1366

*******************************