*زندگی نامه شهيد علي باقري گرمارودي*
نام پدر: عبدالعلي
در سال 1343 در روستاي «شاقوزكتي» از توابع خرّمآباد تنكابن، نوزادي قدم به عرصه هستي نهاد که نامش را «علي» نهادند. علی دوّمين ثمره زندگي «عبدالعلي و پوران» بود.
او دانشآموز مقطع راهنمايي بود كه به قصد عزيمت به جبهه، ترك تحصيل كرد؛ امّا پايه آخر اين دوره را در حين حضور در منطقه به پايان رساند.
او به واسطه تربيت ديني پدر و مادر، در رعايت اصول اخلاق و انجام فرائض واجب، اهتمامي ويژه داشت. اغلب نيز با قرآن مأنوس بود و جهت كسب معارف الهي، به مطالعه تفاسير مربوط به اين كتاب روشنگر هدايت ميپرداخت.
مادر در مورد تقیدات دینی فرزندش میگوید: «با شنیدن صدای اذان، همه را به اقامه نماز دعوت میکرد. میگفت: اذان مقدمه بر پایی نماز است، نه برای سر سفره نشستن و انجام کارهای دیگر. به نماز اول وقت اهمیت میداد؛ تا جایی که یک بار که به ییلاق میرفتیم، زمان اذان، خودش به راننده هشدار داد. راننده ایستاد. خیلیها مسخرهاش کردند که او چطور قبله را تشخیص داده است! ولی پسرم بدون توجه به حرفهای آنها، نمازش را خواند. سپس سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم. به من میگفت: مادر! در انجام فرائض دینی به حرفهای دیگران گوش نکن! آنچه را که دستور هست، انجام بده! نسبت به نزدیکان بسیار مهربان بود و آنها را به انجام کارهای خوب تشویق میکرد.»
همزمان با آغازين روزهاي بيداري مردم در روزهاي انقلاب، او نيز به صفوف انقلابيون پيوست و با حضور در تظاهرات، نداي آزادي سر داد.
از 21/7/1359 الي 25/3/1360 بارها در كِسوت تكتيرانداز، راهي مناطق عملياتي جنوب شد.
سپس با پوشيدن جامه پاسداري، در 14 آبان 1363 از لشكر 5 نصر، مجدّد به جنوب عزيمت كرد.
«فهیمه» در مورد روحیات برادرش میگوید: «اگر به منزل میآمد و داخل اتاق نامحرمی بود، وارد نمیشد و به اتاق دیگر میرفت. حجب و حیای خاصی داشت. همواره ما را به نماز اول وقت و پیروی از ولایت فقیه دعوت میکرد. کارهایش نظم خاصی داشت. هیچوقت ندیدم نماز اول وقتش ترک شود.»
و سرانجام، علی در 26 اسفند 1363 در شرق دجله به مقام شامخ شهادت دست يافت. جسم مطّهرش نيز با وداع تنها يادگارش «حسن»، در بوستان شهداي تنكابن آرام گرفت.
«فرخنده شاهپوري» از همسرش ميگويد: «احترام زيادي به خانواده من و خودش ميگذاشت؛ بهخصوص پدر و مادرهایمان. علاوه بر آن، ما را به درس خواندن تشويق ميكرد. خودش هم در جبهه درس ميخواند. بعد از شهادتش، كتابهايش را برايمان آوردند.»