حسینعلی در فروردین 1345 درخانواده متدین ومذهبی در شهرستان بابل بخش امیرکلا دیده به جهان گشود ودر اوان کودکی به مسایل مذهبی علاقه ای زیادی داشت وازهمان زمان کودکی به همه مهر می ورزد وعلاقه ای به مادیات نداشت .تا اینکه در سن هفت سالگی قدم به عرصه علم ودانش نهاد و در دبستان پیروزی مقطع ابتدایی را سپری کرد ودوران راهنمایی رادرمدرسه ابن سینا به تحصیل علم ودانش پرداخت ودرهمین سالها که مصادف با اوج مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی بود ایشان همگام با مردم وروحانیت به رهبری حضرت امام خمینی (ره)به پا خواست ودر رسوایی جنایتهای رزیم منفور پهلوی نقش ارزنده ای را ایفا نمود و پس از انقلاب درجهت استقرار نظام جمهوری اسلامی وپاسداری از دستاوردهای این نهضت خونین اهتمام ورزید دوران دبیرستان خود را در دبیرستان میثم ملامحله آغاز کرد در کنار تحصیل خود در پایگاه شهید قائمی محله خود یعنی ولیکدان فعالیت می کرد وحضور فعالانه در جلسات پایگاه بسیج ونیروی مقاومت شهر خود داشت و همچنین به عنوان مسئول نیروی انسانی پایگاه محله خود بودند وچندین مرتبه به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند وسالم برگشتند ودوران دبیرستان خود را به اتمام رساندند ودر آزمون دانشگاه شرکت کردندودرتربیت معلم قبول شدند اما به دانشگاه نرفتند وبه جای آن بار دیگر اعزام جبهه های حق علیه باطل شدند تا اینکه ایشان سرانجام در عملیات کربلای 4 منطقه ام الرصاص درحالی که بیست سال از بهار عمرش می گذشت به درجه رفیع شهادن نایل آمد . وپیکر مطهرش 9 سال در منصطقه ام الرصاص غربت چندین ساله خود را به نظاره نشست ودر سال 1374 نه بر فراز دستان ،بلکه روی دل های هزاران چشم اشکبار در امیرکلا تشیع ودر گلزار شهداء به خاک سپرده شد .روحش شاد ویادش گرامی باد .
حمد وسپاس خداوندعالمیان وکائنات را وحمد وسپاس بیکران به پیشگاه ذات اقدس ربوی که دهنده جانها وحیات به موجودات وآفریینده اشرف مخلوقات وگیرنده جانهاست وحمد وسپاس مخصوص خالق وقادر متعال است که هیچ قدرتی مافوفق قدرت او نیست وبخشنده ورئوف نسبت به بندگانش است . این بنده حقیر وگناهکار وروسیاه دربارگاه الهی وصیتنامه رابنابر وظیفه شرعی شروع می کنم ودر آغاز با تمام وجودم شهادت می دهم با اینکه معبودی جز ذات اقدس الهی در تمام مراحل توحید وجود ندارد و یگانه معبود وخالق این جهان او است که زنده وپایدار است وشهادت می دهم به اینکه ارسال پیامبران از آدم تا خاتم بخصوص ختم کننده نبوت محمد بن عبدالله (ص) و شهادت می دهم به اینکه امامت علی (ع) و یازده تن از امامان معصوم که اول آنها حسن بن علی وخاتم آنها حضرت قائم (عج) برحق است وشهادت می دهم به حق بودن قیامت وسوال نکیر ومنکر درقبر.خدایا شکرت که بنده گناهکار وروسیاهت توفیق عنایت کرده ای که درراه دفاع از دینت قدم بردارم ،خدایا توخود شاهد وگواهی که من بنده گناهکار وروسیاهم واز بس که گناه ونافرمانی تورا کرده ام در درگاه تو آبرویی ندارم وقتی به دریای گناهان می نگرم خود را ناامید از خودم می بینم وخود را معرب به خشم وغضب تو می بینم ووقتی به دریای رحمت ومغفرت وبه لطف بیکران تو می نگرم انبوه گناهانم را ناچیز دربرابر آقائیت ورحمانیت می بینم وبارقه امید وراه بازگشت درخود می بینم .
خدایا با این همه گناهانم چیزی جز شهادت نمی تواند باعث رضای تونسبت به بنده حقیر شود پس بارالها به مقربان درگاهت سوگند که این فوز عظیم را نصیبم بفرما. خدایا دوست دارم در آخرین لحظات عمرم با بدن خونین به سوی تو بشتابم واین جان ناقابلم را در راه احیای دین اسلام وهدف حسینی تقدیم جان آفرین کنم . من دراین برهه از زمان که ابرقدرتها همه کمر به همت برای نابودی اسلام وهدف عاشورای حسینی بسته اند وندای هل من ناصر ینصرونی حسین (ع) از حلقوم فرزند زهراء ویادگار رسول الله بر می خیزد وملت را جهت یاری دین حق می خواند وظیفه شرعی وانسانی خودم دانسته ام به دفاع از اسلام وقرآن وناموس کشورم برخیزم وسکوت ونیامدن به جبهه را در این مقطع حساس زمانی برای خودم ننگ می دانستم وخود را در پیشگاه خدا مسئول می دانستم . اما وصیتم به شما پدر ومادر عزیزم : پدرم از اینکه نتوانستم آنگونه که حق تو درگردن من بود نسبت به تو اداء کنم امیدوارم مرا ببخشی ،پدر از اینکه فرزندت برای دین خدا در راه حسین(ع) به جبهه رفته است واگر خداوند او را لایق دانست وسوی خود برد ناراحت مباشید. پدرم از تو می خواهم که بعد از شهادتم اظهار ناراحتی وگریه در میان عام نکنید تا منافقان کوردل سوء استفاده کنند وامید وارم بعد از شهادتم مثل کوه استوارباشید واز خدا بخواهید که به شما صبر عنایت کند وخدا را شکر کنید که فرزندت رادر راه حق داده ای واز شما می خواهم از خونم پاسداری کنید ونگذارید از شهادتم سوء استفاده کنند حتی نزدیکترین عزیزانم پدرم خداحافظ خدا نگهدار تو . واما تو ای مادرم : ای مادر مهربان وزحمتکش خوبم وتو در زندگی زحمتهای سخت وشقاوت زیادی در برزگ کردنم کشیدی از اینکه نتوانستم فرزند خوبی برایتان باشم و یا بعضی مواقع باعث ناراحتی تو شدم به برزگواریت مرا ببخشید ودوست داشتم در آینده تا جایی که در قدرت وتوانم بود زحمات شمارا جبران کنم ولی چه کنم که وظیفه ام ایجاب می کرد وحسین (ع) وهدف حسینی ودین حق برای پایدار ماندن احتیاج به یار ویاور وجون نیاز داشت .
مادرم امیدوارم که بعد از مرگم احساس ناراحتی وبی صبری نکنید ومانند کوه استوار ودلیر باشید واز خدا بخواهید که به شما صبر وشکبیایی عنایت نماید وافتخار کن که فرزندت رادر راه خدا داده ای وخدارا شکر کن که فردا قیامت نزد زهراء (س) وخاندان شهداء سربلند هستی ،مادرم خدا حافظ خدا نگهدار تو باد . اما شما ای برداران وخواهرانم ومخصوصا تو ای برادر عزیز وبرزگوارم حسن جان امیدوارم که ادامه دهنده راه بردارت باشی وپیرو خط امام ودنباله رو روحانیت باشی وبه جلسات مذهبی ودعا ونماز جمعه اهمیت بده ودراین جلسات فعالانه شرکت کنید ودرست را ادامه دهید تا در آینده بدرد جامعه وانقلاب بخورید . وشما ای برادر وخواهران عزیزم امیدوارم ازاینکه برادر خوبی برای شما نبودم وحق برادری را عطا نکردم مرا ببخشید وبه خواهرم می گویم حجاب خودش را حفظ کند وبه نماز اهمیت بدهد وبرادرم قربانعلی نیز همینطور ودرسش را بخواند وبه حرف پدر ومادر گوش بدهد واما خواهر کوچکم : از دور اورا می بوسم واز شما می خواهم نگذارید بعداز من او احساس ناراحتی کند. اما سخنی چند با مردم حزب اللهی شهرم دارم البته من کوچکتر از آنم که به امت حزب الله وایثارگر امیرکلا پیام بدهم ، اما به عنوان یک برادر کوچک خدمتشان عرض می کنم که دست از انقلاب ورهبر نکشند وتا آخرین قطره خون از فرزند زهراء حمایت کنند وجنگ را تا نابودی کفر ادامه دهند و پشت جبهه ها را گرم نگه دارند واز روحانیت انقلابی ومتعهد وپیرو خط امام حمایت وپشتبیانی کنند وبه دهان دشمنان انقلاب وروحانیت بزنند وسنگرهای سیاسی وعبادی نماز جمعه را پر کنند ودعا وجلسات مذهبی را اهیمت بدهند وپاسداران خون شهداء باشند ونگذارید که خون شهداء را پایمال کنند که فردای قیامت پیش رسول خدا وامام حسین (ع) وشهداء مسئول هستیم .
اما شما ای کسانیکه دلتان ذره ای به حال این انقلاب نمی سوزد واینجا وآنجا می نشینید ونق می زنید ویاوه گویی می کنید وبه فکر جمع کردن مال ومنال دنیا هستید وسعی می کنید مردم را از این جنگ وانقلاب دلسرد کنید آیا شما فکر نمی کنید که یک روزی با ذلت وخواری این دنیا را ترک ودر مقابل خدا قرار می گیرد ودر مقابل شهداء باید جوابگو باشید. (آیا راضی به حیات دو روزه این دنیا ومال ومنال آن هستید وگول ظواهر دلفریب آن را خورده اید وهیچ به فکر آباد کردن فردایتان نیستید در حالیکه ارزش دنیای آخرت بلاتر از ارزش این دنیا است ) بدانید که یک روزی مرگ به سراغ شما خواهد آمد وباذلت وخواری این دنیا را ترک می کنید وسزای اعمالتان را می بینید. اما سخنی با برادران پسیج عضو پایگاه : که این سنگر عظیم انقلاب را حفظ کنند وادامه دهنده راه شهداء باشند واگر هرگونه بدی از حقیر دیدند مرا ببخشند ودر پایان از تمام کسانی که در مراسم تدفین من شرکت می کنند می خواهم که ندای یا زهراء ویا حسین ویا مهدی را سر بدهند. ((والسلام ))