نام پدر : رجبعلی
تاریخ تولد :1345/07/01
تاریخ شهادت : 1365/11/02
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید محمدعلی باباجان نژاد*
 

 

انما التوبه علی الله الذین یعلمون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله کان الله علیما حکیما

حتما خدا توبه کسانی را می پذیرد که کار ناشایسته را از روی نادان مرتکب شوند پس از آنکه زشتی آن کار را دانستند بزودی توبه کند پس خدا آنها را می بخشد و خدا به امور عالم دانا و به مصالح مردم آگاه هست.

توبه نشانه راه است و سالار بار و کلید گنج شفیع وصال و میانجی بزرگ و سرهمه شادی.

بار خدایا گناه زیاد کرده ام ولی پشیمانم و روی به درگاه تو می آورم ای آمرزنده مهربان سپاس ترا می کنم که مارا به توبه و بازگشت راهنمائی نموده و سپاس ترا که خویشتن را به ما شناساندی و شکر سپاس خود را به ما الهام نمودی درهای علم و ربوبیت و بزرگیت را برما گشودی و بر ما پیامبرانی فرستادی واز عدول و کجروی و شکست درونی در امر خود دورمان ساختی.

پس خدا ببخش ما را بعد از اینکه توبه کردیم و از کارهای گذشته پشیمانم بار پروردگارا برآنچه که به فراموشی و خطا کرده ایم مواخذه نکن.

بار پروردگارا! تکلیف گران و طاقت فرسا چنانکه بر پیشینیان نهادی بر ما مگذر.

بار پروردگارا! بار تکلیفی فوق طاقت ما را بدوش من منه و بیامرز و ببخش گناه ما را، و بر ما رحمت فرما تنها سلطان ما و یار و یاور ما توئی، ما را بر مغلوب کردن گروه کافران یاری فرما.

پس اینک خدای من این منم به درگاه گرامی تو همچنین فرمانبردار خوار ایستاده و از تو درخواست می نمایم که مرا ببخش تا مورد رحمت قرار ندادی از این دنیا مبر. پناه به تو از بزرگترین تاسف و افسوس و بزرگترین معصیت اندوه

پروردگارا! ما به کتابی که فرستادی ایمان آورده و از رسول تو پیروی کرده ایم نام ما را در صحیفه اهل یقین تثبیت فرما.

الذین آمنوا . ... آنانکه ایمان آوردن و از وطن خود هجرت گزیدند و در راه خدا با مالها و جانهایشان جهاد کرده اند آنها نزد خدا مقام بلندی است آنان رستگاران و سعادتمندان ایمان آورده و در راه تو هجرت کرده ام و از دوستان و آشنایان خود دوری گزیده ای و در راه تو جهاد می کنم ما را ببخش، خداوندا اعتراف دارم که جز خودداری از معصیت فرمان نبرده ام ودر همه احوال بی اطمینان از تو نبوده ام. خدایا دلم در حجاب است و نفسم عیبناک و عقلم مغلوب است و هوای نفسم غالب، طاقتم اندک و معصیتم بسیار و زبانم اقرار به گناهان زیادم. پس چاره ام چیست ای ستارالعیوب و ای دانای عیبها و ای برطرف کننده اندوها، بیامرز همه گناهان مرا به حرمت محمد و آل محمد(ص) و به مقام پیامبری که بر وحی و پیغام تو رستگار بود و در راه تو تن خویش را آماج آزار ساخت در میان آن مردم نادان و جاهل شکنجه های بسیاری را تحمل کرده است. بسیار آمرزنده ای ای غفار در این روز موعود که یاران و برادران پروانه وار به سوی تو پر می کشند، این بنده درگاهت را که در پیشگاه اعظم توده ای نیستم، بسوی خود بگیرد و تا موقعی که زنده هستم در این مسئولیتی سنگین که به عهده من گذاشتی مرا ثابت قدم بدار. در آن موقع عقلم زفکرم و دلم را جایگاهی جز تو و جهاد قرار نده، کاملا به من ببخش بریدن از وابستگی های پدر و مادر، برادر، رفیق و دوست تا بتوانیم راهنمائی باشم برای دیگران، همانطوریکه در آیه قرآن کریم آورده ای، یا ایها الذین آمنو ان تنصرالله ینصرکم... ای اهل ایمان اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما یاری می کند (در جنگها فاتح سازد و حوادث ثابت قدم گرداند) و من هم به یاری تو پیامبر تو و امامان تو و خمینی تو برخاسته ام من چه جوابی دارم که گفتی، چیست شمارا جنگ نمیکند و در راه خدا، رای بیچارگان ا زمردان و زنان و کودکان، آنجائی که می گوئی اگر شما از عهده این کار برنمی آئید ما انسانها دیگر بیاوریم. انشاالله که خداوند همه ما را اجر عظیمی بدهد و به بیت شعر متوجه می شویم:

گلی که بوته ندارد چمن بر او حیف است                            سری که سجده ندارد کفن بر او حیف است

دلی که درد ندارد بدن بر او حیف است                               کسی که فهم ندارد سخن بر او حیف است

آنقدر در می زنم این خانه را                                             تا ببینم روی صاحبخانه را

دنباله حرفم این است در این برهه از زمان، ندای هل من ناصر حسینی را لبیک گوئیم و حفظ کنید وحدت کلمه و با مشتهای گره کرده خود بر دهان تمام ابرقدرتهای شرق وغرب بزنید و در نمازهای جماعت و جمعه شرکت کنید که دشمن را به لرزه درآورده است و شما بیاری خدا بشتابید که خدا شما را یاری خواهد کرد ما هم برای خدا رفته ایم و به آغوش شهادت شتافته ایم و صبر پیشه دارید که خداوند با صابران هست و شماها مسئول هستید و باید پیام رسان خون شهدا باشید و هشداری است که به ابرقدرتها می دهم ای شماهائیکه دم از حقوق بشر می زنید آیا تا به حال عمل کرده اید و حقوق بشر را شما ستمکارانی تعیین کرده اید که مستضعفان جهان را زیر چکمه های خود له کرده اید و ای منافقین که چهرات برای همه روشن شد شمائی که دم از خلق می زنید و از این راه می خواستید ملت محروم را به دستور اربابانتان زیر پا بخوابانید آیا شما صدای خلقها را نمی شنوید که چه می گویند الحق که خداوند از پشت روی شما پرده حجابی قرار داده و شما کورید وکرید و نمی بینید و نمی شنوید مرگ بر شما و اربابان شما که با این کارهاتان می خواستید ملت ما را فریب بدهید شما به خیال خامتان که با ترورکردن امت ما را ناراضی و هراسان کنید اما ملت ما را بیدار است امت ما هشیار است و زیر بار ذلت شما نخواهد رفت و شماها خیال کرده اید از شهادت می ترسم شهادت افتخار ماست و ماعاشق هستیم ولی به حالتان گریه کنید.

مبادا خویشتن را واگذاریم امام خویش را تنها گذاریم که خون هر شهیدی لاله ای هست مبادا روی لاله پا گذاریم.

و حال ای مادر عزیزان محمد جباری، علی چیتگر، عسگری خیری، اسماعیل رمضانپور، با فکر آزاده خاطر این راه را که همان راه سرخ امام حسین(ع) هست انتخاب کرده اند و از کشته شدن باکی نداشتند چون خداوند کسانی را که در راه حق جهاد می کند ثابت قدم می دارد.

مادر عزیزم و خانواده مهربانم شاید این آخرین سلام و کلماتی باشد که با شما سخن می گویم چون راهی قدم نهادم که آفریدگارم می خواهد بندگانش در آن قدم بنهند مادرجان از تو خواهش می کنم که خبر شهادتم را شنیدی گریه کن چون بر شهید ارجحیت دارد ولی این را بگویم در بین بعضی از به نمای مسلک آدم گریه نکنید چرا که سو استفاده می کنند آنها منافق صفت.

اطراف خود نگاه کرد و یاران باوفای خود (که بهترین یاران در طول زمان هستند) را از دست رفته دید در آن هنگام که بدن حبیب بن مظاهر بر اثر اصابت نیزه ها سوراخ سوراخ و دست و سر مبارک علمدار خود ابوالفضل العباس را از تن جدا شده و بدن علی اکبر را تکه تکه شده و بالاخره گلوی علی اصغر را براثر تیر سه شعله کفر شرک و نفاق پاره و خود رادر مقابل انبوه ظالمان تنها و نزدیک به شهادت و لقای محبوب دید فریاد برآورد و فرمود.

هل من ناصر ینصرنی آیا یاری دهنده ای هست که مرا یاری کند؟

آیا امروز کسانی هستند که در جرگه یاران حسین زمان حضرت بقیه الله علیه السلام درآیند و یا آنکه همچون یزیدیان و کفاران او را تنها خواهند گذاشت خیر خیر ما لبیک را به حسین زمان می گوئیم و اکنون با ندای ملکوتی لبیک یا خمینی می رویم تا به تدبیر نایب عظیم الشان امام زمان علیه السلام رهبر کبیر انقلاب امام خمینی مدظله العالی جامه عمل بپوشانیم تا همگان دست در دست یکدیگر در صفوف الهی قرار گیرند و بر علیه طاغوت به جهاد برخیزند.

امید است که به رهبری امام عزیز بتوانیم در این راه مقدسی که انتخاب کرده ایم ثابت قدم بمانیم و به جهاد مقدس خود ادامه داده و باسعی مستمر و روزافزون دو بعد جهاد اکبر و جهاد اصغر زمینه را برای قایم نهائی آماده تر سازیم و به مقام قرب الهی نایل گردیم هیچوقت خون شهید هدر نمی رود خون شهید به زمین نمی ریزد خون شهید هر قطره اش تبدیل به صدها قطره وهزاران قطره بلکه به دریایی از خون می گردد و در پیکر اجتماع وارد می گردد.

و پیام من به ملت غیور و حزب الله تنها وصیتم به شما این است که اولاً امام را تنها نگذارید امامی که اسطوره مقاومت و تقوی و رهبر قاطع و بت شکن زمان است و شما تابع ولایت فقیه باشید تا بر شما ملت آسیبی نرسد ثانیاً در صحنه باید و گوش به فرمان امام باشید و تا آنجائیکه قدرت دارد چه مادی و چه معنوی کار کنید برای اسلام و انقلاب اسلامی و شما ملت ملت حزب اله تمامی کارتان باید برای رضای خدا باشد و برای خدا کار کنید و مزدتان را هم از خدا خواهید گرفت.

ثالثاً می بینید که تمامی ابرقدرتهای شرق وغرب و سلطه گران و سرسپردگانشان و ایادی را از اینکه فرزندت را در راه اسلام و استوارماندن دین خدا می دهی در آخرت فاطمه زهرا(س) بانوی صدر اسلام از توگله ندارد و مقابلش روسفید هستی و من خوشحال هستم از اینکه توانستم به ندای هل من ناصر ینصرنی رهبرم که از کربلای ایران برخاسته لبیک گوم و یاریش نمایم و نیز بخدا سوگند می خورم که راهم را عاشقانه انتخاب نمودم و در آن قدم گذاردم و همانطور که سرورم امام حسین(ع) در مقابل ظلم ایستادگی کرد و به پیروی از او ایستادگی خواهم کرد و شما با صبر و بردباری مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق وغرب بزنید و برای نابودی آنان از روحانیت مبارز پشتیبانی کنید و نگذارید خدای ناکرده در میان شما تفرقه بیاندازند.

الان چند کلمه ای با پدر هر چه می دانم که بزرگ کردن فرزند کاری مشکل است و بزرگ کرده ای که تا از آن بهره ای ببری و چه بهره ای از آن که فرزندت را در راه خدا ببخشی که این باعث افتار هر پدری باید باشد تا فرزند خودش را در چنین مسیری بفرستد. پدرم در این زمان از طرف خداوند مورد امتحان قرار گرفتم تا اینکه چقدر به اسلام توجه داریم پدرم صد آفرین به شما که با این همه زحماتی که کشیدید مرا به جبهه فرستادی و شما برادران عزیزی که بعد از من شما لباس رزم را به تن کنید و خودتان را در هر کجا هستید مسئول بدانید و با آنها مبارزه کنید چه در جبهه و چه در پشت جبهه کاری که در راه رضای خدا باشد انجام بدهید و شما ای خواهرانم شما حجابتان را حفظ کنید که حجاب شما کوبنده تر از خون من است و شما هم مثل زینب(ع) باشید و نمونه ای برای دیگران باشید و در ضمن پدرجان شما در مراسمات من خیلی خرج نکنید و زیاد تشریفاتی نباشد و ساده باشد و آن مقدار زیادی را به جبهه بفرستید و اگر من کسی را بدهکار هستم شما آن را بپردازید.

خداحافظ حداحافظ امام را دعا کنید.

والسلام علی من التبع الهدا.

تاریخ 16/10/65


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمدعلی باباجان نژاد

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/11/1344 ـ روستای چاری ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

رجبعلی باباجان نژاد ـ روحانی

4- نام و شغل مادر:

قمری یدالله نژاد ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ شهید فرزند ششم می باشد .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی و با شرایط اقتصادی نسبتاً خوب به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید برای فراگیری قرآن به کلاس قرآن می رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان ثارالله ـ بابل ـ روستای چاری

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی شاهپور ـ بابل ـ چاری

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان کشاورزی آمل ـ چاری ـ رشته زراعت

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید به پدر و مادر احترام می گذاشت .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :  ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید متأثر از امام (ره) و شهید مطهری

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید در بسیج فعالیت زیادی داشتند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1/11/61 ـ رامسر ـ بسیج ـ کردستان ـ پدافند

8/2/62 ـ بابل ـ بسیج ـ کردستان ـ پدافند

16/1/63 ـ ل 25 کربلا ـ بسیج ـ اهواز ـ آفند

1/9/64 ـ ل 25 کربلا ـ بسیج ـ فاو

1/7/65 ـ ل 25 کربلا ـ سپاه ـ سه راه مرگ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

2/11/65 ـ شلمچه ـ اصابت ترکش خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

2/11/65 ـ گلزار شهدای روستای چاری

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : شهید بزرگوار بیشتر وقت خود را صرف درس خواندن می کرد ایشان دوست داشتند در رشته کشاورزی درس بخواند و مهندس کشاورزی شود پدرم ایشان را در درس حمایت می کرد. برادرم بسیار صبور و خوش اخلاق و خوش برخورد بود و سعی می کرد در کارها به دیگران کمک کند به نماز جمعه می رفت و به نماز اهمیت زیادی می داد .