نام پدر : شیرآقا
تاریخ تولد :1344/02/12
تاریخ شهادت : 1365/12/20
محل شهادت : جنوب شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید موسی باباپور*

 

                                                    به نام خداوند بخشنده مهربان

 و سلام و درود بر امام امت حسین زمان خمینی بت شکن و سلام و درود بر شهیدان گلگون کفن ایران سلام و درود بر تمامی رزمندگان اسلام.

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون (قرآن کریم)

چنین مپندارید آنهای که در راه خدا جنگ کرده اند کشته شده اند مردگانند بلکه زنده اند و نزد خدای خویش روزی می خورند.

موضوعاتی را که خدمت پدر و مادر و خواهران و برادر و دوستان و آشنایان عزیزم به عرض می رسانم پدر و مادر گرامی اول از خدا بعد از شما طلب عفو می نمایم. امیدوارم که مرا حلال کنید.

مادر عزیزم اگر تو هر غمهای دیدی گریه می کردی اما در مورد من چنین مکن که چرا پسرت شهید شده است این پدیده فقط یک تصویر منزل است از فضای گرم خانواده دور شده ام و پیش خداوند باری تعالی که خالق هستی و صاحب بر حق همه بندگان خود است رفتم تو نیز باید افتخار کنی که فرزندت این امانت را فی سبیل الله یعنی در راه صاحب اصلیش تقدیم نموده ای بنابراین باید از این مورد خوشحال باشی و خنده بر لبانت جاری شود پس امیدوارم بعد از خواندن این وصیت نامه دیگر اشکی به چشمانت جاری نشود اگر چه می دانم که احساس مادری این جازه را تا حدودی از تو صلب می کند اما همچون زینب استقامت از خود نشان بده هرگز مگذار اشکت را چه آشنایان و چه غریبه ها ببینند و شما ای خواهران و برادر و پدر در کارهایتان در راههای تان در خط امام قدم بردارید و همچنان منتظر امام زمان (عج) بمانید که همین مسئله انتظار است که شما را از گناه دور نگاه می دارد.

سخنم را کوتاه می کنم اگر خطائی از من سرزده که حتماً نیز سرزده است مرا عفو کنید و به بزرگی خودتان مرا حلال کنید و در پیشگاه خدا برای من طلب آمرزش کنید این وصیت نامه را قبل از آنکه فوت کند  نوشته ام ولی الان مادرم فوت کرده است این همه نوشته را تو باید قبول کنی خواهر عزیزم راضیه تو باید مانند مادرم باشی می دانم که حتماً این کار را قبول می کنی این را به تو بگویم خواهر عزیزم می خواستم بعد از فوت مادرم یک وصیت نامه دیگری بنویسم چون دلم نمی آمد که اسم مادرم در وصیت نامه من نباشد.

خواهران عزیز پدر مهربان برادر دلسوز هر موقع به یاد من افتادی می خواهی گریه کنی یا اینکه بر سر قبر من آمده اید آن لحظه به فکر کربلای حسین (ع) باشید که در آن زمان با کافران و ستم گران برای پا برجا ماندن اسلام و آزادی تمام مسلمان از زیر سلطه یزید جنایتکار چگونه جان خود و فرزندان عزیزش را دو دستی تقدیم حق تعالی نمودند.

پدر عزیز مگر علی اکبر و قاسم و سرباز شش ماهه امام حسین (ع) در روز عاشورا در کربلای امام حسین (ع) شهید نشده اند و مگر حضرت عباس دو دستش را از تن جدا نکرده اند پس من از آن بزرگوران بیشتر نیستم و بلکه یک بنده گناه کارم.

شما ای پدر و برادر و خواهران عزیزم باید یاوران امام خمینی باشید و شما ای دوستان و آشنایان تقوی را پیشه کنید و یک لحظه از یاری انقلاب و رهبر انقلاب امام خمینی دست بر ندارید.

یک سفارش به خانواده ام دارم این است که مرا پیش مادرم دفن کنید. و اگر خواستید سر قبر مادرم فاتحه بخوانید به یاد من هم باشید و اگر می خواهید سر قبر من فاتحه بخوانید به یاد مادر عزیزم باشید دیگر عرضی ندارم به جز سلامتی شما خانواده عزیزم از این جا با شما خداحافظی می کنم.

                                                                   

                                                                خداحافظ به امید دیدار در آخرت

                                                                  انشاالله 4/12/1362