نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1342/06/01
تاریخ شهادت : 1363/12/23
محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه

                                    *وصیت نامه شهید علی باقری خلیلی*

 

                                                         بسم الله الرحمن الرحیم

(الذین امنو و هاجرو و جاهدوا فی سبیل ا... باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون )

آنهائی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایش در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آن گروه کامیابانند...

با درود فراوان به رهبر عظیم الشان حضرت محمد (ص) که ما را بدین گونه راهنمائی و ارشاد کردند، و با درود بر نائب حقش امام خمینی که ادامه دهنده راه اوست. و با درود بر ارواح طیبه شهدای انقلاب اسلامی ایران و با درود بر رزمندگان اسلام که در جبهه های حق علیه باطل بر علیه کفر جهانی می جنگند .......

همانطوزی که مطلع وآگاه هستیم، خداوند انسان را آفرید و نعمتهای بی شماری به انسانها داده . باید در مقابل خداوند خاضع و خاشع باشیم و به آن عمل کنیم، مثلا اگر یک نفر برای شما کار نیکی انجام داد شما سعی کنید در مقابل او کار نیک انجام بدهید، پس ما باید وظیفه شرعی خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم. در آیه ای از قرآن می فرماید: در راه خدا جهاد کنید تا بر دشمن پیروز شوید، و من این را احساس کردم که باید در راه خدا جهاد کنم، و عازم جبهه حق علیه باطل شوم، تا بتوانم دیم خود را ادا کنم ولی جهاد به معنی تلاش و کوشش است و باید همگی خودمان را آماده کنیم، تا دشمنان اسلام نتوانند ضربه ای بزنند. و امیدوارم این آخرین جبهه من باشد و هیچ وقت با نیامدن در خانه ام ناراحت نباشید و اگر  در جبهه به شهادت رسیدم برایم گریه نکنید، اامیدوارم خداوند شما را اجر دهد که اینقدر مرا بزرگ کردید و به این سن و سال رساندید و نتوانستم جبران گذشته ها را بکنم. ولی باید مرا ببخشید امیدوارم پدر ومادرم، خداوند شما را در تمام کارها صبر بدهد ولی برادران و خواهران حزب الله همیشه در صحنه هرگز به این دنیای فانی دل نبندید.

و به قول علی (ع) می فرماید: دنیا مانند مار نرم وملایم است، کسی به طرف آن رو آورد مانند زهر کشنده است و در ظاهر بهشت ولی در باطن جهنم.

و امروز ما مسئولیت خطیری بر دوش داریم و باید مواظب و مراقب این انقلاب باشیم ونگذاریم این انقلاب که با خون جوانان پیروز شد آسیب پذیرد.

از شما مردم همیشه در صحنه می خواهم که جهاد اکبر را سر مشق قرار دهید و پیامبر در این باره می فرماید: جهاد درونی کنید تا بتوانم بر تمام جبهه ها به پیروزی دست یابید گر نه در تمام کارها شکست می خورید، و همیشه در هر حال خدا را فراموش نکنید، و خداوند را در تمام کارها یاد داشته باشید و هر چیزی داریم از اوست، ولی با رفتنم به جبهه حق علیه باطل ثابت می کنم که از کشته شدن هیچ واهمه ندارم تا آخرین نفس و آخرین گلوله فشنگ می جنگم و اگر کشته شدم، باز برای من خوشبختی است. امیدوارم خداوند خانواده های شهدا و مجروحین انقلاب را صبر بدهد.

ولی از خواهران حزب الله، می خواهم حجاب اسلامی را رعایت کنید و نگذلرید بی حجابی باشید که بی حجابی مایه بدبختی است. برادرم امیدوارم شما هم بتوانیم اهداف خود را خوب انجام بدهند و اگر شهید ششدم جای مرا پر کنید و نگذارید اسلحه من بر زمین نیفتد.

 ولی خواهرانم! امیدوارم شما هم زینب وار باشید، و هیچ وقت برایم گریه نکنید گر چه شما را ناراحت می کردم امیدوارم مرا ببخشید، ولی پدرم خیلی خیلی از شما تشکر میکنم که مرا بزرگ کردی امیدوارم خداوند شما را اجر دهد. ولی تو ای مادرم چقدر برایم مهربان بودی که شما برایم خواب نداشتید امیدوارم خداوند شما را صبر بدهد وباید مرا ببخشید که خوبیهای گذشته ات را انجام ندادم.

ولی عمه هایم هیچ وقت برایم ناراحتی نکنید و افتخار کنید که برادر زاده ات در راه الله به شهادت رسید. در ضمن اگر به شهادت رسیدم نماز و سخنرانی مرا سید صابر جباری امام جمعه محترم بهشهر بخواند، و مرا در کنار شهید علی ذریه خلیلی دفن نمائید....

روزی کــه بــه دنیـــا آمـدی عریــان                جمعی مــردم خنــدان و تــو بـودی گـریــان

کـاری بکن ای دوسـت که وقـت مـردن              مـردم همـه گــریــان و تــو بــاشــی خـندان

                                                                                                والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید علی باقری خليلی*

 

نام پدر: محمد

«علي» در اول مهر 1342 در «خليل­ محله» بهشهر  و در کاشانه «محمد و نرجس» دیده به جهان گشود. محمد كشاورز بود.

علي دوران ابتدائی را در دبستان «خواجه‌نصیر» زادگاهش، با موفقيت به اتمام رساند. او دانش‌آموز پایه دوم راهنمایی در  مدرسه «آيت­ الله طالقاني» روستا بود که به عزم حضور در جبهه، ترک تحصيل كرد.

خواهرش «راضیه» می‌گوید: «علی خوشرو بود. برای همین، محبوب خانواده و مردم بود. نسبت به پدر و مادر هم، احترام و محبت زیادی داشت. دست‌شان را می‌بوسید و می‌گفت: آن‌ها همه‌چیز من در دنیا هستند. من چطور می‌توانم زحمات‌شان را جبران کنم؟»

راضیه در ادامه از تقیدات دینی برادرش این‌گونه یاد می‌کند: «دائم‌الوضو بود و همیشه ذکر خدا به لب داشت. نسبت به ادای واجبات، کوتاهی نمی‌کرد و تا جایی که وقت داشت، مستحبات را هم انجام می‌داد. می‌گفت: به فرموده امام‌خمینی، دشمن از نماز جمعه مسلمانان هراس دارد. از این‌رو، علی اکثر هفته‌ها را در نماز جمعه شرکت، و ما را نیز به انجام آن تشویق می‌کرد.»

با آن­كه علي در روزهای با شکوه انقلاب سنی نداشت، ولی در راهپیمائی‌ها شرکت می‌کرد.

با پیروزی انقلاب و سپس جنگ تحمیلی، او در سال 1360 به عنوان تک‌تیرانداز، راهی جبهه شد.

در62/7/27 به عضويت سپاه در آمد و در واحد تبلیغات سپاه چالوس به ادای تکلیف پرداخت. پنج ماه بعد نیز، در سمت فرمانده قله در مریوان به سر برد.

سرکشی به خانواده‌های شهدا و برپایی نمایشگاه عکس شهیدان، جهت آشنایی جوانان با فرهنگ ایثار و شهادت، از جمله فعالیت‌های فرهنگی علی در پشت جبهه به شمار می‌رود.

در 17 بهمن 1363 با حضور در تیپ 21 امام‌رضا(ع)، فرماندهی دسته را به عهده گرفت و مجدد به مناطق عملیاتی عزیمت کرد.

«احمد يزداني» از هم­رزمش مي­گويد: «حاضر بود جانش را فداي اسلام و ميهن كند. هميشه مي­گفت: تا زنده­ام، رزمنده­ هستم و تا انقلاب حضرت مهدي(عج) مي­جنگم. هميشه در جبهه، ذكر «ياصاحب­ الزمان (عج)» و «يا حسين» را زمزمه مي­كرد. مي­گفت: برايم دعا كنيد تا شهيد شوم. امّا من به او مي­گفتم: بايد زنده باشيد تا با دشمن بجنگيد. مي­گفت: من در زمان امام خودم، بايد خون بدهم و دشمنان اسلام و قرآن را سرنگون كنم.»

و سرانجام، علی در 23 اسفند 1363 در جزیره مجنون به فيض شهادت نائل آمد. پیکر پاکش نیز بعد از دو هفته، در «امام‌زاده ابراهیم» زادگاهش به خاک سپرده شد.