*زندگی نامه شهید صفر آقايي اَرايي*
نام پدر: ببوگل
در سال 1340 در «بابل» متولد شد. «صفر» در همان كودكي، پدرش «ببوگل» را از دست داد و زير سايه محبت مادرش «خاتون» باليد و بزرگ شد.
تحصیلاتش به مقطع ديپلم علوم تجربي از دبيرستان «آيتالله طالقاني» زادگاهش ختم میشود.
او که پرورشیافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره در پی کسب کمال معنوی و فضایل انسانی بود.
برادرش «جعفر» از خلقوخوی وی چنین ميگويد: «اهل صلهرحم بود. در بين اقوام، اگر مشكلي پيش ميآمد، مشكلشان را حل ميكرد. در برابر سختیها، صبور بود. بعد از فوت پدر که هزينه تحصيل ما به گردنش افتاد، سعي ميكرد تا آنجا كه ميتواند كار كند و خرجمان را را فراهم نمايد. حتی با خریدن جایزه، ما را تشویق میکرد.»
او كه زمان انقلاب، هفده بهار از عمرش ميگذشت، در راهپيمائيهاي سطح شهر شركت ميكرد. در گرفتن شهرباني و قصر شاه نیز حضور داشت.
با تشکیل بسيج و كميته، فعالیتهایش را در راستای حراست از دستاوردهای انقلاب از سر گرفت. در انجمن اسلامی نیز، اقدامات درخور توجهی انجام میداد. او حتی در کسوت مسئول شورا مشغول خدمت بود.
در 27/8/61 به عضويت سپاه درآمد و بیش از پیش به دفاع از وطن همت گمارد.
«عيسي عباسزاده» از دوستش چنین ميگويد: «شب تاسوعا ما در سنگر مشغول انجام مراسم بوديم. به او گفتم: هدف از آمدن به سپاه چيست؟ ايشان گفتند: ديني را كه بر گردن من است، ادا كنم.»
صفر در كردستان، مسئول بهداري بود و به مجروحان كمك ميكرد.
و سرانجام، صفر در 19/3/63 با حضور در منطقه جوانرود کردستان، به عنوان مسئول بهداری، بر اثر اصابت گلوله به پشت و سر مجروح شد. سپس با انتقال به بيمارستان، به درجه والای شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز در گلزار شهداي «معتمدي» زادگاهش به خاك سپرده شد.