نام پدر : احمدعلی
تاریخ تولد :1330/12/28
تاریخ شهادت : 1360/12/29
محل شهادت : رقابیه

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید مهدی  آقاجانی*

 

بسم رب  الشهدا و الصدقین

این وصیت نامه مهدی آقاجانی می باشد من در طول زندگی این آرزو را داشتم که شهید شوم و حال که این شهادت نصیبم شد افتخار می کنم که این  بزرگی را خدا به  من داد هر چند که این لیاقت را نداشتم باز خدا رو شکر که این شهادت نصیب من شد.

 باید به پدر بزرگوارم بگویم خوش به سعادتت که فرزندی  بزرگ کرده که به کمک  اسلام و مسلمین  رفت. حال که من شهید شدم  تو هیچ  ناراحت نباش و خوشحال  باش که این افتخار  نصیب شما شد.

 و تو ای مادر  بزرگوارم! که تو برای من زحمت  زیاد کشیدی و تو به من شیر دادی تا من بزرگ  شدم؛ مادر! من  وقتی  شهید شدم  هیچ ناراحت نباش و خوشحال  باش که فرزندی  بزرگ کردی که این فرزند تو برای رضای  خدا  به  جبهه جنگ حق علیه باطل رفت و به شهادت رسید. مادرم! خیلی ممنون و متشکرم که مرا  بزرگ کردی  تا بتوانم اسلام را کمک کنم .

 و تو ای  همسرمن! تا  این مدتی که با تو بودم و اگر من اشتباه کردم مرا می بخشی.  و همسرم! هادی را بزرگ  کن  و او را تعلیمات اسلامی  بیاموز؛ هادی باید فرزندی باشدکه برای اسلام زحمت  بکشد و باید  جوری تربیت شود  که  راه  مرا ادامه  دهد.

و خواهرم! تو باید  مانند حضرت زینب  شجاع و قهرمان باشی و این گفته را که آنهائی که رفته اند کار حسینی کرده اند و آنهائیکه مانده اند باید کار زینبی  نمایند را به اثبات  برسانی. همیشه  تابع رهبر و امر ولایت  فقیه باشی و دستورات  اسلام را  مو به مو انجام  بدهی .

خداحافظ به امید دیدار تا روز قیامت

مهدی آقاجانی

15 اسفند ماه 1360


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید مهدي آقاجاني*

 

 

در 28 اسفند 1330 در روستاي «درون‌کلا»ی بابل، كودكي به دنيا آمد كه چشم و چراغ خانواده و اهالي محل شد. «احمدعلی و آغامار» نام فرزندشان را «مهدي» گذاشتند.

مهدی با پشت سر گذاشتن دوران كودكي، در هفت سالگي با ثبت­نام در دبستان روستا، به دنياي آگاهي و دانايي پا نهاد؛ اما وقتي پدرش را در كار كشاورزي دست‌تنها مي­ديد، دلش به درد مي­آمد. لذا براي سبك كردن كار پدر و تأمين هزينه­هاي خانواده، ترك تحصيل كرد.

به گفته خانواده، از مهم­ترين خصوصيات اخلاقي بارز مهدی، این‌گونه بود: «پيوسته تبسّم بر لب داشت. احترام به بزرگ­­ترها را سرلوحه كار خود قرار مي­داد. تا جايي كه نديدیم كسي اول به او سلام كند. در حفظ اسرار و سعه صدر سرآمد بود. راستگويي و خلوص نیتش هم، زبانزد همه بود. تا آن­جا كه مي‌توانست حقوق ديگران را رعايت مي­كرد.»

«راضیه» نیز درباره خلق‌وخوی برادرش می‌گوید: «مهدي، كاشي‌كار ماهري بود. او آن­قدر در این حرفه ماهر بود و وسواس به خرج مي­داد كه هرگز كسي از دست او به خاطر كارش گله و شكايتي نكرد.»

در بیان تقیدات دینی مهدی باید گفت که او در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز، مانوس بود ودر عمل به فرامین آن، کوشا.

گذشته از آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره در پی کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی بود. به‌گونه‌ای که در برپایی مراسم عزای ائمه و محافل توسل به آن بزرگان، در مساجد «گلشن و کاظم‌بیک» بابل، فعالیت زیادی انجام می‌داد.

 با شكل­گيري انقلاب اسلامي، مهدی جزء معدود افراد روستا بود كه در شكل­گيري تظاهرات عليه رژيم شاهنشاهي نقش داشت.

با تشکیل بسیج، مهدی اقداماتش را در راستای حراست از دستاوردهای قیام سال 1357 از سر گرفت.

در سال 1359 جامه پاسداری را به تن کرد و در واحد تدارکات سپاه بابل مشغول به خدمت شد.

در 24 بهمن 1360 به عنوان تک‌تیرانداز، با همراهی تیپ 8 نجف اشرف به مناطق نبرد با دشمن عزیمت کرد.

تبلیغ و تشویق جوانان به حضور در میادین عملیاتی، جهت یاری رزمندگان اسلام، از جمله فعالیت‌های مهدی در جبهه فرهنگی به شمار می‌رود.

و سرانجام، او در 29 اسفند 1360، طی عملیات پیروزمندانه فتح‌المبین در رقابیه به جمع یاران شهیدش پیوست. پيكر پاكش نیز در چهارم فروردين 61  با وداع همسرش «سیده‌فاطمه‌بیگم میرزابابایی» و تنها یادگارش «هادی»، در گلزار شهداي زادگاهش  براي هميشه آرام گرفت.

به گفته خانواده، «به شهادت عشق می‌ورزید و در رفتن به جبهه سر از پا نمی‌شناخت. می‌گفت: شهید نزد خداوند مقامی والا دارد. پس او را مرده مپندارید که در بارگاه حق، روزی می‌خورد و زنده است.»