شهید «هدایت آزادشهابی»
نام پدر: سلمان
پنجم مرداد 1340 بود که «سلمان و حُسنیه» صاحب فرزندی شدند که نامش را «هدایت» گذاشتند. «شهاب لیلم»، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان «ساری»، مکانی بود که هدایت در آنجا به دنیا آمد.
برادرش «روحالله» میگوید: «هدایت که در دوران تحصیلات ابتدائی، پدر را از دست داده بود، سعی میکرد در رفتار با مادرش مهربانتر باشد. اصلا در تمام دوران زندگیاش، به خانواده همواره سفارش میکرد که مراقب مادر باشید تا ناراحت یا مریض نشود.»
هدایت تحصیلات خود را تا سال چهارم متوسطه، در رشته علوم انسانی در ساری به اتمام رساند.
با آغاز جنگ تحمیلی، برای دفاع از کشورش، به نبرد علیه دشمن متجاوز رفت و در این مدت، بارها مجروح شد. حتی در تاریخ 28/11/1364 در منطقه فاو، ترکش به سینهاش اصابت کرد که او را برای مداوا به قم انتقال دادند و در بیمارستان آنجا به مدت یک هفته بستری بود.
هدایت بعدها از ناحیه چشم و گوش نیز، مجروح شد.
او در سال 1360 عضو سپاه شد و در همین سال، با «عذرا آزادشهابی» ازدواج کرد؛ که دو سال بعد، یعنی 1362، خداوند به آنها دختری به نام «صدیقه» را هدیه داد.
علاقه او به همسرش، بهقدری زیاد بود که از جبهه برایش نامهای به این مضمون نوشت: «بر خود لازم میدانستم حتی از طریق کاغذ و قلم هم شده، نسبت به محبّت و عطوفتت از تو قدردانی کنم. گرچه هر چه بگویم و تمام برگهای درختان را کاغذ بگیرم و تمام چوبهای آن را قلم کنم و بنویسم، فکر نکنم بتوانم یکچهارم از محبتت را جبران کنم.»
هدایت در وصیتنامهاش، دلیل آمدنش به جبهه را اینگونه بیان میکند: «برادران و خواهران گرامی و خانواده عزیزم! من در شرایطی وصیتنامه خودم را مینویسم که با رضایت قلبی و عشق و محبّت به الله به جبهه آمدهام. احساس میکنم به مدرسهای وارد شدم که مکتب آن شهادت، و معلم آن امام حسین(ع) است. خدا را شاهد و گواه میگیرم که نه برای تظاهر و ریا، یا دیگر انگیزههای شرکآلود، بلکه فقط برحسب وظیفه دینی و شرعی [هست که] به سپاه آمدم تا دِین خود را نسبت به اسلام و انقلاب ادا کنم؛ زیرا که خداوند، سرنوشتی را که برای یک قدم یا یک شخص تعیین کرده، هرگز تغییر نمیدهد؛ مگر اینکه خودشان موجب تغییر و تحول آن شوند.»
هدایت در دوران حضورش در جبهه، برای مدتی، مسئول تعاون استان گیلان و مازندران هم بود.
و سرانجام هدایت در 10/4/1365، وقتی که در عملیات کربلای 1 مهران شرکت میکند، در اثر بمباران هوایی، به درجه رفیع شهادت میرسد و در گلزار «سیدجمالالدین» زادگاهش آرام میگیرد.