زندگینامه:
محرم علی مرادخانی فرزند «باقر» در چهارم اردیبهشت سال ۱۳۴۵ بهواسطهی اشتغال پدر در شرکت شیر «پگاه»، در تهران متولد شد. تقارن تولد مرادخانی با ماه خون و شمشیر، یعنی محرم موجب شد تا پدر، نام محرم علی را برای نورسیدهاش برگزیند. در سال 58 و در 13 سالگی به همراه خانواده، به روستای زادگاه پدری خود، «چلاسر» تنکابن عزیمت کرد و با خانواده در آنجا سُکنی گزید.
پدر محرم علی، هيئت تنكابنيهاي مقيم مركز را اداره ميكرد و محرمعلي از نوجواني در این هيئت، نوکری امام حسین (ع) را میکرد.
در سال 57، در مدرسهی راهنمايي «نظام مافي» واقع در چهارراه «تفرشي مهرآباد جنوبی» تهران، تحصیل کرد.
با اینکه 12 سال بیشتر نداشت، مدیریت انقلابی بچههاي مدرسه را بر عهده داشت تا جايي كه کادر مدرسه، مادرش را به مدرسه فراخواندند و تهديد كردند که محرمعلي را اخراج خواهند کرد.
در سال 1357 در سن 12 سالگی در جریان اعتراضات مردمی علیه رژیم، توسط مأموران دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و برای مدت کوتاهی بازداشت شد اما در ادامه با قید وثیقه آزاد شد.
در سالهای دفاع مقدس بهواسطهی سن کم، با دستکاری شناسنامه، توانست مجوز حضور در جبهه را از مسوولین مرتبط اخذ کند و در نخستین حضور خود در آزادسازی بستان شرکت کرد.
با اخذ تجارب گرانبها در جنگ تحمیلی، محرم علی سرانجام در سال 61 به عضویت سپاه تنکابن درآمد و در سال ۶۲ در محور «دزلی» مریوان، مسئولیت ادوات و آتش را عهدهدار شد. در سال 63، دست سرنوشت، عقد او را با دختری از خانوادهی یونسیها رقم زد و در سال 64، زندگی مستقل او آغاز شد که ثمرهی این پیوند آسمانیِ 33 ساله، سه فرزند به نامهای فاطمه، روحالله و محمدعلی بود؛ البته پیش از این، با وجود شرایط خاص شغل پاسداری و احتمال جانبازی و شهادت، پدر همسر ایشان، بنای مخالفت گذارد اما در برابر استدلالهای مادر و برادر همسر، سرانجام موافقت خود را اعلام کرد و اینچنین زمینه برای مراسم عقد او مهیا شد.
چهار روز بعد از عقد به جبهه شتافت و در همان ایام ازدواج، در لشکر 5 نصر حضور یافت و در عملیات بدر شرکت کرد.
در ادامه، الویت مسالهی جنگ، مانع از آن شد تا با فراغ بال در جشن عروسیاش شرکت کند. در همین راستا، برادر بزرگش احمد، او را بهزور از جبهه به شهرستان آورد تا در مراسم عروسی شرکت کند.
در سال 65 در گردان مکانیزه لشکر 25 کربلا، فعالیت خود را در رستهی گردان مکانیزه تداوم بخشید.
در طی روزها و ایام حضور در میادین پرمخاطرهی جنگ تحمیلـی، از ناحیـه
فک، صورت، گوش، بینی و پا دچار مجروحیت شد و در همین راستا، 7 بار تحت عمل جراحی قرار گرفت.
بعد از پایان جنگ و در ادامهی خدمت، همراه با خانواده به بابلسر منتقل شد و جانشينی يگان دريايي را بر عهده گرفت.
فرماندهی گردان مکانیزه لشکر 25- جانشین یگان دریایی لشکر 25 – جانشین تیپ دریایی 30 القارعه سپاه کربلا- فرمانده گردان ادوات تیپ امامت – فرمانده گردان امام رضا تیپ 3 امامت – فرمانده عملیات تیپ 3 امامت – جانشین فرمانده تیپ عملیاتی 3 امامت – جانشین قرارگاه تاکتیکی سرپل زهاب، ازجمله سوابق او در طول سالهای دفاع مقدس تا مرحله بازنشستگی بود.
در ادامه در رشتهی علوم نظامی دانشگاه امام حسین(ع) پذیرفته شد و سپس توانمندی دانشی خود را در رشته حقوق، در مقطع کارشناسی، محک زد.
بهواسطهی همت و هوش نظامی، در سیر مراحل سازمانی خود تا مقطع بازنشستگی تا جایگاه جانشینی تیپ 3 ویژه لشکر 25 کربلا و نیز کارشناسی ارشد امور نظامی گردانهای امام حسین(ع) سراسر کشور، پیش رفت.
شهید مرادخانی همچون زمان جنگ که در راه دفاع از میهن اسلامی پا به عرصه جهاد گذاشته بود، بعد از جنگ نیز با شرکت در طرح محرومیتزدایی و با هدف رفع محرومیت و دستگیری از مستضعفان، به منطقه سرپل ذهاب و شهرستان «ثلاث باباجانی» عزیمت کرد و صحنههای زیبایی از نوعدوستی را به نمایش گذارد.
در سال 91 به شرف بازنشستگی نائل شد اما بنا به نیاز مبرم سازمان به تجربهی
محرم علی، خدمتش، 3 سال تمدید شد؛ از این رو میتوان گفت که ایشان بعد از سیوسه سال خدمت، بازنشسته شد. در همین راستا پیش از بازنشستگي، مدتي به كرمانشاه عزیمت کرد و مدتي هم از او دعوت شد تا در ستاد مشترك نيروي
قرارگاه امام حسين (ع) مشغول به خدمت شود؛ از این رو به تهران منتقل شد.
در کارنامهی سوابق نظامی و فرهنگی شهید محرم علی میتوان موارد پیش رو را اشاره کرد:
(عضو شورای تأمین شهرهای نوشهر – چالوس – تنکابن و رامسر- ثلاث باباجانی – جوانرود در کرمانشاه – مشاور فرهنگی امامجمعه چالوس – راوی دفاع مقدس در جنوب و غرب کشور – جانشین هیات رزمندگان چالوس – موسس و رئیس مجمع رزمندگان شهرستان تنکابن و عباسآباد – مدیر و مجری نمایشگاههای دفاع مقدس و یادواره شهدای غرب مازندران – مدرس نظامی با گرایش دریایی در دانشکده علوم دریایی جوادالائمه چالوس – کارشناس نظامی و دبیر هیات نظارت آمادگی رزم جهادی گردانهای امام حسین (ع) قرارگاه مرکزی ستاد کل سپاه)
با وقوع اتفاق نامبارک فتنه 88 که منجر به فرصتطلبی عدهای در قالب اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شد، محرم علی وارد صحنه شد تا جلوی هتاکی فتنه گران را بگیرد که در این مُنازعه، مورد ضرب و شتم فتنه گران سودجو و فرصتطلب قرار گرفت و از ناحیه فک و صورت دچار جراحت شد.
28 اسفند سال 93 به جبهه مقاومت پیوست. با حضور در سوریه، علیرغم برخورداری از سمتِ فرماندهی، همچون یک نیروی عادی در نوک پیکان حمله حضور داشت که در طول مسیر به سمت اهداف از پیش تعیینشده، در سوم فروردين، پای چپش آسیب جدی دید اما برای حفظ روحیهی نیروها، درحالیکه مجبور بود پای خود را بکشد، به راه خود ادامه داد.
خبر مجروحیتش را از خانواده پنهان نگاه داشت و در منطقه باقی ماند و پزشک جراح، عمل جراحی را روی پای او انجام داد.
در پایان مأموریت اعزام اول، یعنی چهارم ارديبهشت 94 که برای عروسی برادرش به ایران بازگشت، اعضای خانواده، متوجه مجروحیتش شدند.
بعد از کمی استراحت، پیگیریهای خود را برای پیوستن دوباره به جبههی مقاومت آغاز کرد. با آغاز حرکت عظیم اربعین حسینی، همراه با دو پسرش براي پيادهروي اربعين ثبتنام کرد اما شرایط بهگونهای شد که فرزندان، زودتر از پدر به پیادهروی اربعین عزیمت شدند اما پس از چند روز، در كاظمين به یکدیگر مُلحق شدند.
یک روز پیش از اربعین، تماسی با او حاصل شد و از او برای پیوستن به جبهه مقاومت دعوت شد. با اینکه در چند کیلومتری کربلا بود، بازگشت و در آذرماه 94، به سوریه شتافت.
شهید محرم علی مرادخانی در جریان مقابله با جبههی تکفیری، از ناحیهی گوش، هدف تیر قناسهی دشمن قرار گرفت و درحالیکه روی خاک زانو زده بود و سر به سجـده داشت، در 25 صفر - مقارن با 16 آذرماه 1394 - به خیل شهیدان پیوست.
لازم به یادآوریست، بعد از شهادت، افتخار شرفیابی و دیدار خانوادهی برخی از شهدای مدافع حرم با رهبر معظم انقلاب، نصیب همسر و فرزندان شهید مرادخانی شد.