نام پدر : یوسفعلی
تاریخ تولد :
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۰۲/۱۷
محل شهادت : سوریه - خان طومان

خاطرات

خاطره شهید علی عابدینی 


 قبل از شهادت علی آقا یه رسمی داشتیم در منزل که هنوز هم ادامه میدهیم.
بعد از نماز مغر ب و عشا دقایقی از وقت ما اختصاص به یک سنت حسنه دارد . 
وقتی اهالی خانواده دور هم جمع هستیم ;تلوزیون خانه را خاموش میکنیم ، موبایل هامون رو خاموش میکنیم 
آنوقت همه حلقه ای رو تشکیل داده و 
رحل های قران رو آغوشی برای قرآن قرار میدهیم. 
و اهالی خانواده دور هم یک صفحه می نشینیم پای صحبت های قرآن و آن را تلاوت میکنیم....
ملائكه به خداوند گفتند:اینهمه ستاره در آسمان است،آیا زمین ستاره ای ندارد؟ 
گفته شد در هر خانه ای قرآن تلاوت میشود  نوری است برای آسمانیان ،ملائك واهل زمين ..
این کار ما از قبل شهادت علی آقا  شروع و هنوز هم ادامه دارد... 


ان شألله که بقیه هم انجام بدهند؛ چون هم صمیمیت ایجاد میشود و هم برای زن و بچه ها خیلی خوب است .

راوی: پدر شهید


خاطرات

شهید علی عابدینی به روایت هم رزم شهید

مسؤولیت پذیری در اوج خطر

قبل آغاز عملیات آزادسازی مستودعات (انبارها) که منجر به آزادسازی خان‌طومان شد (آذر ۹۴)، دور هم جمع شدیم تا یک‌بار دیگر نقشه عملیاتی را مرور کنیم.

فرماندهان عمل‌کننده در رابطه با گروهی که می‌بایست آغازکننده عملیات باشد، حرف داشتند، این سومین عملیاتی بود که در کنار هم بودیم و به‌نوعی همگی از توان همدیگر اطلاعات کامل داشتیم. 

راستش همه دوست داشتند مسؤولیت خط شکنی را علی عابدینی به‌عهده بگیرد ولی جرأت بیان این توقع و انتظار را نداشتند.

وقتی دوباره از اهمیت خط شکنی و گروه مهاجم صحبت شد، چند لحظه سکوت فضای جلسه را فرا گرفت، همه داشتند به نقشه نگاه می‌کردند.

علی سکوت را شکست و گفت: «من فرماندهی گروه خط شکن را به‌عهده می‌گیرم...»

یکی از فرماندهان گفت: «منم با تو میام.»