نام پدر : احمد
تاریخ تولد :1347/06/25
تاریخ شهادت : 1366/03/31
محل شهادت : ماووت

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد ابوطاهر آرون*

 

نام پدر: احمد

همگام با بیست و هفتمین طلوع شهريور 1347 در روستاي «كلاريجان» زيرآب، صداي گريه­اش در كاشانه «احمد و فاطمه» طنين­انداز شد. «ابوطاهر» نخستين ثمره زندگي اين زوج زحمتكش و متديّن بود.

قرآن را از همان خردسالي، نزد پدربزرگ پدري­اش ـ «مُلّا رمضان» ـ آموخت. با نماز و روزه نیز، قبل از سنّ تكليف آشنا شد.

به دلیل مهاجرت خانواده به روستای «پارسي»، دوره ابتدائی ابوطاهر در مدرسه «جامی» این روستا طی شد. مقطع راهنمایی را نیز در مدرسه «شهيد عباس­علي بخشيان» فعلی روستای «لَـلِه‌بند» از سر گذراند.

او دانش‌آموز پایه اول متوسطه در  دبيرستان «شهيد مطّهري» قائم­شهر در  رشته  فرهنگ و ادب بود که به قصد عزیمت به جبهه، ترک تحصیل کرد.

اوقات فراغتش علاوه بر مطالعات دینی و علمی، با کمک به خانواده در امر کشاورزی می‌گذشت.

این فرزند نیک‌سیرت که هماره خود را به زیور فضائل اخلاقی می‌آراست، به سبب گشاده‌رویی و عطوفت با دیگران، از محبوبیتی خاص نزد آنان بهره‌مند بود. نسبت به والدین نیز، نهایت ادب و تواضع را به خرج می‌داد و در همه حال، رضایت‌شان را مدنظر داشت.

در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در ادای فرائض واجب و مستحب کوتاهی نمی‌کرد و از محرمات، اجتناب می‌ورزید. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل‌ بیت(ع)، هماره سعی در کسب کمال معنوی و انسانی داشت.

با تشكيل بسيج، او به عضويت اين نهاد در آمد و فعالیت‌هایش را دراین راستا تحقق بخشید.

سپس در شانزده سالگی از طرف جهاد پل‌سفید، راهی جبهه‌های نبرد شد. در سال 1363 در یگان حفاظت سپاه سوادکوه به ادای تکلیف پرداخت. پس از آن در 5 تیر 1364 نیز، در کسوت تک‌تیرانداز، راهی مناطق عملیاتی شد.

او با عنوان بی‌سیم‌چی، در عملیات افتخارآمیز والفجر 8 حضور یافت. علاوه بر آن، در واحد تعاون نیز خدمات ارزنده ای از خود ارائه نمود.

مادرش از آن روزها مي­گويد: «عاشق جبهه بود و كمتر به مرخصي مي­آمد. تازه از مأموريت برگشته بود، كه دوباره براي رفتن به جبهه داوطلب شد. فرمانده­اش به او گفت:‌ بهتر است كه به مرخصي بروي! امّا او پاسخ داد: درست است كه من به مرخصي بروم و دوستانم به عمليات بروند؟!»

ابوطاهر در بهمن 1365 با عضويت در سپاه سوادكوه، و با پیوستن به واحد اطلاعات ـ عملیات، راهی جنوب کشور شد.

جمع‌آوری کمک‌های مردمی، ترغیب و تهییج جوانان به حضور در میادین نبرد با دشمن، و دلجویی از خانواده‌های شهدا با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از جمله فعالیت‌های او در جبهه فرهنگی محسوب می‌شود.

و سرانجام، ابوطاهر در 31/3/1366، طي عمليات نصر 4 در ماووت، جامه سرخ شهادت را به تن كرد و در بوستان شهداي روستاي پارسي آرام گرفت. 


وصیت نامه

* وصیت نامه شهید ابوطاهر آرون*

 

بسمه تعالی

« ان الله یحب لذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص»

( خداوند دوست می دارد کسانی را در راه خدا در صف های فشرده بجنگند و همچون کوهی استوار باشند. )

با درود و سلام به پیشگاه امام عصر بقیه الله(عج) و نائب بر حقش رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و با درود و سلام به شهدای بزرگوار از صدر اسلام تا عصر حاضر و با درود و سلام به رزمندگان جان برکف و ایثارگر جبهه های حق علیه باطل و با آرزوی شفای عاجل برای تمامی مجروحین و معلولین جنگ تحمیلی، وصیت نامه خود را بطور مختصر شرح می دهم.

سپاس خدای را که خوان نعمت او در همه جا گسترده است و سپاه او در همه جا غالب و پیروز است. او را برای نعمت های فراوانش می ستایم و بر داده های گوناگون و بی شمارش کرنش می نمایم. خدائی که گذشت و بخشش هایش زیاد است و گناهان بندگانش را می بخشد. خدائی که به من نیرو و توان داد تا قدم بر گیرم و در راه او با دشمنانش بستیزم. بارالها، مرا مردنی عطا کن که در آن خواری و ذلت نباشد. پروردگارا، زندگی علی وار و مردنی علی گونه و در روز حشر محشور شدنی علی مانند به من عنایت فرما. مرگ در راه اسلام برایم افتخار است. کاش صد جان داشتم و در راه اسلام می دادم. من از راه دور و دراز آمده ام. از پدر و مادر و برادران و خواهرانم و از آنچه مظاهر زندگی دنیاست، جدا گشتم و به این دیار آمدم تا در کنار دیگر همرزمانم با دشمنان اسلام و مسلمین بجنگم و با نثار خون خویش، درخت اسلام را آبیاری کنم و از مرز و بوم این کشور اسلامی پاسداری کنم.

بار خدایا! تو خود این ملت فداکار و شهیدپرور را یار و یاور باش. امت حزب الله بدانید که من با شادمانی می جنگم و مبارزه می کنم تا کاخ استبداد زمان را ویران سازم و امیدوارم آن طور که خواسته قلبی من هست، خون ناقابلم در پای این انقلاب اسلامی که شجره طیبه الهی است و در اعماق آفرینش انسان، دست فکنده و ثمره اش ولایت فقیه است، ریخته شود و با پیمودن مسیر اصلی خویش در تداوم باشد و به صاحب اصلیش امام زمان(عج) تحویل گردد.

هان ای بیداردلان و اندیشمندان! شهید با حرف گواه نمی دهد. شهید با دادن خون خویش پیامش و حماسه اش را جاودانگی می بخشد. در نزد بنده، شهادت، زیبا مردن و زیبا زیستن است تا چه رسد به معنی.

برادران حزب الله! جایم را در جبهه خالی نکنید و همچون کوهی محکم و استوار در مقابل دشمنان اسلام بایستید و با تمام قاطعیت هر گونه خطی که خلاف شریعت اسلام است و در مقابل انقلاب عظیم اسلامی مان با هر لباس قد علم کرد مانند طوفان بنیان کن عمل کنید و نگذارید آتش های زیر خاکستر روزی شعله ور شوند و مسیر انقلاب را بر اساس تفسیرهای غلط به انحراف بکشانند و سعی و تلاششان بر این باشد که انقلاب با همان ماهیت و رهبری اسلامیش که در جهان صادر شده باشد و فدای هوای نفس انسان های مغرض که می خواهند انقلاب اسلامی در مرز جغرافیایی و در ایران محدود شود، نگردد.

شما ای خواهران حزب الله! با حفظ کردن حجاب خویش پاسدار حرمت خون شهدا باشید.

 و اما شما ای پدر و مادر عزیزم! مرا ببخشید و از من راضی باشید تا خداوند از من راضی باشد. امیدوارم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف حق به اسلام و امام عزیزمان رضایت خدا و شما را فراهم کند. صبور باشید و افتخار کنید که فرزندتان را فدای اسلام و خاک پای امام کرده اید.

در ضمن به آن دسته از برادران که از جانب این حقیر اذیت و آزاری رسید، امیدوارم مرا ببخشید.

**********************************