نام پدر : عیسی
تاریخ تولد :1346/11/15
تاریخ شهادت : 1363/12/05
محل شهادت : بیمارستان شفا تهران

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی ابوالفضلی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1346، محمودآباد

3- نام و شغل پدر :

عیسی، قصاب

4- نام و شغل مادر:

زرافشان، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

سه برادر- دو دختر، فرزند اول

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

پدرشهید: به قرآن و مذهب علاقه داشت.

 مادرشهید: همیشه نماز جماعت می رفت و در 6 سالگی شروع به خواندن قرآن کرد و کلاس قرآن می رفت.

منصور قنبری ،همرزم شهید: ایشان در خانواده ای مذهبی متولد شد. به نماز خیلی اهمیت می داد نماز جماعت و مجلس سوگواری اهل بیت به خصوص امام حسین را درج می نهاد بسیار زیاد . قبل این که عملیات والفجر 6 شروع شود. اهل نماز شب بود. علاقه ی زیادی به قرآن و نماز داشت.  

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

قبل از مدرسه کلاس قرآن می رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

سال پنجم ابتدایی مدرسه امام خمینی منطقه هراز محمودآباد

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :ـــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

تا کلاس 11 درس خواند. رشته علوم انسانی. مدرسه شهید بهشتی محمودآباد.

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :ـــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :ـــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :ــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

سن اش  به سربازی نمی رسید.

2- یگان اعزام کننده : ـــــــ

 3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :ــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :ــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):ـــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

پدرشهید: به همه ی اهل خانه علاقه داشت. و با پدر و مادر رفتار خوبی داشت.

مادرشهید: پسر با محبت و انسانی ای بود. با همه خوب بود.

 منصور قنبری- دوست و همرزم شهید : حرف های ایشان به دوستان بسیار تأثیر می گذاشت و بسیار مهربان بود و الگوی ما.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل بود.

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :ــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:ــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

ـــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

مادرشهید: در شب های قبل از انقلاب مبارزه می کرد، اعلامیه پخش می کرد، شب ها همیشه می گفت من می روم بخوابم اما نصف شب ها می رفت بیرون فعالیت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

مادرشهید: ایشان 24 ساعته در بسیج و سپاه بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 درجبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

ایشان بار اول در سن 14 سالگی به جبهه رفت. سه ماهی را در کردستان بود راهی جنگل و در تاریخ 28/11/62 از بسیج که محل اعزام نیروی زمینی بود، لشکر 25 کربلا

3- مجموع مدت حضور در جبهه :ــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

ایشان 17، 18 ماهی در اسارت بود که موج گرفتگی داشت و قطع نخاع کرد. و ذهنش در اسارت توسط قرصی که داده بودند به او . بعد که از اسارت برگشت در بیمارستان شفا یحیی تهران بستری شد. در عراق اسیر بود.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :ــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

سرانجام به خاطر همین شکنجه ها به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در گلزار شهدای توسکا محله محمودآباد دفن شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید می گوید: برای من تعریف می کرد موقعی که من اسیر آن ها بودم هر چی به من اصرار می کردند که به مصاحبه جواب بده من جواب نمی دادم. زن عریان را پیش چشم من می گذاشتند و من می گفتم خدایا یا جان من را بگیر یاکاری کن این زن را نبینم. می گفت: مامان بی هوش شدم وقتی چشمم باز کردم دیدم آن خانم نیست. فردای آن روز پیراهن تن من را می پوشید باز می گذاشت تن من، من پیراهن را می انداختم.

 

پدر شهید می گوید: به او گفتم می خواهم مغازه بخرم در مغازه کار کن گفت: نه، رفتیم مسجد برگشتیم گفت می خواهم جبهه بروم من گفتم: من می خواهم برایت مغازه بخرم در آن باش. گفت:« نه! ناموسم در خطر است.» راجع به ائمه گفت، از امام حسین گفت، گفتم تو از ائمه اطهار نگو، این ها یک نور خدایی هستند. در مورد حضرت علی اکبر گفت من جلوی حرفش را گرفتم، خدا گواه بود، ایستاد جلوی من و گفت:« تو روز قیامت جواب حضرت فاطمه را چه می دهی؟ »گفتم: من که خطا نکردم می گویم یک بار رفتی الان نرو پیش من کار کن. بعد در مورد حضرت علی اکبر گفت، حضرت ابوالفضل، بعد راجع به قادر سلمانی گفت: قادر سلمانی روز قیامت دست حضرت زهرا را بگیرد و بگوید این که از ما نیست .من دیگه حرفی نزدم و سکوت کردم.

 

 

 


وصیت نامه

*توصیه نامه شهید علی ابوالفضلی*

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید، چرا که دفاع از میهن دفاع از ناموس است و مرگ باعزت بهتر اززندگی با ذلت است. نماز اول وقت را فراموش نکرده ودر انجام فرائض دینی کوشا باشید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.