نام پدر : علی گدا
تاریخ تولد :1333/10/12
تاریخ شهادت : 1365/04/13
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

                                                 *وصیتنامه شهید پنجعلی آرائی*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با درودبر منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) ونائب بر حقش امام خمینی و سلام بر شهیدان گلگون کفنان صدر اسلام تا انقلاب اسلامی ایران و سلام بر تمام کسانی که برای اسلام و برای پیروزی انقلاب زحمت می کشند و با دشمنان خدا می جنگند.

اینجانب پنجعلی آرائی فرزند علی گدا دارای شماره شناسنامه 242 ساکن روستای شیخ محله به حکم شرعی اسلام بر خود واجب دانستم که به جبهه نبرد حق علیه باطل رفته و خون خود را اگر قابلیت داشتم در این راه که همان راه امام و راه شهیدان باشد فدا نمایم البته این را افتخار می دانم که توانستم گوشه ای از وظایف خود را نسبت به انقلاب انجام دهم لذا بر همین اساس لازم دانستم تا وصیت نامه خود را چنین بنویسم اول سفارشی به خانواده ام فرزندانم درسهای خود را ادامه بدهند و سعی کنند که راه مرا ادامه دهندو در بسیج و کارهای اسلامی محل شرکت کنند وصی من تا مادامی که فرزند بزرگ من پرویز به سن قانونی برسد برادر بزرگم بنام محمد آرائی می باشد و بعد از آن پسر بزرگم وصی من باشد و ناظر من همسرم بوده و این خانه در اختیار خانواده ام تا مادامی که سرپرست خانواده همسرم است می باشد و اگر فرزندانم بزرگ شدند و تشکیل خانواده داده اند همسر من در این خانواده و خانه طبق قانون شرع اسلام حقی دارد سفارشی به مردم محل و بسیج انجمن اسلامی از برادران بسیج و انجمن اسلامی و مردم متعهد و مسلمان محلم می خواهم که راه مرا ادامه بدهند. و نگذارند که خون شهیدان از بین برود در ضمن اگر به شهادت رسیدم مرا در قبرستان محل خودم شیخ محله دفن نمائید.

                                                                                                                         

والسلام

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

مرگ برآمریکا مرگ بر اسرائیل مرگ بر منافقین و صدام مرگ بر ضد ولایت فقیه.


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید پنج‌علی آرايي*

 

 

نام پدر: علی‌گدا

27 آذر 1349 بود که با «پنج‌علی» ازدواج كردم. ماحصل ازدواج‌مان، پنج فرزند به نام­هاي «پرويز، حسين، حسن، علي و زهرا» می‌باشد.

پنج‌علی در 12 دي 1333، در روستاي «شیخ محله» بابل به دنیا آمد. از كودكي­هاي او زياد نمي­دانم. پدرشوهرم «علي­گدا»، كارگر زحمتكشی بود. مادرشوهرم «ليلا» نیز، بانویی سختکوش و مهربان بود؛ به‌گونه‌ای که من او را مثل مادرم دوست داشتم.

سواد پنج­علي در حدّ خواندن و نوشتن قرآني بود؛ چرا که مجبور بود كار كند تا كمك‌خرج خانواده‌اش باشد. از این‌رو بنّايي مي­كرد.

او به دلیل تربیت دینی والدینش، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. به اهل بیت(ع) نیز، ارادت خاصی داشت و از آن‌ها الگو می‌گرفت.

درباره خلق‌وخویش باید بگویم که نسبت به پدر و مادر، نهایت ادب و تواضع را به خرج می‌داد. رفتارش با من نیز، با ملاطفت و خوش‌رویی همراه بود. گذشته از آن، در برابر دیگران نیز از خلق‌وخوی حسنه برخوردار بود.

وقتي انقلاب در تمام شهرها گسترش پيدا كرد، پنج‌علی هم دلش مي­خواست در این نهضت اسلامی نقش داشته باشد. از این‌رو، وقتی با امام و پيام­هايش آشنا شد، اهداف قیام را براي ديگران تشريح مي‌كرد. گاهي نیز در راهپيمائي­ها شركت داشت.

انقلاب كه پيروز شد، او به عضويت پايگاه مقاومت بسيج در آمد و به انجام نگهبانی و حفظ امنیت محل پرداخت. او به همه توصيه مي‌كرد که به اصول انقلاب پايبند باشند. همیشه به من و فرزندانم سفارش مي‌كرد که پشتيبان ولايت فقيه باشيم و هرگز امام را تنها نگذاريم.

با شروع جنگ، دلش براي جبهه مي­تپيد. بارها به من مي­گفت: «هر طور شده، بايد به جبهه­ بروم. تا كي بنشينم و كاري نكنم!»

پنج‌علی در 28 آبان 1361 به عنوان تک‌تیرانداز واحد اطلاعات ـ عملیات، راهی پایگاه مریوان شد. یک‌سال بعد نیز، راهی منطقه عملیاتی گیلان‌غرب شد.

در مهر 1362 نیز، با همراهی گردان امام حسین، در جبهه‌ها حضور یافت.

او در سال 1364 بارها در میادین نبرد با دشمن حاضر شد.

پنج‌علی در 31 اردیبهشت 1365 به عضویت سپاه در آمد.

و سرانجام، او در 13 تیر 1365 در حالی‌که در واحد تدارکات گردان امام حسین(ع) ادای تکلیف می‌کرد، طی عملیات کربلای 1 در منطقه مهران به آرزویش، یعنی شهادت، دست یافت.

و در نهایت، پیکر پاکش را بعد از تشییع، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردیم.