نام پدر : ماندگار
تاریخ تولد :1348/04/03
تاریخ شهادت : 1365/04/10
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید علی یادگاری*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم در مراسم سوگواری امام حسین(ع) شرکت کنید که  آثار دنیوی و اخروی بسیاری دارد.در مشکلات زندگی صبور باشید و از حضرت زهرا(س) کمک بگیرید که خداوند صابران را بسیار دوست می دارد.قرآن بخوانید و به آن عمل کنیدتا دچار لغزش نشوید.واجبات را به درستی انجام دهید و از حرام دوری کنید که موجب ناامیدی شیطان است. در نماز جمعه و   جماعت  که مظهر شکوه اسلام است شرکت کنید.                                                                                           


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی یادگاری

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1348، روستای لاروسر از توابع بخش کلاردشت شهرستان چالوس

3- نام و شغل پدر :

ماندگار، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

کبری، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

سه خواهر، شش برادر بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

پدر: ایشان وقتی بزرگ شد همیشه مسجد می رفت، اهل نماز و روزه بود. پدرم موذن بود و فرزندانم اصول دین و قرآن را از ایشان آموختند. نماز جمعه شرکت می کرد. ماه محرم همیشه مسجد می رفت. به اندازه و توان خود حقوق دیگران را رعایت می کرد. مادر: مسائل مذهبی را دوست داشت. در رعایت حجاب خیلی حساس بود. قرآن می خواند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):ـــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شهید زنده دل چالوس گذراند.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

تا دوم راهنمایی درس خواند مدرسه ی راهنمایی روستای پالوجده

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در کار کشاورزی و باغ داری کمک می کرد به خانواده.  

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــ

 

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

پدر: به همه علاقه مند بود و فکر درس خواندن و کار کردن بود. با همه ی خواهرها و برادرها خوب بود. در کنار مدرسه در کار باغ و زمین کمک می کرد. به ما می گفت ما برویم از مملکت مان دفاع کنیم. صدیقه- خواهر: ایشان به مادر علاقه ی بیش تری داشت. فرد راز نگه داری بود.

 

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــ

 

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

مادر: ایشان فراوان در تظاهرات شرکت می کرد و شب و روز در پایگاه بسیج بود.

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1ـ سال 65 از واحد بسیج سپاه چالوس داوطلب اعزام شد. به مهران کربلای 1، مسئولیت بی سیم چی .

2ـ سال 65 از سپاه چالوس واحد بسیج داوطلب اعزام شد جبهه

3ـ هورالهویزه و سر پل ذهاب هم رفته بود. چند باری اعزام داشت.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

ایشان 7/11/65 در مهران عملیات کربلای 1 بر اثر اصابت ترکش به بدن به فیض شهادت نایل گشت و 1 الی 3 روز در سردخانه بود تشییع شد و در گلزار شهدای روستای کشکسرا دفن شد.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مجید- برادر: آخرین باری که می خواست برود حاجی مخالفت کرد چون به او الهام شده بود که شهید می شود. ایشان کیف اش را در اتاق جا گذاشته بود که بعد از یک هفته اطلاع دادند که کیف اش در اتاق جا مانده. زمانی که می خواست برگردد تا کیف خود را ببرد من را بوسید گفت:« به هیچ کس نگو که من رفتم.» بعد هم که هفتم شهید نظام بوده خبر دادند علی شهید شده. آن زمان ناز و نوازشی که می کرد مرا یادم است. سرشان را به سرم می چسباند و دست شان را روی سرم می گذاشتند نازم می کردند.