*زندگی نامه شهید يعقوبعلي ياوري مرزناكي*
نام پدر: غضنفر
در اول فروردين 1333 که بهار در كوچه پسكوچههاي روستای «بالا مرزناک» گل و شكوفه ميريخت و يا مقلبالقلوب بر لب اهالي جاري بود، «غضنفر و ننهخانم» چشم به راه بهار ديگري بودند تا با آمدنش، صفاي ديگري به خانهشان دهد.
«يعقوبعلی» در دامان خانوادهای کشاورز و زحمتکش، چوننهالي زيبا رشد كرد.
او تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در دبيرستان «آيتالله نوري» بابل ادامه داد.
با اینکه فردي كوشا در فراگيري علم بود، به دليل مشكلات مالي، از ادامه تحصيل بازماند؛ اما این موضوع، او را از مطالعه بازنداشت.
برادرش«قربان» میگوید: «یعقوبعلی بيشتر كتابهاي دكتر شريعتي، استاد مطهري و نهجالبلاغه را مطالعه ميكرد.»
یکی از دوستان یعقوبعلی، از خلقوخوی او اینگونه ميگويد: «ما براي ادامه تحصيل، در بابل حجرهاي را اجاره كرديم. چرا كه مسافت بين روستاي ما و شهر زياد بود. نميتوانستيم به موقع سر كلاس حاضر شويم. پدر يعقوب هفتهاي پنج تومان برايش پول ميفرستاد. يعقوب اين پول را براي راحتي و رفاه خود خرج نميكرد، بلكه هر جا مستضعفي ميديد، اين پول را به آنها ميداد. حتّي غذايش را كه مادرش برايش ميفرستاد، بين فقرا تقسيم ميكرد.»
در بیان تقیدات دینی این فرزند نیک سیرت باید گفت که در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. او كه به مسائل ديني بسيار اهميت ميداد، براي پاسخ سوالات خود به مسجد «كاظمبيك» كه محل رفتوآمد طلاب بود، ميرفت و با آنها به بحث و گفتگو مينشست. همين روحيه، باعث شد كه با اوجگيري جريان انقلاب، به همراه چند نفر از دوستان، نامهها و پيامهاي انقلابي امام را شبانه داخل منازل مردم منطقه بیندازد تا آنها را با انديشههاي انقلاب آشنا كند. همچنين در روزهاي خاصي، همراه دوستان، تظاهراتي را ترتيب ميداد و از محله خودشان به سمت محلات ديگر ميرفت. یغقوبعلی چند مرتبهای نیز، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
اوبا سقوط نظام شاهنشاهي و با روحيه انقلابياي كه داشت، در 15/10/59 به عضويت سپاه پاسداران درآمد.
با شروع جنگ تحميلي،یغقوبعلی جزء اولين گروهي بود كه از بابل به جبهه اعزام شد.
و سرانجام، او در18/3/60 در راه دفاع از مظلومان روستاي «دارالك» مهاباد، به وسیله حزب دموكرات، بر اثر اصابت خمپاره به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز در آرامگاه زادگاهش براي هميشه آرام گرفت.