نام پدر : علی
تاریخ تولد :1341/00/00
تاریخ شهادت : 1367/03/23
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید محمدزمان ولیپور*

 

به شما توصیه می کنم فرمانبردار محض ولایت فقیه باشید و از روحانیت متعهد پیروی کنید. با کسانی که با این انقلاب به مخالفت بر می خیزند مبارزه کنید چرا که آنان مخالف دین هستند و تا جایی که در توان دارید برای حفظ این انقلاب کوشا باشید. دفاع از مملکت و ناموس خود را مثل نماز و روزه واجب بدانید. همیشه در کارهایتان به خدا توکل کنید. قرآن بخوانید و به آن عمل کنید. عزیزان سعی کنید بین حرف و عملتان فاصله ای نباشد. به والدین خود احترام بگذارید و به آنها نیکی کنید.

 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمدزمان ولیپور افروزی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1341 ـ روستای پایین سرست ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

علی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

زهرا ابراهیمی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود: ــــــــــــــ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان امام خمینی ـ بابل ـ رشته علوم طبیعی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

شهید در کار کشاورزی به پدر کمک میکردند .

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید پس از اخذ مدرک دیپلم به حوزه علمیه رستم کلا بهشهر رفتند البته شهید رشته پزشکی در دانشگاه قبول شدند اما حوزه را ترجیح دادند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی  و تظاهرات شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

2/66 ـ حوزه امام حسین ـ سپاه ـ کردستان ـ هفت تپه ـ شلمچه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

23/3/67 ـ شلمچه ـ انفجار خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

5/4/67 ـ گلزار شهدای هفت تن روستای سرست ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید:  شهید از کودکی ساده زیست بودند از این رو کم خرج و کم هزینه بودند. نه تنها در کارهای شان هرگز اسراف دیده نمی شد بلکه از چیزهایی که متعارف بود و افراد متوسط از آن استفاده می کردند او دوری می کرد . لباس نو نمی پوشید بلکه می رفت از بازار لباس کهنه و دست دوم می خرید و آن را می شست و می پوشید آرزو به دلم ماند که یکبار ایشان لباس نو بپوشد حتی وقتی ایشان به حوزه رفت عبایش هم نو نبود و در آن پنبه زیاد داشت روزی با اصرار من مقداری پول به او دادم تا در قم عبایی بخرد او قبول کرد و پول را گرفت و با آن عبا خرید و با بقیه برای خود چند کتاب خرید بعد به من گفت: مادرجان پولی که به من دادی چقدر بابرکت بود چون هم کتاب خریدم هم عبا .

همرزم شهید: ایشان استاد ما در جبهه بودند همیشه با پای برهنه از اول تا آخر جنگ پیش او بودیم و با پای برهنه با آرپی جی 7 بر دوش، هر جا که می خواستند می رفتند به او می گفتم که جسمت خسته می شود ایشان پاسخ می داد که اگر روح خسته باشد جسم خسته می شود . او خستگی ناپذیر بود و در عملیات وقتی شرکت می کرد دیگران خسته می شدند ولی او خستگی نداشت .

همرزم و دوست شهید: شهید سردرد شدیدی داشت اخوی بنده و چند نفر از اهالی محل به نزدش رفتند و گفتند: آقا زمان خدا بد ندهد شهید فرمود خداوند هیچوقت بد نمی دهد هر چه از دوست می رسد نیکوست . خودش درد داده و درمان هم می دهد به من چه ربطی دارد که سرم درد می کند اصلاً سرمن به من تعلق ندارد متعلق به اوست .