نام پدر : حسینعلی
تاریخ تولد :1342/06/19
تاریخ شهادت : 1365/12/08
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیت‌نامه  شهید ولی‌الله ولایتی*

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

ولاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

آنانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندارید  بلکه زنده‌اند و در نزد خدا روزی می‌خورند.

 

با درود و سلام بر حضرت ولی عصر (عج) و نایب بزرگوارش امام خمینی ره و با سلام و درود بر سنگرنشینان غرب و جنوب کشور اسلامی ایران و سنگر نشینان اسلام  سلام و درود بر ارواح پاک و مطهر شهدای اسلام و جمهوری اسلامی ایران و علی‌الخصوص شهدای شهید آباد.

برای سومین بار وصیت‌نامه ام را می‌نویسم که شاید خداوند توفیقي دهد که ما را هم از یاران حسین (ع) و شهدای کربلای حسین (ع) محشور نماید.

این جانب ولی‌الله ولایتی، فرزند حسینعلی ولایتی عضو کادر رسمی لشکر 25 کربلا.

ابتدا  با نام و یاد خدا و برای خدا سخنم را آغاز می‌کنم، بدین امید که مؤثر باشد  بنویس اي قلم من، بنویس از انسان از مقام والای آن واز مسئولیتی که برعهده دارد، انسانی که خلیفه خدا در زمین است و نه آن انسانی که طی قرن‌های متمادی، ماده و لذایذ حیوانی را سرلوحه زندگی قرار می‌داد.

خدا را شکر در گوشه اي از سرزمین پهناور امامي بزرگوار از سلاله ابراهیم بت‌شکن آفریده شد که تمام تاریکی‌ها و پلیدی‌ها ناپاکیها را کنار زد و همه را یکی پس از دیگری درید و زنجیر‌های استعمار و استثماررا پاره کرد وهمه آنها  را در زباله‌دان تاریخ انداخت.

اینک پیام من به شما امت حزب‌الله و شهیدپرور (برادران بسیجی)

اولا من خیلی کوچکتر از آن هستم که بخواهم به قهرمانان تاریخ بشریت پیامی بدهم، لکن برای یادآوری نکاتی را متذکر می‌شوم.

پیامی چند به امت حزب‌الله شهید آباد: و شما ای برادران بسیجی  وسپاهی ا م دورود بر شما که امام درباره تان فرمود خدا پشتیبان شماست و من هم پشتیبان شما و ملت هم پشتیبان شماست. 

تلاش برای اسلام کنید که چشم همه پابرهنه‌ها و زاغه ‌نشینان چشم همه محرومان و مستضعفان بشماست.

پس بکوشید که این بار سنگین مسئولیت كه همه پاسداری از خون شهیدان است حراست کنید.

و در شب‌های جمعه دعای کمیل بخوانید و دعا‌های توسل و فرج آقا امام زمان (عج) را بخوانید و از دعا بجان امام غفلت نفرمایید و در نمازهایتان و عبادت‌هایتان عبودیت داشته باشید و برای رزمندگان اسلام دعا کنید و ضمناً از منافقین غافل نباشید كه اینها گرگی هستند در لباس میش،

و از شما سروران بسیج پایگاه مقاومت شهدای شهیدآباد می‌خواهم که در کارهای تبلیغی بیشتر تلاش کنید تا در جنبه نظامی.

دعای توسل و کلاس‌های آموزشی عقیدتی برگزار کنید حتی این که مراجعه‌کننده کلاس‌ها کم باشد از شما تشکر می‌کنم زیرا با بیداری‌های شبانه‌روزی شما دشمن به خواب نمی‌رود و خیال آسوده ندارد و هرگز از دشمنان اسلام و قرآن غافل نباشید.

از شما عزیزان سروران گرامی التماس دعا دارم مرا به بزرگواری خودتان ببخشید.

و توای پدر و مادر عزیزم، ميدانم كه برای آمدم لحظه‌شماری می‌کنید، برای من دلتنگ نباشید و نگران نشوید اگر خدا توفیق نصیبم کرد و لیاقت شهادت را پیدا کردم خودتان را ناراحت نکنید.

مادرم تو شادي کن ز مرگ من                    نمردم زنده می باشم مادرم

 خدا می‌خواست تو بي پسرشوی مادر جان شیرت را حلالم کن تاخمینی را كنم یاری.

پدر عزیزم، از شما معذرت می‌خواهم که شما را به رنج و زحمت انداختم و وظیفه‌ای که به عهده من بود نسبت به شما و در مقابل شما داشتم به خوبی به اتمام نرساندم و علاوه بر آن خیلی برایم دردها را متحمل شدید.

ای پدر و مادر عزیزم! که ان‌شاءالله این شهادتم بر شما مبارک باشد.

سلام برتو اي همسرم! ای مقاوم و ای استوار! بدان که چشم روزگاراز تمام حرکات و افعالت عکسبرداری می‌کنند. و همه افعالت  روی همگان تصویر زیبا و زشت می‌گذارد.

آنچنان مقاوم و استوار باش که دلیران و استواران مقاوم بپاي تو می‌افتند و آنچنان سخاوتمند و مهربان باش لقمان ها دربان جود و بخشش و بذل تو باشند و آنچنان زندگی کن که همه از دستت آسوده خاطر باشند.

و آنچنان بسرای دیگر بشتاب و بسوی مرگ روانه شو که همه از نبودنت ناراحت باشند. امیدوارم تلاش‌های همه اقوام و آشنایان راهت را هموار کند.

و صدایت را بفریاد و فریاد را کوبنده و درهم شکننده هر چه نامردمی قرار دهد.

و تو ای همسرم حجابت را حفظ كن سلاح تو حجاب توست.

همسرم! می‌دانم برای آمدنم لحظه‌ شماری می‌کنید و می‌دانم چه قدردلت ميخواهد در کنار شما باشم و می‌دانم هر روز منتظر هستید تا من بیایم.

همسرم! برایم نگران نباش و برایم ناراحت نباش.

زیرا دشمن از گريه شما می‌خندد و از خنده شما می‌گرید.

که دشمن خوار و زبون خوشحال می‌شود و من دوست ندارم که دشمن خوشحال شود.

همسرم! از عبادت غافل مشو و سرلوحه زندگیت، خدا یعنی عبادت باشد است.

از دیگران عیب‌جویی مکنيد و خود را برتر و بالاتر از دیگران مدانيد و از خدا بترسيد و از مرگ غافل نباشید زیرا که  از حضرت علی علیه‌السلام پرسیدند نزدیک‌تر چیست و نزدیک‌ترین چیست:

فرمود نزدیکتر قيامت و نزدیكترین مرگ است.

همسرم! بیشتر فکر کن و کمتر حرف بزن، هنگامی که ناراحتی قرآن بخوان و شب‌های جمعه به مزار شهدا برو و هر غروب جمعه به مزارم بيا و فاتحه بخوان.

و یک پرچم سبز بر مزارم برپا دارو در آنجا نیز بیاد آخرت باش و بگو خدایا! تو شاهد باش که همسرم هیچ وقت دلش نمی‌خواست در بستر بمیرد و آرزوي شهادت داشت و همان جا نماز شكر بخوان كه همسرت به آرزویش رسید و مرا ببخش که بدقولی کردم و به شما گفته بودم که چند روز دیگر برمی‌گردم و شما را با خود به مسافرت می‌برم ولی نتوانستم به عهدم وفا کنم. وامیدارم که مرا به بزرگواريتان عفو نمایید.

نکاتی چند به فرزندم علی آقای ولایتی

امیدوارم که در آینده پندی باشد برای تو، فرزندم سلام علیکم، تو نور دیده گانم بودی.  

تو و مادرت تنها کسانی بودید که بیش از هر چیز دوستشان داشتم ولي چه كنم  فرزندم اسلام به من احتياج دارد و به من نیازمند است. می‌خواهم چند کلمه اي به شما سرور گرامی ام بگویم:

اولاً: نماز و عبادت را در راس کارهایت قرارمی دهی.

ثانیاً: امورات خانه را به شما و مادرت می‌سپارم و دست مادرت را بگیر.

ثالثاً: باید به مدرسه بروی و درس بخوانی تا ان‌شاءالله موفق بشوی.

فرزندم! این را بدان که پدرت در راه خدا کشته شد.

فرزندم! هیچ ‌گونه تکبر نداشته باش، زیرا از امام معصوم علیه‌السلام نقل شده است که اي کسانی‌که نطفه گندیده بوديد و در طول عمر حمال قا زورات و بعد از مرگ متعفن خواهی بود به چه تکبر داريد.

فرزندم! احادیث و روایت قرآن بخوان که رهگشای مسلمین است.

 ‌فرزندم! نکند خدای نکرده لغزش در ايمانت پدیدار شود که من خیلی سخت از این بابت نگرانم. 

در پایان چند نکته را متذکر می‌شوم

همسرم! رفتن به مزار شهدا را فراموش نکن عوض من هر هفته سر قبر سید تقی موسوی فاتحه بخوان.

همسرم! حا ل که  من عازم خط مقدم هستم تاریخ 65/11/18 و معلوم نیست کی برمی‌گردم و شما هم در وضعی سخت به سر می‌برید من  خیلی ناراحت هستم.

ان‌شاالله اگر فرزندم که صحیح و سالم به دنیا آمد بخواست خدا اگر پسر بود نام مرا بگیريد و اگر دختر بود فاطمه زهرا نام بگذارید. و به او بگویید که بابايت شهید شد.

دروغ به فرزندم ياد ندهید و نماز را بیشتر تأکید می‌کنم. بين فرزندانم فرق قائل نشوید. و آنها را در زندگی‌تان کمک کنید، ان‌شاالله که موفق باشند.

و در آخر خدایا! ما را شکرگزار نعمت‌های خود قرار بده.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

والسلام‌علیکم

ولی‌الله ولایتی

 


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید ولي­ الله ولايتي*

 

نام پدر: حسين­علي

در يكي از روزهاي شهريور 1342 پسري در «تروجن» بهشهر چشم به جهان گشود كه او را «ولي­ الله» نام نهادند. پدرش «حسين­علي» كشاورزي ساده‌زيست، و مادرش«سيّده رقيه»بانویی خانه­دار و همراه همسر در زندگی بود. آن­ها داراي پنج فرزند بودند كه ولي ­الله، فرزند سوّم‌شان بود.

پدر و مادر از همان دوران كودكي،روح فرزندشان را به حب اهل بیت(ع) صیقل داده، بذر معرفت را در دل كوچكش پاشيدند.

ولی‌الله دوران ابتدائي را در دبستان دولتي «تاج» زادگاهش گذراند.سپس با گذر از مقطع راهنمايي­ در مدرسه  «آيت ­الله كوهستاني»،به دبيرستان «شهيد عباس­ زاده» فعلی در بهشهر راه یافت.

در بیان اوصاف اخلاقی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه امور رضایت‌شان را مد نظر داشت. در رفتار با دیگران نیز، از گشاده‌روئی و رأفت برخوردار بود.

ولی‌الله به سبب تربیت دینی پدر و مادر،همواره در ادای واجبات و مستحبات، اهتمامی خاص به خرج می‌داد و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن،این سرچشمهحکمت نیز مانوس بود و در عمل به آن، کوشا.

در دوران انقلاب، از آن­جا كه ولی‌الله سنّ و سال زيادي نداشت، امّا در راهپيمائي­ها حضور داشت. نوارها و سخنراني­هاي امام را هم تهيه و گوش مي­كرد.

پدرش مي­گويد: «در سنّ نوجواني به ما گوشزد مي­كرد كه چرا اين‌همه زورگويي و ستم از جانب شاه را تحمل مي­كنيد و برنمي­خيزيد!»

با پیروزی قیام مردم ایران، ولی‌الله اقداماتش را با حضور در بسیج، انجام فعالیت‌های فرهنگی در منطقه هزار جریب،تشکیل تیم فوتبال با هدف سلامت روح و جسم جوانان، و ترغیب آنان به شرکت در نهادهای انقلابی از سر گرفت.

او همچنین در شناسائی و دستگیری عناصر ضد نظام نیز نقش موثری داشت.

ولي ­الله عاشق ولايت فقيه بود و از سر همين علاقه، تابع دستور امام خميني بود. از این‌رو، با شروع جنگ تحميلي، او در سال 1360 داوطلبانه به عنوان تک‌تیرانداز به جبهه­ هاي نبرد حق عليه باطل شتافت.

 

او علاوه بر قبول مسئولیت آماد در منطقه جنوب در سال 1361،در عملیات والفجر مقدماتی حضور پیدا کرد.

در سال‌های 1362 و 1363 نیز در جبهه حضور بسزایی داشت.

او به عنوان نيروی خط‌شكن، در عمليات والفجر 8 در فاو شركت كرد.

ناگفته نماند که یک بار نیز در حین نبرد با دشمن در جبهه،دچار جراحت شد.

«عباس حسن‌زاده» از هم‌رزمش این‌گونه یاد می‌کند: «یک شب در منطقه در صف نماز بودیم که نیروهای عراقی با کاتیوشا شروع به موشک زدن کردند. آن لحظه، ما و امام جماعت از مسجد خارج شدیم، ولی ولی‌الله نمازش را قطع نکرد.»

و سرانجام، ولی‌الله در 65/12/8 در شلمچه، در کسوت مسئول پرسنلی به جمع یاران سفرکرده‌اش پیوست.پیکر پاکش نیز در سال 1375 با وداع همسرش «زينب صابري» و یادگارانش «علی و فاطمه» در گلزار شهدای«امامزاده حسن(ع)» روستای «شهیدآباد بهشهر» به خاک سپرده شد.