*توصیه نامه شهید رحیم وریجی*
به شما توصیه می کنم که پیرو ولایت فقیه و روحانیت متعهد باشید. در انجام فرائض دینی بخصوص نماز اول وقت بکوشید. به خواهرانم توصیه می کنم که حجاب خود را رعایت کنند که حجاب شما برتر از خون شهید است. در تربیت فرزندان خود شئونات اسلامی را در نظر بگیرید تا فرزندانی صالح پرورش دهید.
شهيد رحيم وريجي
فرزند: نصرالله
در نخستين طلوع تابستان سال 1330 در روستاي «سقنديكلا» از توابع «كليجانرستاق» ساري چشم به راه رسيدن كودكي بود با نام «رحيم». نوزادي، برخاسته از دامان زوج سختكوش چونان «نصرالله و فاطمه» كه با پيشه كشاورزي، روزگار ميگذراندند. رحيم با پايان دوره ابتدايي در روستا، وارد مدرسه راهنمايي در ساري شد و در پايه سوّم همين مقطع، به دليل عزيمت به جنگ، ترك تحصيل كرد.
«عظيم» از برادرش، اينگونه ياد ميكند:
«علاقه خاصّي به قرآن داشت و به تلاوت آن ميپرداخت. در خانه خودش مراسم دعاي توسل، كميل و ندبه تشكيل ميداد و علاوه بر آن در برنامههاي ديني بيرون هم شركت ميكرد.»
و امّا روايت فصل ديگري از زندگي وي به بيان همسرش، «فاطمه رفيعيان»:
«فردي متعهد و مقلّد به امام خميني بود. به شدّت از طاغوت زمان متنفر بود و در فعاليتهاي ضدّ طاغوت شركت داشت. بزرگترين آرزويش نيز برقراري پرچم اسلام در سرار جهان و پيروزي انقلاب بود.»
از اوصاف اخلاقي رحيم، همين بس كه در مهرباني و دستگيري از ديگران زبانزد بود، به گونهاي كه اگر كسي مشكلي داشت، سعي ميكرد در حلّ آن كمكشان كند. حتّي براي كمك به آنهايي كه پير بودند و از لحاظ اقتصادي گرفتاري داشتند، به ياريشان ميشتافت.
وي در 1/1/1359 به عضويت سپاه درآمد و مدّتي بعد به جبهه غرب عزيمت كرد. از 9/8/1360 نيز به مدّت 3 ماه در جنوب به سَر برد.
عاقبت، اين شهيد گرانقدر در 15 بهمن ماه سال 1362 در اثر سانحه تصادف مجروح و يك هفته بعد در بيمارستان تهران به درجه والاي شهادت نائل آمد. سپس با وداع يادگارانش، «حسين، مهدي، محمدجواد و محسن»، در 17 بهمن ماه در گلزار شهداي «ملامجدالدين» ساري آرام گرفت.