نام پدر : علی اصغر
تاریخ تولد :1338/01/01
تاریخ شهادت : 1359/08/08
محل شهادت : آبادان

خاطرات

 

شهيد حسينعلي ودودي در سال 1338 در شهر رستمكلا به دنيا آمد در سن 7 سالگي قدم به مدرسه نهاد و با تلاش رنج فراوان ديپلم گرفت .شهيد از سال 1349 همراه با عده اي از برادران ديني اش در رستمكلا هيئتي مخفيانه به وجود آوردند  كه در اين جلسات قرآن ميخواندند و مسائل ديني را پيگيري مي كردند .

وي در سال 1350 در اثر درگيري با طرفداران شاه مخلوع بهمراه عده اي از برادران به زندان افتاد وي در اولين تظاهرات بهشهر شركت داشت در پخش اعلاميه ها و شعارهاي سخنراني رساله امام بين مردم بطور مخفيانه كوشش ميكرد و در حين انجام اين وظيفه مهم به آگاهي دادن مردم در مورد جنايت شاه مي پرداخت در رستمكلا شركت فعال داشت و در تظاهراتي كه در رستمكلاانجام گرفت منجر زخمي شدن 9 تن از اهالي رستمكلا از جمله برادر شهيد گرديده بود ، شركت  داشت . شهيد حسينعلي ودودي از معدود جواناني بود كه در روزگار قعطي فريادها و در روزهاي قعطي ايمانها ودر روزگار رايج تهمتها ودرآن شرايطي كه جز تمسخر وزير خذ از ديدن مومنين مهذب كس به لب نمي آورد . يعني در آن شرايط جهنمي كه براي مومن واقعي بودن با انوع گوناگون عذاب ، ترس و هراس ، خجلت و تنهاي و شرمندگي ، شماتت دشمن ، ملامت دوست ، نصايح پدرانه دوستانه براي حفظ جان براي حفظ پست زندگي ، پست و پوچ خويش و تهديدهاي دشمنان كه مردانه ايستاد و چه استوار .از خصوصيات او اين بود كه شخصي بغايت مهربان بود و مومن . كتابهاي امام را بخانه ميآورد و گاهي اگرخطري احساس ميشد كتابها را دفن ميكرد و يك روزي كه رساله امام را به خانه آورده بود او را از اين كار منع كردند او گفت هيچ كاري نميتوانند بكنند هميشه خانواده ها را بكمك فقرا ودرماندگان  تشويق ميكرد وخودش به هيچ وجه دنيا پرست و پول دوست نبود هميشه در فكر كمك به همسايگان وتهي دستان بود و در كارهاي خير و عادت و رعايت احكام شرع مبين ترغيب و تشويق ميكرد . البته از خيلي وقت قبل مذهبي و متشرع بود .

در آن زمان كسانيكه داراي اعتقادات محكم مذهبي بودند مورد تمسخر قرار ميگرفتند ولي او تحت تأثير و سرزنش و تمسخر شياطين قرار نمي گرفت و بعدها كه در مسجد انجمن اسلامي از طرف جوانان تشكيل شده بود و در آن مسجد جوانان جمع ميشدند و مقالات انقلابي ميخواندند و سخنرانيها بر ضد رژيم پهلوي انجام ميشد مرتباً شركت ميكرد . در اين موقع كه بين سالهاي 52 و 55 بود هميشه از طرف ساواك تهديد ميشد و بوسيله عوامل آنها سعي ميشد كه ايجاد رعب و وحشت شود تا جلسه آنها را بهم بزنند ولي عليرغم همه وسوسه هاي آنها هرگز سنگر خود را ترك نكرد گرچه او رابهمراه عده اي به ساواك بردند و از طرف ساواك آنها را ملزم به تعطيل و ترك آن جلسه نمودند ولي اين جوانان غيور از جمله همين شهيد ، حسينعلي ودودي از كار و مبارزه خود دست برنداشت و هرگاه كه از طرف دوستان مورد نصيحت قرار ميگرفت كه دست از كارهاي خطرناك بردارد او خود را آماده شهادت ميدانست و ميگفت: بالاخره بالاتر از مرگ چيزي نيست و چه بهتر كه در راه خدا باشد مگر خون ما از خون جوانان امام حسين (ع ) رنگين تر است .

شهيد ودودي در سال 1356 ازدواج نمود ثمره اين ازدواج دو فرزند به نامهاي عليرضا و ربابه ميباشد

شهيد حسينعلي ودودي در اوايل جنگ تحميلي در تاريخ 8 / 8 / 59 در جبهه آبادان به شهادت رسيد .

                                                             يادش گرامي و راهش پررهرو باد