*وصیت نامه شهید خلیل واحدیان نیم چاهی*
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المومنین* یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین و ان یکن منکم مائه یغلبو الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون*
ای رسول ما! خدا ترا کفایت است، و مؤمنانی که پیروان تواند. ای رسول! مؤمنان را بر جنگ ترغیب کن که اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمنان غالب خواهید شد، و اگر صد نفر بوده برد، و هزار نفر کافران غلبه خواهید شد، و اگر ثد نفر برد و هزار نفر کافر غلبه خواهید کرد زیرا آن ها گروهی بی دانشند. (انفال آیه 63 تا 65)
با عرض ادب و درود فراوان بر مهدی موعود منجی عالم بشریت، و نائب بر حقش امام خمینی و شهدای به خون خفته صدر اسلام و شهدای جنگ نحمیلی، و خانواده معظم شهدا، اسرا، مفقودین، جانبازان انقلاب و جنگ لحظات عمر همچون گرد باد از راه رسیده می گذرد، و تاریخ ورق می خورد، چهره ها نمایان می شود، و راهیان طریق نور همچون تک سوارانی سبک بال با سرعتی عجیب در شتافتن به سوی معشوق دنیا را می نوردند. لذایذ دنیوی را در هم می پیچند تا غرق در نور نه خود نور شوند بلکه همانند نور به عرصه ی پیکار نبرد حق علیه باطل روند و شادمان شهادت را در آغوش گیرند.
رزمنده با درک و دریافتی روشن و مستقیم وریشه بسته در ایمان و یقین برای ادای دین و انجام ضروری ترین و مبرم ترین تکالیف و وظایف به حرکت در آمده است. برهان بیدار خود و شعله ور در نور گرمای عشقی بزرگ را پاس میدارد، و در عمق گمنامی می رود تا لیاقت و شایستگی عاشق بودن را با تمامی وجود به محک تجربه زند و از آن پس در تمامی جهان با سر افرازی به چشم چهره خود بنگرد، داوطلبانه به پشتوانه برانگیزاننده و شعوری ژرف و زلال هویت خود را می پاید و در تداوم راهی که آگاهانه برگزیده به خیل پر نشاط رزمندگان و یاران حق پیوسته و راه به سوی دیار عاشقان می جوید لحظه های وداع و خداحافظی با همسر و فرزند در ذهن و بعد سفارش ها و حرفهای ساده و نگاهایی که جای هر کلام و پیام را می گیرد. و با درخششی نیرومند بی هیچ ادا و اصولی از یگانگی و همدلی و هم نوائی دو دوست و دو همراه و همراز زندگی برای امروز و فردا و فرداها سخن می سرایند و او در میان بدرقه ای گرم و خوش و صمیمی در میان هاله ای از دعا همراه و همگام یاران و برادران به حرکت در می آید. او این دلیل متواضع که خود را در میان هزاران هم رزم و برادر ایمانی چونان قطره ای می بیند در دریا و پیوسته همچون دریا با موجهای پر خروش با حضور قلب در ساده ترین و شفاف ترین عبادات از خدا طلب توفیق می کند. برای خود نمی خواهد طلب او، طلب هزاران زن و مرد می باشد، خواست او پیروزی اسلام، پیروزی مسلمین، تداوم انقلاب اسلامی، استقلال و سر بلندی و آزادی میهن اسلامی ایران دیدگاهی است که، در پی یافتن به حال و فرصت برای پالایش جان خود به عنوان یک مرد مسلمان تعهد را شناخته و خود را باز یافته است همراه با انقلاب با صبر و شأنت و وفاداری پیش آمده و به سهم خود از هیچ کوششی در راه انقلاب اسلامی دیر گاهی است که، همراه با انقلاب رشد یافته و با تلاشی سزاوار به درک ذات حرکتها و تقلاهای بشری در راستای تبدیل جهان به مکانی برای آزاد و آزاده زیستن پی برده است.
او حالا براین وقوف رسیده که جهان نباید جولانگاه شر و فساد و تباهی و بیهودگی باشد و نیک می داند که جهان خواران و قدرتهای بزرگ استکباری و سلطه طلبان بنابر سرشت خود از بیداری و قیام و حق طلبی ملتها می هراسند و در دشمنی آشتی ناپذیر با استقلال و آزادی کشورها و ملتهای جهان سوم به کثیف ترین و رذیلانه ترین حربها و شیوه ها متوسل می شوند.
او به یمن انقلاب اسلامی به شناخت رسیده که قدرتهای بزرگ در ادامه غارتگری و تبهکاری خود سالیان سال بر کشور و سر زمینهای او سلطه مستقیم و غیر مستقیم داشته اند و با پیروزی خونبار انقلاب اسلامی ناچار شده اند بساط و آلات چپاول رااز اینجا جمع کنند و بگریزند و به وضوح و روشنی می بیند و می داند آمریکای جهان خوار، آمریکای سیلی خورده از اسلام و انقلاب اسلامی و مردم مسلمان ایران برای شکستن انقلاب اسلامی از هیچ توطئه و طرح کثیفی رویگردان نبوده و نیست.
او آگاه است که آمریکا و رژیم صهیونیستی، عراق را به یورش وحشیانه و تجاوز به میهن اسلامی ایران بر افراخته است. او می بیند و می داند که حالا در وضع و شرایطی که ارتش وحشی رژیم جنگ افروز عراق در سراشیبی اضمحلال قرار گرفته و رژیم صهیونیستی بغداد در آستانه فروپاشی است. آمریکای جنایتکار آشکارا به حمایت صدام دست نشانده آمده، و از صلح سخن می گوید، او آگاه است و می داند که مردم مسلمان این سرزمین الهی تا رسیدن به پیروزی نهائی و فتح کامل و فروپاشی رژیم صهیونیستی بغداد و سوزانده شدن ریشه فتنه، تدوام جنگ و دفاع مقدس را حق مسلم خود می داند با این درک و دریافت و شناخت است ما و صدها هزار همرزم دلیر و سلحشور، با تمامی توان با جسم و جان به رزمگاه می شتابند باور کنیم، و به یاد داشته باشیم که انشاءالله با نوید فتح نهائی از سوزانده شدن ریشه فتنه و فروپاشی قریب الوقوع رژیم پلید و ضد بشری و تبهکار بغداد خبر خواهند آورد.
خدایا! با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان برویم، و بر پیمان خود همچنان استوار مانده ایم. خدایا! هیاهوی بهشت را می بینم، چه غوغائی! حسین (ع) به پیشواز یارانش آمده، چه صحنه ای فرشتگان ندا دهند که همرزمان ابراهیم همراهان موسی همدستان عیسی هم کیشان محمد هم سنگران علی، هم فکران حسین، همگامان خمینی، از سنگر کربلا آمده اند، چه شکوهی! خدایا! هر چه توانم بود در راهت دادم، ای کاش صدها جان داشتم در راهت می دادم. خداوندا! بهترین آرزوی من بود که شهید شوم و تو را سپاسگزارم شهادت را نصیبم کردی خیلی خوشحالم که به همرزمانم می پیوندم.
چند وصیت به پدر و مادرم:
مادرم! هیچ وقت از شهادت من ناراحت نشوید. برای مظلومیت حسین(ع) گریه کنید که، دشمنانش ناجوانمردانه او را به شهادت رساندند. برای معصومیت طفل شیر خواره امام حسین علی اصغر(ع) گریه کنید. سعی کنید مجلس ترحیم را کم تشریفاتی برگزار کنید.
پدرم، مادرم! ببخشید که پسر خوبی برای شما نبودم و زحمت های طاقت فرسای شما را جبران نکردم اما چه کنم که، رسالت پایداریم، حکم می کرد که در راه دین خدا و فضیلت اسلام بجنگ بروم و حرکتم در راه خدا باشد. ناراحت نباشید چون امانت خدا را پس داداه اید، خوشحال باشید که فرزند شما در راه خدا جنگید و شهید شد.
هم محلیهایم! مرا عفو کنید و ببخشید که یک هم محلی خوبی برای شما نبودم. مجلس شهدا را بهتر و با
شکوهتر برگزار کنید. در مراسم دعای کمیل بیشتر شرکت کنید. برای رزمندگان اسلام آرزوی توفیق و موفقیت از خداوند طلب کنید. اگر مفقود شدم، بگذارید مهدی دفنم کند، در غیر اینصورت مرا در مزار حضرت امام زاده علی اکبر، محل در کنار دیگر شهدا دفنم کنید. برادرانم! وقت تنگ است سلاح بزمین افتاده ام را برگیر و بر دشمن بتازید.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
تاریخ 25/12/66