*وصيتنامه شهید سيداحمد هاشمينژاد*
بسم الله الرحمن الرحيم
َلا حَولَ وَلا قوَّةَ الّا بالله اَلعَليِّ العَظيم.
أَشهَدُ أن لااله الاالله وَ أشهَدُ أن محمد رسولالله
ضمن اقرار به وحدانيت باريتعالي و نبوت جميع انبيا از آدم تا خاتم النبيين، محمدبنعبدالله (ص) و همچنين ايمان به چهارده اختر تابناك الهي از حضرت رسول اكرم تا حضرت مهدي (عج) و در زمان غيبت امام دوازدهم رهبر عالميان، ولايت برعهده فقهاي جامع الشرايط كه رأس آن حضرت امام خميني ميباشد، اقرار مينمايم. سپاس خداي باريتعالي كه به ما نعمت سلامتي عطا كرده است و مرا در زماني متولد كرده كه قانون الله و نقش ولايت در جامعه در حال اجرا ميباشد. سپاس ميگويم خداي را كه مرا در جواني بيشتر از اين نگذاشته قلب سياه و تاريكام ظلمانيتر شود. خداي را سپاس ميگويم كه به من فهم رفتن در راه خودش (حق) را به من عطا كرده است. خدايا از گناهان من حقير درگذر و من را به راه نيكي و پاكي هدايت فرما. بار الهي! اگر عمر من به فرض پنجاه سال است، آن را بگير و به قدر يك چشم برهم زدن عمر رهبرم بيفزا. خدا! جواني گولم زد، گناه نمودم، نعمت دادي، شكر آن را نياوردم. همتام دادي، ليكن بيهمتي نمودم. اين ايمان، قرآن، شرف و حيثيت دادي، به آن اعتنا نكردم. نميدانم با چه رويي به درگهت بيايم. بارالهي! به حق خون حسين مظلوم كه اين خون او چه خوني است كه چشم ما لايق ديدن بركت آن خون را ندارد. بار الهي! مرا به راه راست هدايت كن و مرا جزء سربازان اسلام قرار بده. اگر لياقت دارم، شهادت را نصيبام گردان.
سخني با شما پدر و مادر عزيز و از طلا گرانبهاترم دارم. نميدانم اين زبانم با چه رويي قادر به طلب رضايت از شما است. الان كه در حال نوشتن وصيتنامه خود ميباشم، نميدانم كه چگونه شما را نسبت به خود راضي كنم. در طول عمر كوتاهم آنقدر شما را آزردهام كه نميدام راضيتان بنمايم و در آن دنيا برگه رضايت از شما دريافت نمايم. ولي اين را ميدانم با اين همه حال دوستم داريد و ميدانم اين پدر و مادر كه اگر خبر شهادت مرا به شما بدهند، ناراحت ميشويد، ليكن صبرتان بر خدا زياد است إنشاءالله زيادتر هم ميشود و ميدانيد كه خداي متعال ميفرمايد آفرين بر شما كه خوب امانتداري بوديد كه از شما تشكر خواهم كرد. پدر عزيزم! همچون كوه استوار باش و مگذار كه يك لحظه افراد فرصتطلب از گرد راه برسند و دسترنج تو را كه همان خون فرزندانت ميباشد، از تو بگيرند و اجر شما را در مقابل خدا ضايع نمايند.
مادرم نكند گريه كني بر سر خاكم هرگز نكند اشك بريزي بر سر تربت پاكم هرگز
نكند جامهي مشكي به تن خويش كني اگر هم مادريت صبر تو را برده زكف
گريه كن بر همه ياران حسينبنعلي (ع) گريه كن بهر علياكبر و عباس و ديگر يارانش
كه لب تشنه زصد زخم بدن كشته شدند
برادرانم! برادران حزباللهي! برادرانم! برادر خود را الگو قرار دهيد، نه من را و از او سرمشق بگيريد. بيشتر براي اسلام و انقلاب خدمت كنيد و هي نگوييد جبهه چون حزباللهي است كه بايد اين انقلاب را با همه ابعادش نگهداري نمايد و به صاحب اصلياش وليعصر (عج) تحويل بدهد كه خداوند متعال پشتيبان و نگهدار همه شماست و مواظب باشيد كه ضد انقلاب سوء استفاده ننمايد و در همه جا نقش داشته باشيد و تا آنجا كه ميتوانيد در فعاليتهاي مذهبي شركت نمايد و گوش به فرمان امام امت، بنيانگذار جمهوري اسلامي و ولايت فقيه باشيد و قدر ياران امام همانند آيتالله مشكيني و برادر رفسنجاني را بدانيد. خواهرانم! خواهران حزباللهي! ممكن است شما فكر كنيد كه چرا اين شهادت، فيض شهادت تنها نصيب برادران ميشود، ليكن اي خواهرانم! اين را بدانيد كه شما در سنگر حجاب و مسجد و مدرسه و غيره خصوصاً تربيت فرزندانتان خيلي كوشا باشيد كه فعاليت شما از خون ما پرارجتر و كوبندهتر است و نيز فيض آن كمتر از شهادت نيست. و امّا آخرين كلام به افراد ضد انقلابي كه ميخواهند خون شهدا را پايمال نمايند، بدانيد كه ديدار ما در روز قيامت و در سرپل صراط ميباشد. به اميد روز ديدار در قيامت.
خدايا، خدايد تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.
و در ضمن هركجا كه پدر و مادرم ميدانند مرا دفن كنند.
الا اي هموطن نامم اگر خواهي، سيد احمدم من اگر از علت مرگم شوي جويا، شهيدم من
اگر پرسي تو ايام شهادت يا مكانش را به مرز سردشت ز دنيا بريدم من
اگر پرسي چه آمد بر سرم هنگام جان دادن به وقت مرگ مهدي را كنار خويش ديدم من
صبا با مادرم برگو كه ناكامم مپنداريد كه در وضعي خوش و زيبا به كام دل رسيدم من
خداوندا تو صبري كن عطا بر مادر زارم كه خود داني ز فرزندان او دوم شهيدم من
والسلام
خدا يار و نگهدارتان باشد.
مورخ 5/1/63
امضاء سيد احمد هاشمينژاد
به اميد پيروزي اسلام