در توصیف شخصیت و اخلاقیات شهید، همسرش با ذکر مطالبی ارزشمند میگوید: «ما با هم حدود 6 ماه زندگی مشترک داشتیم. علیرغم اینکه این مدت ایام زیادی نبود، اما من از ایشان موارد خاصی دیدم. او اهل فضل، بخش، ایثار، کمال و خلوص بود و به دیگران، بیش از خود اهمیت میداد و کمک به دیگران را بسیار دوست داشت. مادامی که در شهر بود، دعای کمیل، توسل و نماز جمعه را اهمیت ویژه میداد و شرکت فعال داشت. عبادتی بسیار دوست داشتنی داشت و نماز شبش حتیالمقدور ترک نمیشد. احترام به خانواده را بر خورد فرض و لازم میدانست. در محیط کار و منزل، فردی متعهد و مؤمن بود. صفا و صمیمیت او به خدا و بندگان خدا، نشانگر خلوص باطن او بود به یاد دارم آخرین باری که به جبهه اعزام میشد خوابی دیده بود و به من میگفت:« خواب دیدهام، احتمالاً اسیر یا مجروح میشوم.» شخصاً علاقه دارم، اگر توفیقی میخواهد نصیبم شود. چه بهتر که شهادت در راه خدا باشد. او در قطار به اتفاق دامادم اعزام به جبهه بود. به او گفت:« میروم ولی همسرم حکیمه را به شما میسپارم. از او مواظب کنید.»