نام پدر : سید شریف
تاریخ تولد :1342/09/02
تاریخ شهادت : 1364/02/17
محل شهادت : مریوان

وصیت نامه

                                * وصیت نامه شهید سیدزین العابدین هاشمی*

 

                                                     «بسم رب الشهداء و الصدیقین»

«ان الله اشتری من الومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوریه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا بیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم» (سوره توبه، آیه 110)

((خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنهایی که در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعده قطعی است بر خدا و عهدیست که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرمود و از خدا باوفا تر به عهد کیست. ای اهل ایمان شم به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است.))

با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی و درود بر شهیدان و سلام به شهدای زنده انقلاب و سلام به تمام رزمندگانی که راه شهیدان را ادامه می دهند.

افتخار بر چنین مادران و پدرانی که فعالانه در جهت خدمت به وطن چنین فرزندانی را تربیت کرده و آنها را برای دفاع از اسلام به جبهه های حق علیه باطل می فرستند که فرزندانشان با عشق به الله و شهادت از انقلاب و اسلام دفاع می کنند.

شما ای مادرم و پدرم، می دانم در غم از دست دادن فرزندتان در غم بزرگی نشسته اید و می دانم که شما حاصل عمر خود را از دست داده اید اما یک نکته را باید به آن توجه داشته باشید که امروز اگر ما از اسلام و انقلاب دست برداریم، دفن اسلام توسط ابرقدرت ها حتمی است و به یقین فردای آینده ما مسئول خواهیم بود و دیگر بر ما نخواهند بخشید. زیرا می پرسند، چرا در آن موقع که اسلام به خون ما احتیاج داشت با خون خود اسلام را حفظ نکرده و موجب دفن اسلام شدید و حتی گذشتگان در روز قیامت گویند، چرا از اسلام و قرآن دست برداشتید و باعث نابودی شدید؟ حال به خود بنگرید که وظیفه پسرتان در این موقع چیست و چه باید می کرد.

شما ای پدر و مادر عزیزم، شما امروز باید از این انقلاب و اسلام دفاع کرده و پشت جبهه را گرم نگه داشته و به جبهه به هر طریقی که ممکن است کمک کنید. امروز مسلمین در گرفتاری بزرگی غوطه ورند. امروز که اسراییل، فلسطین را اشغال کرده و می رود که دامنه تجاوزش را به دیگر کشورهای غربی بکشاند، باید به یاری آنها بشتابیم و همه دست به دست هم داده و این غده سرطانی را از بین ببریم.

چرا عراق تجاوزش را به ایران اسلامی آغاز کرده؟ چون خواست ابرقدرت ها به سرکردگی آمریکا جهانخوار بود که می خواست در این منطقه که قدرتش از دست رفته و دوباره بر مسند قدرت بیشتر که این بار با عزمی راسخ تر اسلام را به نابودی بکشانند و فساد را در دنیا گسترش دهند. اما امروز از این جنگ جز شکست چیزی گریبان گیرش نشده است و این هیچ چیز نیست جز لطف و یاری خدا با ما، چون در قرآن خداوند منان می فرماید: ((خدا را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند.))

ما هم خدا را یاری کردیم و خداوند لطف و کرم اش را به روی ما باز کرد و توانستیم در بین جهان سرافراز شویم و امیدی در دل همه کشورهای مستضعف باز کنیم و نویدی به آنها بدهیم که با کفر به مقابله برخیزید که خداوند منان پشتیبان شماست و شما را یاری خواهد کرد.

پدر و مادر عزیزم: این موقع که کشور ما توانست یک چنین حرکتی در جهان بوجود آورد. پس دیگر چه باک شما را که در این غم و اندوه باشید.

برادران گرامی ام: از خبر شهادت من ناراحت نباشید و باید خوشحال باشید که همچون برادری داشته اید و همانند دیگر برادران شهدا باشید، گریه و زاری نکنید. گریه و زاری را برای علی اکبر حسین (ع) کنید.

 برادران، راه شهدا را ادامه دهید تا خون آنان پایمال نشود و می دانم که شما همیشه به فکر انقلاب بوده و هستید و در خط مستقیم که همان خط انبیا(ص) می باشد، هستید. حال بیشتر به فکر انقلاب باشید و همیشه دعا به جان امام عزیزمان یادتان نرود و برایتان اگر رفتن به جبهه ممکن نیست حداقل از کمک رسانی کوتاهی نکنید، که آن هم اجر شهید را دارد.

خواهرانم: از خبر شهادت ناراحت نباشید و هیچ گونه گریه و زاری نکنید. شما را به خدا سوگند، گریه برای من نکنید. گریه و زاری برای دختر امام حسین(ع) کنید که آنها را در خرابه شام با تازیانه به شهادت رساندند. خواهران حجابتان را حفظ کنید و با حفظ حجاب خون شهدا را ارج نهید. شما باید زینب گونه و زینب وار باشید که بتوانید دشمنان انقلاب اسلامی و دشمنان قرآن را شکست بدهید.

همسر عزیزم: می دانم از خبر شهادت سخت ناراحت می شوید و گریه و زاری می کنید. بجای گریه و زاری حجاب تان را حفظ کنید تا بتوانید یک سیلی به ابرقدرت ها بزنید و با حفظ حجاب پوزه ابرقدرت ها را به خاک بمالید. انشاءالله خداوند به شما و به همه خانواده های شهدا اجر عظیمی عنایت فرماید و تنها شما در این راه می توانید در صف زینب(س) قرار بگیرید.

                                                                                                  بارالها، مرا یک لحظه به خودم وا مگذار.

             اگـــر باشــد قــــرار آخــــر بمیرم                        نمــی خــواهم که در بستــر بمیرم

             نمی خواهم که چـون بوجهل از جهل                        بـــــه دور از رحـــمت داور بمیرم

             نمی خـــواهم که در ایــام پیـــری                        گنــاه کـــار و سیــه دفتـــر بمیرم

             دلـــم خواهد که در فصل جـــوانی                         ابوالفضل (دلاور) وار در سنگر بمیرم

            دلـــم خواهد که اندر دشت و صحرا                         بــــــرای حفظ این کشــور بمیرم

             دلـــم خواهد که انـــدر کوه و دره                          بــــــرای یــاری رهبـــــر بمیرم

 

        خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار          از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای

           رزمنـــدگان اســلام نصــــرت عــــطا بفــــرما          زیـــارت کـــربلا نصیب مـا بفـرما

             ظهـــــــــور حجتــت را نــــزدیکتـر بفـــــرما          آمیـــــن یــــا رب العــالمیـــن

**************************************************

 

 

  


زندگی نامه

شهید «سید زین‌العابدین هاشمی ولیک‌بنی»

نام پدر: سید شریف

هم‌زمان با طلوع آذر 1343، چونان آفتاب در تقدیر «شریف و انبیا» درخشید؛ نورسیده‌ای به نام «زین‌العابدین»، برخاسته از طبیعت زیبای «ولیک بن» از توابع «دودانگه» ساری.

شریف کارمند اداره بیمه بود.

چهار سال ابتدائی تحصیلی زین‌العابدین در زادگاهش گذشت. سپس به علت مهاجرت خانواده، پایه آخر این مقطع را در روستای «موزیرج» بابل سپری کرد. سپس با عزیمت پدر و مادر به بابلسر، دوره راهنمایی‌اش در این شهر طی شد. اما دانش‌آموز پایه دوم متوسطه در همین دیار بود که به عزم حضور در میدان جهاد، ترک تحصیل کرد.

این فرزند نیک‌سیرت که هماره خود را به زیور فضائل اخلاقی می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه امور، مطیع اوامرشان. گذشته از آن، به سبب گشاده‌رویی و ملاطفت با دیگران، در نزد آنان نیز از محبوبیتی فراوان برخوردار بود.

او که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، پیوسته در ادای فرائض واجب و مستحب می‌کوشید و از انجام محرمات امتناع می‌ورزید. علاوه بر آن، روح و جانش را به آیات آسمانی قرآن، این مصحف شریف صیقل می‌داد تا همواره در لوای آن، در مسیر عبودیت و انسانیت گام بردارد.

هم‌زمان با بیداری مردم ایران در روزهای شکوفایی نهال نوپای انقلاب، او نیز با حضور در جمع تظاهرات‌کنندگان، فریاد تظلم سر داد و خواستار براندازی حکومت جور شد.

با پیروزی انقلاب و سپس تشکیل بسیج، زین‌العابدین فعالیت‌هایش را در راستای تحقق اهداف قیام این نهضت اسلامی از سر گرفت.

آتش جنگ تحمیلی که شعله‌ور شد، زین‌العابدین دگر تاب ماندن در شهر را نداشت. از این‌رو، در اردیبهشت 1360 در کسوت مسئول پایگاه ریختگران، راهی مریوان شد. سه ماه بعد نیز، مجدد رهسپار این منطقه شد. ناگفته نماند که وی چندین بار در همین جبهه آسیب دید.

بنا بر استناد گفته‌های دختردایی‌اش «بلقیس سلیمی»، «او شب‌ها از شدت درد نمی‌خوابید. اعضای خانواده‌اش با گذاشتن حوله گرم روی پای او، سعی می‌کردند دردش را کمتر کنند. اما وی با همان حالش، می‌خواست به جبهه برود.»

زین‌العابدین در 12/09/1360 به عضویت سپاه در آمد و با تعهدی بیش از پیش، دوشادوش دیگر برادران رزمنده‌اش به دفاع از وطن پرداخت.

و سرانجام، او در 17/04/1364 با حضور در محور چناره مریوان، به خیل هم‌سنگران شهیدش پیوست. جسم مطهرش نیز با تشییع پر شکوه اهالی قدرشناس بابلسر، در گوشه‌ای از گلستان شهدای «امام‌زاده ابراهیم» این دیار به خاک سپرده شد.