نام پدر : میرزا
تاریخ تولد :1350/06/02
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

وصیت نامه

به تفاله های جهان بگوئید که  عاشقان حق  نه  تنها از شهادت نمی هراسند، بلکه با آغوش باز به استققبالش می روند.

2. ای عزیزان! در این زمان برای اینکه زنده باشیم باید به حرف های امام عزیزمان گوش دهیم و اگر کوش نکنیم، به خدا قسم نمی توانیم خود را ازندگان دنیا به حساب آوریم و در آخرت پیش رسول الله شرمنده خواهیم شد.

3. برادران و خواهران مسلمان! دست از انقلاب و مکتب خونین اسلام برندارید. مکتبی که تکاملی و تداومی است و از جانب خدا به وسیله ی پیامبر گرامی اش به ما رسیده است ... و از روحانیت متعهد و مبارز پشتیبانی کنید و مواظب باشید که در میان شما تفرقه نیافتد و خدای ناکرده انقلاب را به نابودی بکشاد.

4.    ای امت شهید پرور! پشتیبان ولایت فقیه باشید و نگذارید که دشمنان دین و قرآن و اسلام و جمهوری اسلامی در بین شما تفرقه بیاندازند و به نماز جمعه اهمیت بدهید و بالاخص پایگاه های دشمن شکن که خار چشم دشمنان جمهوری اسلامی است - پایگاه های بسیچ - را نگه دارید و در ضمن این دعاهای روح بخش کمیل، توسل و غیره را هر چه باشکوه تر انجام دهید. 
5.    به دنیا دل نبندید و کارهایتان را فقط  برای خدا انجام دهید و دنیا را بهانه نسازید که ازآخرت غافل خواهید شد و این غفلت را جبران نمی توان کرد.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

رحمت الله هشم زاده آهنگری

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/6/1350 روستای آهنگر کلا بخش دابو-آمل

3- نام و شغل پدر :

میرزا آقا ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

معصومه فرسویان ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5فرزند ـ فرزند سوم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدندو در کنار پدر و مادر  مسائل دینی و مذهبی را آموخت .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان آیت الله کاشانی ـ آهنگر کلا دابو محل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

حوزه امام جعفر صادق ـ فریدونکنار مدت 6 سال

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

در کارهای کشاورزی به پدر خود کمک می کردند .

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

ایشان حوزه علمیه بودند که به جبهه رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. با همه ی افراد خانواده بسیار صمیمی و مهربان بودند و با همه دوستان و آشنایان خوش برخورد بودند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پشت جبهه فعالیت می کردند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

سال 65 به مدت 2ماه ـ سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا ـ کردستان

24/1/65 الی 10/4/65 ـ سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا

15/6/65 الی 4/10/65  ـ سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز ـ امدادگر

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

4/10/65 عملیات کربلای 4 ام الرصاص

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند سال مفقود بودند ـ گلزار شهدای آهنگر کلا دابو آمل ـ سال 74

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید : زمانی که رفته بود جبهه من خبر نداشتم . من بعد از یک هفته رفتم به حوزه  به او سر بزنم به من گفتند آمد خانه گفتم نه به خانه نیامد  رفتم ستاد سوال کردم دیدم که گفتند از فریدونکنار اعزام شد و به جبهه رفت .

مرضیه- خواهر شهید : موقعی که می خواستند به جبهه بروند پدر و مادر زیاد راضی نبودند؛ چرا که یک برادرمان شهید شده بود و می گفتند ما یک شهید دادیم تو دیگر نرو ایشان می گفت:« چون شما شهید دادید بقیه افراد نروند ؟! پس چه کسی برود و دفاع کند ؟ من باید اسلحه برادرم را بردارم و بجنگم» و رفت به  جبهه .

مادر شهید : رفته بود جبهه تا یک روز حمزه حیدری آمد گفت زن عمو! رحمت الله دارد می آید من خیلی خوشحال شدم و هر چه منتظر بودم دیدم نیامد . من رفتم بیرون دیدم کیف او سر کوچه هست  و خودش نیست و متوجه شدم او به اتفاق دوستانش اول رفتند خانه شهید مرتضی محسنی پیش پدر و مادر شهید ،بعد آمد به خانه


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

طلبه شهيد: رحمت الله هاشم زاده فرزند: ميرزاآقا
استان: مازندران شهرستان: آمل
تولد: ۱۳۵0- آمل، روستاي آهنگر كلاه دابو شهادت: ۴/ ۱0/ ۱۳۶۵- منطقه عملياتي ام الرصاص
 
فارغ از جلوه حسنت در  ديواري نيست گر بگويم كه مرا با تو سر و كاري نيست
اي كه در دار ادب غير تو دياري نيست
در و ديوار گواهي بدهد كاري هست
 
مي گويند عقاب، عمر كوتاهي دارد اما هميشه بر فراز است. بالهايش را كه از هم مي گستراند، دنيا را چه كوچك جلوه مي دهد؛ با ابهت تر از آن است كه به سر هر كوي و بام و هر مرغزاري بنشيند. 
از خطه سرسبز و دل انگيز مازندران، روستاي آهنگر كلاه دابو، در خانواده اي عطرآگین  از بوي دل انگیز  معنويت، مرحمتی از لطف بیکران پروردگار مشمول اهالی خانه گردید که برای شکر این نعمت نامش را«رحمت الله» قرار دادند. با سپری شدن دوران طفولیت، هفت ساله بود كه برای طلب علم به مدسه رفت. اول و دوم راهنمايي را كه خواند ناگهان طبل جنگ به صدا در آمد و او در لبیک به ندای امام  در سال ۱۳۶۲ راهي پادگان آموزشي منجيل شد. يك ماه دوره ديد و به جبهه رفت. سه ماه رزميد. در والفجر شش در منطقه دهلران، تا يك قدمي خدا رفت. دستي را كه در راه حفظ كيانش با آن اسلحه به دست گرفته بود و دلي كه مالامال از عشق به حق بود، زخم زدند تا مهر تاييد باشد بر مهر بي كرانش؛ اما او بيش از اين ها را مي خواست و تشنه تر از برای فقط یک زخم بود. 
او نمي خواست که مجروحی بیش نباشد. مي خواست رخت بربندد و عازم كوي دوست گردد. با اصرار بار دیگر راهي جبهه مي شود. داوطلبانه خواستار حضور در خط مقدم مي گردد و مانند مولايش به نداي فرمانده اش كه داوطلب مي طلبد لبيك مي گويد. 
او خون دل داد و تن به تيغ جراح سپرد. چهار بار راهي اتاق عمل گرديد تا ثابت كند كه مرد ميدان عمل است. 
دیگر نمي خواست بماند و سرگرم دنيا و غرق پست و مقام شود و در آرزوي ميز و صندلي گوهر گران بهای جانش را با متاع قلیل دنیا عوض کند.  
او مي خواست با خدا معامله كند و مطمئنا معامله با خدا سودي سرشار دارد. اين را مي شد در چشمان معصومش كه ترجمان دل پاكش بود به وضوح مشاهده کرد. 
 
اگر خون دل بود ما خورده ايم
اگر دل دليل است آورده ايم
اگر داغ دل بود ما ديده ايم
اگر داغ شرط است ما خورده ايم
 
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»