چند وقت پیش که روی تدوین کتاب تاریخ شفاهی سردار سید محمد کسائیان کار می کردم، به مطالبی از تشکیل تیپ 25 کربلا در سال 61، برخوردم؛ مختصری از آن را انتخاب کردم که خواندن آن خالی از لطف نیست:
«...آن زمان{اشاره به قبل از عملیات رمضان دارند} هر یگان را به استانی دادند. تیپ 25 کربلا را برای مازندران در نظر گرفتند. ما آن زمان منطقه‌ی 3 بودیم. تعدادی از بچه‌های جبهه و جنگ را جمع کردند و گفتند باید برویم تیپ را تحویل بگیریم. ما یک هیأت به سرپرستی شهید ابوعمار بودیم که از چالوس حرکت کردیم، آمدیم تیپ 25 کربلا{در پادگان شهید بهشتی اهواز}. وقتی وارد تیپ 25 کربلا شدیم، از مازندران شهید صمد اسودی، فرماندهی گردان ، شهید حسن حسن پور، شهید اکبر درویشی، شهید یوسف سجودی و آقای علی فردوس بودند. آقای عبدالعلی عمرانی جانشین آقای اسودی بود.
...برای هیأتی که وارد پادگان شهید بهشتی اهواز شدیم، چند جلسه گذاشتند. از قرارگاه آقای بشردوست از طرف آقای محسن رضایی آمده بود. بحث‌ها را بیشتر ایشان ادامه داد. مسؤولین را مشخص کرد. قرار شد شهید ابوعمارکنار فرماندهی تیپ بماند تا در آینده فرماندهی تیپ را به ایشان بدهند...»
اما چرا این مطلب برایم جالب شد، برمی گردد به دیشب(شاید بهتر باشد بگویم نیمه شب) که داشتم اطلاعاتی از زندگی شهید ابوعمار(حبیب الله افتخاریان) را مطالعه می کردم، به مصاحبه ای از ایشان برخوردم که به فرستاده شدن یک تیپ از منطقه 3{گیلان، مازندران و گلستان} به سرپرستی شهید ابوعمار به جبهه جنوب اشاره دارد و این که... .
به نظرم رسید شاید برای کسانی که اهل پژوهش های عمیق در حوزه های تاریخی 8 سال دفاع مقدس هستند، بررسی این دو سند شفاهی درکنار هم جالب باشد :
.jpg)
«به نام خدا»
برادران و خواهران شنونده! همان طور كه مي دانيد یک تیپ از طريق منطقه سه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، گيلان و مازندران، به جبهه هاي جنگ فرستاده شده، به سرپرستي برادر ابوعمار. گفتگويي داريم با برادر ابوعمار كه توجه تان را به آن جلب مي كنم:
ضمن تشكر از اين كه در اين گفتگو شركت كرديد، مي خواستم خواهش كنم كه در ارتباط با كيفيت عملياتي كه گفتگوي آن هست که امام درباره آن صحبت كردند و برادر محسن رضايي پيام دادند و همین طور ارتش، بسيج، سپاه آمادگي خودشان را اعلام كردند، توضيحاتي بدهيد؟
«اَعوذ بِالله مِن الشّيطانِ الرّجيم. بِسم الله الرّحمن الرّحيم و بِه نَستعين. رَبّ اَعوذُ بِكَ مِن هَمزاتِ الشّياطين. با توجه به اين كه چهارمين بهار آزادي را در پيش داريم و انقلاب سير تكاملي خودش را در سه بهار آزادي گذشته كرده، و محورهاي اصلي و اساسي خودش را در زمينه هاي مختلف داخلي و خارجي تثبیت كرد، و در زمينه جنگ تحميلي هم توانست پيروزي هاي چشم گيري را در برداشته باشد كه كلّا باعث نقطه قوّتي در زمينه به حركت در آوردن ملل مستعضف جهان كه انتظار پيروزي جنگ را دادند و انتظار نفوذ و رسوخ انقلاب را دارند به مرزهايشان و مناطق خود و افكار و انديشه هاي شان، مسئله اي كه اخيرا مطرح بود و واقعا امت ما انتظارش را مي كشيدند كه يك پيروزي و فتحي را برادران و نيروهاي رزمنده مان در جبهه ها داشته باشند، و اين انتظار تقريبا خاستگاه نهايي مردم هست و امام امت هست، در زمينه اين كه به ابر قدرتها نشان داده شود قدرت و قوت انقلاب و نيروي مردمي و نيروي حزب الله؛ و همين كه در داخل هم ما توانسته باشیم محورهای كلّي انقلاب را در رابطه با جنگ هاي داخلي و خارجي بدست بگيريم و آن رشد سريعي ای كه انقلاب نياز دارد، از طريق شناخت ابر قدرتها و سياستهاي داخلي و خارجي آنها، بدست مردم بيافتد و مردم و رهبري بتواند کلِّ آینده انقلاب را در داخل ترسيم بكند و آن برنامه های عظيم و پرثمری كه از درون خود انقلاب، بر اساس آن استمراري كه از گذشته داشته، ايجاد مي شود، بتواند در اين زمينه به آن نقطه عطف خودش برسد و آن الگو و اسوه بودن خود را كاملا تحقق ببخشد . در این رابطه، آن ابتكار عملي كه متأسفانه در دهه فجر صدام بدست گرفت در چزابه و چندين ضدحمله كرد و تعدادي از برادرها از ما به شهادت رسيدند و تعداد كثيري از خودشان، بر اثر دفع و بر اثر قدرت رزمندگي و هوشيارانه برادران ما در آن منطقه از بين رفتند و کلّا سقوط عجيبي در آن منطقه كرد . الان نيروي كثيري از مناطق مختلف مملكت آمده در اينجا، و منطقه 3 هم اولین نیروش، یک تیپ کامل به انضمام یک گردان از برادرهای سپاه و بسيج كه همه آنها آمادگی كامل را داشتند، اينها را با همان اراده ا ي كه داشتند، آورديم اينجا، با فرماندهي و تشكل كامل؛ و اسم تيپ هم، تيپ شهيد بهشتي است. همه اينها هم، قبل از اين كه اين هجرت و جهاد را در نظر خودشان و در طرز تفكر خودشان رسم بكنند، به مردم منطقه شمال و عده دادند كه اين دفعه جبهه و اين دفعه عمليات و اين دفعه رزم ما يك مسئله را بيشتر در پيش ندارد و آن یا شهادت است و يا رسيدن واقعا به كربلاست. اين انتظار مردم را اين برادرها اين طور متعهدانه پاسخ دادند، با تضمين از قدرت ايمان و روحيه شهادت طلبي كه همه آنها در وجودشان و در روح شان ديده مي شود. در همين زمينه مدتي را ما الان گذرانديم و امشب كه هم ساعت حركت است براي تجهيز شدن ابتدائي سه گردان از ما كه اينها بتوانند با طرحي كه ريخته شد، در محور شوش مستقر بشوند هر چه سريعتر، و منتظر بمانند تا فرمان حمله داده شود و با هشياري كامل، با قدرت رزمندگي شان، با اعتقاد به الله، با هدف و معيارهاي كه در اين حمله و در اين طرح مي توانند به عنوان سرنوشت آينده انقلاب و سرنوشت جنگ آینده تعيين بكنند و مطرح بكنند؛ و این که واقعا ديدگاه شان در آن طرف مرزها و درآن طرف جبهه ها مي تواند حرم مطهر اَبي عبدالله و قبر مطهّر سيّدالشّهداء باشد و رسيدن به قدس و رسيدن به سرزمينی كه ما از آنجا مي توانيم پايگاه وحدت آمیزی در جهت استقرار نيروهاي مسلمان كليه مناطق اسلامي در جهت از بين بردن تمام پايگاه هاي امپرياليستي و وابسته و هر مرتجعین منطقه ای كه در آنجا مجتمع شدند، داشته باشيم؛
اين كلّا معيارهاي است كه در انديشه يك يك اين برادرها، چه از برادرهاي بسيجي و چه از برادرهاي سپاه، ايجاد شده و نقش اصلي و استحكام اصلي خودش را دارد.
اما تو اين مدتی كه اَلحمدلله اینجا بوديم و فرصت داشتيم، برادرها با شور و علاقه عجيبي نسبت به امام، نسبت به مستضعفان، نسبت به شهادت، نسبت به پيروزي، واقعا اين مدت را در اینجا خالصانه گذراندند. شبها را تا به صبح در نيايش بودند،گريه مي كردند، يا حسين (ع) مي گفتند، سينه مي زدند، عزاداري مي كردند، از همديگر طلب آمرزش و مغفرت مي خواستند، و تمام تلاش شان اين بود كه بتوانند آن عقيده و آن ايده ای كه خدا در وجود آنها و انقلاب در آنها ايجاد كرد، اينها همه را بتوانند به صحنه{عمل} درآورند و واقعا به مردم و منطقه خودشان نشان بدهند كه همانطور که مردم آمل توانستند آن طور در برابر ضد انقلاب داخلي ايستادگي بكنند و شهدايي را متحمل شوند، اينها هم با اعتقاد عظيم به چنين راه و به چنين مسيري بتوانند در داخل جبهه ها كه مستقيما با آمريكا و ابر قدرتهای جهاني در مقابل و در نبرد هستند، بتوانند نقش اساسي در پيروزي و تسلّط اسلام و نظام جمهوري اسلامي را ايجاد بكنند؛كه تاكنون نسبت به آنها ما چنين روحيه اي را ديديم و الحمدلله اين روحيه بقوّت خودش ادامه خواهد داشت.»